چاپ
دسته: گپ و گفت
بازدید: 2526

خبرگزاری شبستان: ﻫﻴﭻ ﻋﻤﻠﻲ ﺑﺪون اﻧﺪﻳﺸﻪ قابل تحقق ﻧﻴﺴﺖ. ﻫﺮ ﻛﻨﺸﻲ از اﻧﺴﺎن ﻋﻘﺒـﻪ ﺑﻴﻨﺸﻲ و ﻣﻨﺸﻲ دارد. در ﻧﺘﻴﺠﻪ هیچ ﻋﻤﻠﻲ و ﻧﻈﺎﻣی ﺑـﺪون ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﻣﻤﻜـﻦ ﻧﻴﺴـﺖ. ﻳﻜـﻲ از ﻻﻳﻪ ﻫﺎی ﻧﻈﺮی امام ﺧﻤﻴﻨﻲ (ره) حکمت ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ است.

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، ﭘﺸﺘﻮاﻧه ﻓﻠﺴﻔﻲ و ﺧﺮدورزاﻧه اﻧﻘـﻼب اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان ﭼﻴﺴﺖ؟ آﻳﺎ ﻣﻲ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ اﻧﻘﻼﺑﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺰرگ، ﻓﺎﻗﺪ ﭘﺸﺘﻮاﻧه ﻓﻠﺴـﻔﻲ و ﺧﺮدورزاﻧﻪ اﺳﺖ؟ در مورد این موضوع دیدگاه های مختلف و گاه متناقضی ارائه شده است. در گفتگو با شریف لکزایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به بحث بررسی این موضوع پرداختیم که بخش دوم و پایانی آن اکنون از نظر شما می گذرد:

چه رابطه ای بین حرکت جوهری به عنوان سنبل حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی وجود دارد؟

ﺣﺮﻛﺖ ﺟـﻮﻫﺮي در ﻣﺒﺎﺣـﺚ ﺣﻜﻤـﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴـﻪ ﻧﻘـﺶ پررﻧﮕﻲ دارد و ﺟﺰء اﺑﺘﻜﺎرات ﻣﻼﺻﺪرا ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﻲ آﻳﺪ. اﻳﻦ ﺑﺤﺚ در آموزه ﻫﺎي دﻳﻨﻲ ﻣﺎ ﻫـﻢ رﻳﺸﻪ دارد، آﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻗﺮآن ﻣﻲفرماید: ﺧﺪاوﻧـﺪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻫﻴﭻ ﻗﻮﻣﻲ را ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻤﻲ دﻫﺪ ﻣﮕﺮ آﻧﺎن ﻛﻪ آﻧﭽﻪ در ﺧﻮدﺷﺎن اﺳﺖ ﺗﻐﻴﻴﺮ دهند.(رعد/11) در اﻳن آیه ﺗﺄﻛﻴﺪ و اﺷﺎره اي اﺳﺖ ﺑﻪ اﻳﻨﻜﻪ اﮔـﺮ ﺑﺨﻮاﻫـﺪ ﺗﻐﻴﻴـﺮ و ﺗﺤـﻮﻟﻲ در ﺟﺎﻣﻌه اﻧﺴـﺎﻧﻲ ﺻﻮرت ﺑﮕﻴﺮد، ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻚ ﺗﻐﻴﻴﺮ دروﻧﻲ اﻳﺠﺎد شود. ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ میﺗﻮان اﺷﺎره ﻛﺮد ﻛﻪ اﻧﻘﻼب ﻳﻚ ﺣﺮﻛﺖ ﺟﻮﻫﺮي و اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺣﺮﻛﺘﻲ ﺟﻮﻫﺮي اﺳﺖ. ﻣﺮدم در واﻗﻊ، ﺟﻮﻫﺮه و اﻳﻤﺎن و ارزش هاي اﺳﻼﻣﻲ آﻧﺎن ﺑﻮده اﺳﺖ ﻛﻪ اﻧﻘﻼب ﻛﺮده اﺳﺖ؛ آن ﻫﻢ ﺑﻪ رﻫﺒﺮي ﻳﻚ ﺣﻜﻴﻢ اﻟﻬﻲ و ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ و ﻣﺮﺟﻊ دﻳﻨﻲ واﻻﻣﻘﺎم ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ اﻣﺎم ﺧﻤﻴﻨﻲ (ره). اﻳﻦ ﻳﻚ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺟﻮﻫﺮي اﺳﺖ ﻛﻪ اﺗﻔـﺎق اﻓﺘﺎده و ﻣﻮﺟﺐ ﺗﺤﻮﻟﻲ ﻋﻈﻴﻢ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮔﺸﺘﻪ اﺳﺖ. ﻫﻤه ﻓﺎﻳﺪه اﻳﻦ ﻧﻮع ﻧﮕﺎه اﻳﻦ اﺳـﺖ ﻛـﻪ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺗﺤﻮﻟﻲ ﺟﻮﻫﺮي، ﻣﻌﻨﻮي، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، اﺧﻼﻗﻲ و ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ است. اﻳﻨﻜﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮد اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺣﺮﻛﺘﻲ ﺟﻮﻫﺮي اﺳﺖ، ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴﻞ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﻳﻚ ﻋﻨﺼﺮ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه و  هویت بخش ﺗﺎرﻳﺦ است. ﻓﻘﺪان ﺣﺮﻛﺖ ﺑـﻪ ﻣﻌﻨـﺎي ﻓﻘـﺪان ﺗـﺎرﻳﺦ اﺳﺖ.

در واﻗﻊ ﺑﺮ اﺳﺎس آﻣﻮزه ﻗﺮآﻧﻲ ﻣﺬﻛﻮر را می ﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺣﺮﻛﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺮﮔﺬﺷﺖ ﺑﺸﺮ و ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ اﻧﺴﺎن و ﺗﺎرﻳﺦ را رﻗﻢ ﻣﻲ  زﻧﺪ. حرﻛـﺖ ﻳـﺎ ﻗﻬـﺮي و ﺟﺒﺮي اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس آن ﻣﻲﺗﻮان ﺗﺎرﻳﺦ ﻃﺒﻴﻌﻲ زﻣﻴﻦ را ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻛﺮد و ﻳـﺎ اﻳﻨﻜـﻪ ﺣﺮﻛـﺖ ارادي و اﺧﺘﻴﺎري اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺨﺘﺺ ﺗﺎرﻳﺦ اﻧﺴﺎن و ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺸﺮ اﺳـﺖ. ﺑﻨـﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﺣﺮﻛﺖ ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻢ اﺳﺖ؛ به ﺧﺼﻮص ﺣﺮﻛﺖ ﺟﻮﻫﺮي و ﺗﺤﻮل ﺟﻮﻫﺮي ﻛﻪ ﺑـﻪ وﺟﻮد آﻣـﺪه، ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﺑﺮرﺳﻲ و ﺗﺄﻣﻞ ﺑﻴﺸﺘﺮي اﺳﺖ. از اﻳﻦ ﻣﻨﻈﺮ اﺳﺖ ﻛﻪ می ﮔﻮﻳﻴﻢ ﺑﺎﻳﺪ در ﺗﺤﻠﻴﻞ اﻧﻘـﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺑﻪ آﻣﻮزﻫﺎي ﺑﻮﻣﻲ و ﻓﻠﺴﻔه اﺳﻼﻣﻲ و ﺑﻪ وﻳﮋه ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ ﺗﻮﺟﻪ کرد.

آﻳﺖﷲ ﻣﻄﻬﺮي ﺑﺎ ﻧﻔﻲ ﺟﺒﺮ ﺗﺎرﻳﺦ، ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ آدﻣﻲ و آزادي اﻧﺴﺎن را اﺛﺒﺎت ﻣـﻲﻛﻨـﺪ. در واﻗﻊ ﺑﺎ ﭘﺬﻳﺮش اﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻛﻪ اﻧﺴﺎن ﻣﺨﺘﺎر و آزاد اﺳﺖ، ﻣﻲﺗﻮان ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ اﻧﺴﺎن در ﺳﻄﻮح ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻓﺮدي و ﺟﻤﻌﻲ ﺷﺪ. در ﻏﻴﺮ اﻳﻦ ﺻـﻮرت، ﻣﺴـﺌﻮﻟﻴﺖ و ﺑـﻪ وﻳـﮋه ﻣﺴـﺌﻮﻟﻴﺖ اﺧﻼﻗﻲ و آزادي ﻓﺎﻗﺪ ﻣﻌﻨﺎ اﺳﺖ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ از آزادي ﻣﻌﻨﺎ می ﮔﻴـﺮد، ﺑﻨـﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﻋﻨﺼﺮ ﺟﺒﺮ ﺣﻀﻮر ﻗﻮي و ﺗﻐﻴﻴﺮﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻧﺪارد و اﻧﺴﺎن ﻣﺨﺘﺎر اﺳﺖ و ﭼﻨﻴﻦ ﻋﻨﺼﺮي اﺳﺖ ﻛـﻪ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ. وﻇﻴﻔﻪ اﻳﻦ  اﺳﺖ ﻛﻪ از ﺳﻮي ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮ دوش اﻧﺴﺎن ﻧﻬﺎده ﺷﺪه اﺳـﺖ .در واﻗﻊ ﺑﺮاي ﺗﺒﻴﻴﻦ آﻣﻮزة ﻗﺮآﻧﻲ «انﱠ ﷲ َ ﻻ ﻳﻐﻴر ﻣﺎ ﺑقـﻮم ﺣﺘﻲ ﻳﻐﻴروا ما َبا ﻧﻔسهم»، حرکت  ﺟﻮﻫﺮي ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﻛﻤﻚ ﺑﺴﻴﺎر ﺧﻮﺑﻲ ﺑﺎﺷﺪ، زﻳﺮا در آن ﺑﺮ ﺗﺤﻮل ﺟﻮﻫﺮي ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺷﻮد. اﻣﺮوزه ﺣﺘﻲ  ﺻﺎﺣﺐﻧﻈﺮاﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ اﻳﻦ اﻳﺪه ﻫﺴﺘﻨﺪ، می ﭘﺬﻳﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ و ﻓﻠﺴﻔه اﺳﻼﻣﻲ در اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮﮔﺬار ﺑﻮده، اﮔﺮﭼﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺗﺎم و ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻪ اﺳﺖ. به هر حال ﻧﻤﻲ ﺗﻮان ﻧﮕﺎه تک ﻋـﺎﻣﻠﻲ و ﺗـﻚﺳـﺎﺣﺘﻲ داﺷﺖ و ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ از ﻋﻮاﻣﻞ در حوزه ﻓﻠﺴـﻔه ﺳﻴﺎﺳـﻲ، اﺧـﻼق ﺳﻴﺎﺳـﻲ، ﻓﻘـﻪ ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ و ... موجب ﭘﻴﺪاﻳﺶ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ شده اﻧﺪ اﻣﺎ نقطه ﻛﻠﻴﺪي و ﻣﻬـﻢ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ اﻧﻘﻼب از پشتوانه ﻏﻨﻲ ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ اﺷﺮاب می ﺷﻮد.

ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ ﺑﺎﻳد ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﻘﺒﻪ و ﭘﺸﺘﻮاﻧه ﻓﻠﺴﻔﻲ ﺣﺮﻛﺖ اﻣـﺎم ﺧﻤﻴﻨـﻲ (ره) و اﻧﻘـﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ واﻗﻊ ﺷﻮد. ﻧﻤﻲ ﺗﻮان حرﻛﺖ و ﺗﺤﻮﻟﻲ را ایجاد و ﻧﻈﺎﻣﻲ را ﺗﺄﺳﻴﺲ کرد اﻣﺎ اﻳﻦ ﻧﻈﺎم ﻓﺎﻗﺪ ﭘﺸﺘﻮاﻧه ﺣﻜﻤﻲ و ﻓﻠﺴﻔﻲ و ﻧﻈﺮي باﺷﺪ. ﻫﻴﭻ ﻛﻨﺸﻲ ﺑﺪون ﻫﻴﭻ ﺑﻴﻨﺸﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﻃﺮح ﻧﻴﺴﺖ و ﻫﻴﭻ ﻋﻤﻠﻲ ﺑﺪون اﻧﺪﻳﺸﻪ قابل تحقق ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، ﻫﺮ ﻛﻨﺸﻲ از اﻧﺴﺎن ﻋﻘﺒـﻪ ﺑﻴﻨﺸﻲ و ﻣﻨﺸﻲ دارد. در ﻧﺘﻴﺠﻪ  هیچ ﻋﻤﻠﻲ و ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺑـﺪون ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﻣﻤﻜـﻦ ﻧﻴﺴـﺖ. ﻳﻜـﻲ از ﻻﻳﻪ ﻫﺎي ﻧﻈﺮي  امام ﺧﻤﻴﻨﻲ (ره) حکمت ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ است. ﺑﺎ اﻳﻦ وﺻﻒ اﻣﻜﺎن ﭘﺬﻳﺮ ﻧﻴﺴﺖ کﻪ ﺗﻤﺪﻧﻲ و اﻧﻘﻼﺑﻲ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻋﻈﻤﺖ اﻳﺠﺎد ﺷﻮد وﻟﻲ ﻓﺎرغ از پشتوانه های ﻓﻠﺴﻔﻲ باشد.

اﻣـﺎم ﺧﻤﻴﻨـﻲ (ره) در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶ محمد حسنین هیکل ﻛﻪ ﭼﻪ اﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎ و اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪاﻧﻲ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ تأﺛﻴﺮﮔـﺬار ﺑـﻮده اﻧـﺪ، ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «در ﻓﻠﺴﻔه ﻣﻼﺻﺪرا، در اﺧﺒﺎر اﺻـﻮل ﻛـﺎﻓﻲ و در ﻓﻘـﻪ ﺟـﻮاﻫﺮ». ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ، در نامه به ﮔﻮرﺑﺎﭼﻒ از آﻧﻬﺎ دﻋﻮت می کند که اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪاﻧﺸان را ﺑـﻪ ﻗـﻢ ﺑﻔﺮﺳﺘند تا حکمت ﻣﺘﻌﺎﻟﻴه ملاصدرا را ﻛﻪ ﺳﺮﺷﺎر از ﻧﮕﺎه ﺗﻮﺣﻴﺪي و اﻟﻬﻲ اﺳﺖ، ﺑﻴﺎﻣﻮزﻧـﺪ ﻛـﻪ اﻳﻦ ﻣﻲ تواند ﻧﺠﺎت بخش آنها باشد. فلسفه ﻣﻼﺻﺪرا ﺟﻤﻊ ﻗﺮآن و ﺑﺮﻫﺎن و ﻋﺮﻓﺎن اﺳﺖ و آﻣﻮزه ﻫﺎي دﻳﻨﻲ ﻣﺎ در ﻣﻼﺻﺪرا ﺑﻪ ﻳﻚ ﻧﻈﻢ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﻣﻨﺴﺠﻢ ﻣﻲ رﺳﻨﺪ.

برخی از کارشناسان اولویت را به جای حکمت متعالیه به فقه جواهری و فقه انصاری می دهند، آیا جایز است؟

ﻓقه اﻣﺎم ﺧﻤﻴﻨﻲ (ره) ﻛﻪ ﻏﺎﻟﺒﺎ از آن به ﻋﻨﻮان ﻣﺒﻨﺎي ﻓﻜﺮي اﻳﺸﺎن در ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺣﻜﻮﻣﺖ اﺳـﻼﻣﻲ ﻳﺎد ﻣﻲ ﺷﻮد ﻧﻴﺰ از ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ ﻣﺘﺄﺛﺮ است. ﻗﺎﺑﻞ اﺷـﺎره اﻳﻨﻜـﻪ از ﻣﻨﻈـﺮ آﻳـﺖ ﷲ ﺟـﻮادي آﻣﻠﻲ، ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ ﻓﻘﻪ را ﻫﻢ اﺣﻴﺎ می ﻛﻨﺪ. اﻳﺸﺎن در ﻛﺘـﺎب «ﺑﻨﻴـﺎن ﻣﺮﺻﻮص» ﺑﺮ اﻳﻦ ﻧﻈﺮﻧﺪ ﻛﻪ اﻣﺎم ﺧﻤﻴﻨﻲ (ره) ﻗﻬﺮﻣﺎن اﺳﻔﺎر ارﺑﻌﻪ است. در ﻳﻚ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻋﻴﻨﻲ، اوج اﻳﻦ اﺳـﻔﺎر ﻛـﻪ ﺳـﻔﺮ ﭼﻬـﺎرم اﺳـﺖ، اﻧﻘـﻼب اﺳـﻼﻣﻲ و ﺗﺄﺳـﻴﺲ ﻧﻈـﺎم  ﺟﻤﻬﻮري اﺳﻼﻣﻲ اﻳﺮان ﺗﻮﺳﻂ اﻣﺎم ﺧﻤﻴﻨﻲ(ره) است زﻳﺮا ﻋﺎرف در ﺳﻔﺮ ﭼﻬﺎرم چاره ای ﻧـﺪارد ﻛﻪ در ﻛﻨﺎر ﺧﻠﻖ ﺑﺎﺷﺪ و ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﻜﻤﻴﻞ ﺳﻔﺮﻫﺎي ﭼﻬﺎرﮔﺎﻧه ﺧـﻮد ﺑـﻪ ﻧﺎﭼـﺎر ﺑـﻪ ﻫـﺪاﻳﺖ و راﻫﻨﻤﺎﻳﻲ آﻧﺎن ﺑﭙﺮدازد. رﻫﺒﺮ ﻣﻌﻈﻢ اﻧﻘﻼب ﻫﻢ ﻓﺮﻣﻮدﻧﺪ ﻛـﻪ اﻣـﺎم ﺧﻤﻴﻨـﻲ ﭼﻜﻴـﺪه و زﺑـده ﻣﻜﺘﺐ ملاصدرا است.

نگاه به ﺗﺄﺳﻴﺲ ﻧﻈـﺎم ﺟﻤﻬـﻮري اﺳـﻼﻣﻲ و حکومت اسلامی، نگاه صرفا فقهی نیست. ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﻜﺘﻮﺑﺎت و آﺛﺎر ﻧﻮﺷﺘﺎري اﻣﺎم ﺧﻤﻴﻨﻲ (ره) از اﻳﻦ ﻣﻨﻈﺮ ﺑﺎﻳد ﻣﻮرد ﺗﺄﻣﻞ ﻣﺠﺪد ﻗﺮار ﮔﻴﺮد ﺗﺎ زواﻳﺎ و اﺿﻼع اﻧﺪﻳﺸه اﻳﺸﺎن ﺑﻪ وﻳﮋه وﺟﻮه ﻓﻠﺴﻔﻲ آن آﺷﻜﺎرﺗﺮ ﮔﺮدد. ﭼﻨﺎنﻛﻪ ﭘﻴﺶ از اﻳﻦ اﺷﺎره ﺳﻴﺪﺣﺴﻴﻦ ﻧﺼﺮ ﻧﻴﺰ درﺑﺎره ورود اﻣﺎم ﺑﻪ ﺻﺤﻨه ﺳﻴﺎﺳﺖ اﻳﻦ ﺑﺤﺚ را ﻣﻄﺮح ﻛﺮده اﺳﺖ ﻛﻪ ورود اﻣﺎم راحل ﺑﻪ صحنه ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺑﻴﺶ از ﻫﺮ ﭼﻴﺰ در ﻣﺮاﺣﻞ ﺳﻠﻮك ﻣﻌﻨﻮي و ﺳﻔﺮ آدﻣﻲ از ﺧﻠﻖ ﺑﻪ ﺳـﻮي ﺣـﻖ و رﺟﻌـﺖ اﻧﺴـﺎن از ﺣﻖ ﺑﻪ ﺳﻮي ﺧﻠﻖ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ رﺳﺪ ﺑﺮﺧﻲ از ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎ ﺟﺰ ﺑﺎ ﻣﺒﻨﺎي ﻧﻈﺮي و ﻓﻠﺴﻔﻲ امکان ﭘﺬﻳﺮ ﻧﻴﺴـﺖ و ﺑـﺎ ﺑﺮرﺳﻲ در ﻣﻲ ﻳﺎﺑﻴﻢ که ﺑﺴﻴﺎري از ﺑﺰرﮔﺎن اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ در ﻣﻜﺘـﺐ ﺣﻜﻤـﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴـﻪ درس آﻣﻮﺧﺘﻪ و ﭘﻴﻮﻧﺪ دﻫﻨﺪه اﻳﻦ  آﻣﻮزه ﻫﺎ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻮده اﻧﺪ. اﻣﺎم ﺧﻤﻴﻨﻲ (ره) ﺑﻪ عنوان یک ﻓﻘﻴﻪ، ﻓﻴﻠﺴﻮف، ﺣﻜﻴﻢ و ﻋﺎرف، ﻧﻈﺎم ﺳﻴﺎﺳـﻲ ﺟﻤﻬـﻮري اﺳـﻼﻣﻲ را ﺗﺄﺳـﻴﺲ و در ﻋـﻴﻦ ﺣـﺎل ﻗﺒـﻞ از آن ﺑﺰرگﺗﺮﻳﻦ اﻧﻘﻼب ﻗﺮن را رﻫﺒﺮي کرد. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻣﻲ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ اﺻﺎﻟﺖ وﺟﻮد و ﺗﺸﻜﻴﻚ در وﺟﻮد زﻣﻴﻨﻪ را ﺑﺮاي ﺑﻬـﺮه ﮔﻴـﺮي از ﻣﺸﺘﺮﻛﺎت اﻧﺴﺎﻧﻲ ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲ ﻛﻨند.

در واﻗﻊ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ دﻧﻴﺎي ﺟﺪﻳﺪ ﺑـﺎ ﺣﻜﻤـﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴـﻪ ﻣﻴﺴـﻮر اﺳﺖ و اﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ داﺷﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﮔﻴﺮي و ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺑﻪ گونه اي ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ اﺳﺒﺎب ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎري و از ﻫﻢ ﮔﺴﻴﺨﺘﮕﻲ را ﻓﺮاﻫﻢ ﻧﻴﺎورد؛ ﻣﺜﻼ در ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ ارتباط ﻧﻔﺲ و ﺑﺪن ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ اي ﺧﺎص ﺗﺮﺳﻴﻢ می ﺷﻮد. اﻳﻦ طﻮر ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ روح و ﻧﻔﺲ از ﺟﺎي دﻳﮕﺮي ﺑﻪ اﻳﻦ ﺑـﺪن اﻟﺼﺎق ﺷﻮد و ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﺑﺪن زﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮد، از آن ﺟﺪا ﺷﻮد. ﺑـﺮ اﺳـﺎس ﺣﺮﻛـﺖ ﺟﻮﻫﺮي، ﻧﻔﺲ و روح ﺑﺮآﻣﺪه از ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺪن است. ﺑﺪن ﺑﺎﻳﺪ در ﺷﺮاﻳﻄﻲ ﻗﺮار بگیرد و ﺷﺮاﻳﻄﻲ را ﻓﺮاﻫﻢ آورد ﻛﻪ روح از آن ﺧﻠﻖ و ﻫﺴﺘﻲ ﭘﻴـﺪا ﻛﻨـﺪ. ﻫﻤـﻴﻦ ﻧﺴـﺒﺖ در ﺑـﺎب راﺑﻄه ﻣﻴـﺎن ﺷﺮﻳﻌﺖ و ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻧﻴﺰ برﻗﺮار است.

 

طرح نظریه بومی در مورد انقلاب اسلامی چه فایده ای دارد؟

ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻓﻠﺴﻔﻲ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻣﺒﺎﻧﻲ ﻓﻜﺮي ﺑﻮﻣﻲ، ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﺑﺮاي ﺟﺎﻣﻌه ﻣﺎﺳﺖ. اﻳﻦ ﺑﺤﺚ اﮔﺮﭼﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﺎي آﻏﺎزﻳﻨﺶ را ﻃﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ اﺳﺖ در ﻓﻀﺎي ﻓﻜﺮي ﺟﺎﻣﻌه ﻋﻠﻤﻲ ﻣﺎ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺑﻴﺎﺑﺪ. از اﻳﻦ رو، ﻣﻲ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﻛﻪ در آﻳﻨﺪه اي ﻧﻪ ﭼﻨﺪان دور ﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻈﺮﻳﻪ اي ﺟﺎاﻓﺘﺎده ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺤﻠﻴﻞ و ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻓﻠﺴﻔﻲ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ در ﺟﺎﻣﻌه ﻋﻠﻤﻲ ﺑﻪ ﻛﺎر رود؛ ﺿﻤﻦ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎ ﻃﺮح اﻳﻦ ﺑﺤﺚ، ﻣﺸﻜﻼت ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻫﺎي اﻧﻘﻼب در ﺗﻄﺒﻴﻖ ﺑﺮ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﻫﻢ رﺧﺖ ﺑﺮﺧﻮاﻫﺪ ﺑﺴﺖ و ﻣﺎ را ﺑﺮاي ﺗﺤﻠﻴﻞ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺗﻮاﻧﺎﺗﺮ ﻣﻲ ﻛﻨد.

ﻳﺎﻓﺘﻦ روﻳﻜﺮد ﻓﻠﺴﻔﻲ ﺑﻮﻣﻲ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺒﻴﻴﻦ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﻣﻲ ﺗﻮاﻧـﺪ ﻣـﺎ را ﻫﻤـﻮاره  ﺑـﻪ اﻫﺪاف اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ارﺟﺎع دﻫﺪ و اﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ را ﮔﻮﺷﺰد ﻛﻨﺪ ﻛﻪ دﻻﻳﻞ اﺻﻠﻲ اﻧﻘﻼب ﭼـﻪ ﺑﻮد و ﻣﺎ در ﭘﻲ ﭼﻪ ﺑﻮدﻳﻢ و اﻛﻨﻮن در ﻛﺠﺎ ﻗﺮار دارﻳﻢ.

ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، در ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﭘﺮﺳـﺶ ﻛـﻪ ﻃﺮح اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﭼﻪ ﻛﻤﻜﻲ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﻫﻤﻴﻦ ﺑـﺲ ﻛـﻪ ﺑﺘـﻮان ﺑـﻪ وﺳـﻴﻠه آن اﻫـﺪاف و روﻳﻜﺮدﻫﺎي اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ را ﻫﻤﻮاره ﺑﻪ آزﻣﻮن ﮔﺬاﺷﺖ و ﺑﺎ ﻧﻘﺪ ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎ ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ در ﭘﻲ ﭼﻪ اﻫﺪاﻓﻲ ﺑﻮد. ﺧﻮﺑﻲ ﻳﻚ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﺑﻮﻣﻲ از اﻧﻘـﻼب اﺳـﻼﻣﻲ  اﻳـﻦ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﭼﺎرﭼﻮ‌ب هاﻳﻲ را ﺑﺮاي ﻣﺎ ﺳﺎﻣﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ ﻛﻪ در ﻗﺎﻟﺐ آن ﻣﻲ ﺗﻮان ﻫﻤﻮاره ﺧﻮد را ﺑﺎزﺳـﺎزي ﻛﺮد و ﺿﻤﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ آﺳﻴﺐﻫﺎ از ﻣﺴﻴﺮ اﺻﻠﻲ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ دور ﻧﺸﺪ. در ﻫﺮ ﺣﺎل، اﮔﺮﭼﻪ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻓﻠﺴﻔﻲ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﻣﺮاﺣﻞ آﻏﺎزﻳﻨﻲ را در ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازي ﻃﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ و اﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ آﻳﻨﺪه اي روﺷﻦ دارد، ﻫﻤﭽﻨﺎن ﻧﻴﺎزﻣﻨـﺪ ﺑﺴـﻂ  ﺷـﻮاﻫﺪ و اﺳـﺘﺪﻻل و ﮔﻔﺖوﮔﻮﻫﺎي ﺳﻮدﻣﻨﺪي اﺳﺖ ﺗﺎ اﺑﻌﺎد ﻣﺨﺘﻠﻒ اﻳﺠﺎﺑﻲ و ﺳﻠﺒﻲ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﻴﺶ از ﻫﺮ زﻣﺎن دﻳﮕﺮي آﺷﻜﺎر ﺷﻮد و ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار بﮔﻴﺮد. ﻓﻘﻂ در اﻳﻦ ﺻـﻮرت اﺳـﺖ  ﻛـﻪ ﻣﺴـﺌﻠه راﺑﻄـه ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ و اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ ﺑﻪ اﻧﮕﻴﺰه اﻳﺠﺎد ﻓﻀﺎﻳﻲ ﺑﺮاي ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻓﻠﺴﻔﻲ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ و در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻓﻠﺴﻔه ﺳﻴﺎﺳﻲ اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﻲ از ﻣﻨﻈﺮي ﺑـﻮﻣﻲ ﻣـﻲﺗﻮاﻧـﺪ ﭘﻠـﻪهـﺎي  ﺿـﺮوري ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮدازي را ﻃﻲ ﻛﻨﺪ و ﻣﻨﺘﻘﺪان ﻧﻴﺰ ﺳـﻬﻢ  ﺧـﻮد را ﺑـﺮاي  ﺑﺴـﻂ و ﭘـﺮورش اﻳـﻦ  ﻧﻈﺮﻳـﻪ بپردازﻧﺪ.

ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﺑﺎﻳﺪ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﮔﻔﺖ وﮔﻮﻫﺎي ﻣﺆﺛﺮي اﻧﺠﺎم ﮔﻴﺮد ﺗـﺎ ﺑﺘـﻮان ﺑـﻪ ﻧﻈﺮﻳـﻪ اي ﺷﻔﺎف در اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع دﺳـﺖ  ﻳﺎﻓـﺖ. ﺑـﻪ ﻧﻈﺮ ﻣـﻲ رﺳـﺪ ﻓﻌﺎﻟﻴـﺖهـﺎ در اﻳـﻦ زﻣﻴﻨـﻪ در ﺣـﺎل ﺑﻪ ﺛﻤﺮ رﺳﻴﺪن اﺳﺖ و ﻇﺮﻓﻴتﻫﺎي ﺣﻜﻤﺖ ﻣﺘﻌﺎﻟﻴﻪ در ﻋﺮﺻه ﺳﻴﺎﺳﻲ و اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ روز ﺑـﻪ روز ﺑﺴﻂ و ﮔﺴﺘﺮش ﻣﻲ ﻳﺎبد.

پایان
مطالب مرتبط
برخورداری از پشتوانه فکری؛ ادعا یا واقعیت انقلاب!؟
انقلاب براساس حرکت جوهری رخ داد 
 حکمت متعالیه می‌تواند پشتوانه فلسفی انقلاب اسلامی باشد
تأثیر حکمت متعالیه بر انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با شریف لک‌زایی 
ویژگی‌های متمایز حکمت متعالیه از حکمت‌های پیشین 
علامه طباطبایی حرکت جوهری را وارد اجتماع کرد 
امام خمینی، فيلسوف، عارف و معلم اخلاق بود 
امام خمینی منادی ارزش های انسانی 
حكمت متعاليه و انقلاب اسلامي در گفتگو با شریف لک زایی 
روش‎شناسی جریان سیاست متعالیه از ملاصدرا تا امام خمینی 
اختيار، كرامت انسان و آزادي در ديدگاه عرفاني امام خميني 
جمهوری متعالیه: تأملی در نسبت حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی 
حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی ایران 
ارائه پشتوانه فلسفه سیاسی برای انقلاب اسلامی
امام ره قهرمان اسفار اربعه 
ضرورت توجه به حکمت متعالیه در ترسیم آینده انقلاب 
مرجعيت؛ برتري امام خميني به ملاصدرا 
به دنبال ارائه تحلیلی ایرانی ـ اسلامی از بزرگ‏ترین انقلاب دنیا هستیم 
 انقلاب اسلامی یک انقلاب فکری، فرهنگی و معنوی است
نسبت انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه در گفتگو با شریف لک زایی 
آیا حکمت متعالیه در انقلاب اسلامی نقشی داشت؟ 
امام خمینی آرزوی آرمانشهر فیلسوفان را تحقق بخشید
«فلسفه» زمینه‌ساز انقلاب اسلامی است نه ابزار تحقق آن
مناظره نصیری و رهدار درباره نسبت انقلاب اسلامی و فقه و فلسفه 
دومین نشست‌ حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی در قم برگزار می‌شود 
  تحلیل انقلاب اسلامي ايران در چهارچوب حكمت متعاليه

حاکمیت حکمت 

"بیداری اسلامی" برآیند حمکت صداریی و فقه انصاری است 

فلسفه اسلامی باید امتداد سیاسی اجتماعی داشته باشد 

آیا انقلاب اسلامی، حرکتی صدرایی است؟ 

فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی 

انقلاب ایران، یک انقلاب لطیف است 

هم ملاصدرا انقلابی است و هم امام خمینی 

گزارش کامل نشست حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی 

حکمت متعالیه پشتوانه انقلاب اسلامی است 

به دنبال ارائه تحلیلی ایرانی ـ اسلامی از بزرگ‏ترین انقلاب دنیا هستیم 

حکمت متعالیه انقلاب‏ساز است 

دغدغه‌هاي فلسفي- سياسي براي تبيين انقلاب اسلامي 

تبيين انقلاب اسلامی با تحليل صدرايي

مهم‌ترين مسأله نظام، فقدان نظريه جامع درباره انقلاب است

امام خمینی بر مبنای فقه انقلاب کرد نه فلسفه!

امام خمینی؛ عارفی در کسوت سیاست