چاپ
دسته: گپ و گفت
بازدید: 1202
خبرگزاری شبستان: انقلاب اسلامی غل و زنجیری که بر دست و پای دانش های ما بود را برداشت و موانع را برطرف کرد و حالا نیاز است در این بخش همت مضاعف شکل گیرد.
به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به مناسبت فرا رسیدن ایام دهه فجر انقلاب اسلامی با شریف لکزایی، مدیر گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی پیرامون مساله تحول علوم انسانی و انقلاب اسلامی به گفت و گو نشسته ایم؛ گفت و گوی ما را با این پژوهشگر می خوانید:
تحول علوم انسانی و اسلامی سازی آن تا چه میزان می تواند انقلاب اسلامی را به آرمان های خود به ویژه دستیابی به تمدن نوین اسلامی نزدیک کند؟

به نظر می رسد هویت انقلاب اسلامی هویتی دانشی و فرهنگی است و تعبیر آیت الله جوادی آملی، شاهدی است بر این ادعا. استاد بیان می کند این انقلاب علوم و معارف وحیانی را تا حدودی آزاد و زنده کرده است، البته تعدادی از زندانیان را نیز آزاد کرده است.

در تلقی و تعبیر آیت الله جوادی آملی این هویت دانشی و فرهنگی انقلاب اسلامی روشنایی و وضوح بسیار دارد. اگر اساسا بخواهیم وجه تمایز انقلاب اسلامی را با دیگر انقلاب ها و حوادث سیاسی بزرگ و مهم جهان بدانیم و مقایسه ای در این زمینه داشته باشیم، به نظر می رسد این امتیاز در هویت فرهنگی انقلاب باشد.

این هویت فرهنگی در حوزه دانشی شکل می گیرد و در حقیقت حوزه دانشیِ انقلاب اسلامی است که آن را از سایر حوادث سیاسی بزرگ و انقلاب ها تمایز می بخشد. شاید بتوان گفت در سه حوزه این هویت دانشی می تواند معنا پیدا کند و قابل جریان و شکل گیری و بسط و گسترش باشد.

این سه عرصه کدام حوزه هاست و چه تعریفی دارند؟

نخست حوزه فلسفی؛ به طور طبیعی این حوزه متوجه باورها و اعتقادات مردمی است که به هر حال این انقلاب را شکل داده و مردم از آن پشتیبانی و حمایت کرده و در پیروزی آن مشارکت، و در درون آن حضور داشتند. لذا اگر این اعتقاد و باور نبود، این حضور هم این گونه رقم نمی خورد. بنابراین، حوزه فلسفی و کلامی باورهای این مردم را شکل داده و سازنده اعتقاداتی بوده که این مردم و جامعه را به حرکت واداشته است. طبعا اگر انقلاب اسلامی بخواهد این تمایزبخشی خود را نشان دهد، باید در حوزه فلسفی و کلامی بیش از آن چه که بوده، سرمایه گذاری کرده و حوزه فلسفی را تقویت کند. همان طور که انقلاب اسلامی با یک پشتوانه فلسفی محقق شده و باید این پشتوانه نشان داده شود و در تداوم انقلاب جریان و حضور داشته باشد.

 نکته دوم حوزه دانشی آن فضایلی است که در باطن و درون انسان ها و قلوب آن ها نهفته و حضور دارد. به عبارت دیگر از آن می توان به اخلاق و به نوعی معنویت و عرفان تعبیر کرد. به هر حال رهبر این انقلاب عارف به تمام معنا بودند و بسیاری از افرادی که در فضای انقلاب اسلامی قرار گرفتند، به نظر می رسد در حقیقت از همین نسیم عرفانی ملکوتی امام خمینی (ره) زنده و احیا شدند و به این حرکت پیوستند. اخلاق اسلامی و آداب و عادات احیاگرانه بنیانگذار کبیر انقلاب، این قلب ها را زنده کرده و در این حرکت و جریان پر جوش و خروش، آن ها را وارد کرده است.

لذا جامعه ما بر اساس این هویت باید یک جامعه اخلاقی باشد؛ جامعه غیر اخلاقی و بد در این مسیر جایگاهی ندارد و اخلاق بد اساسا ضد انقلاب و بر خلاف خواست انقلابی ها و خواست رهبران انقلاب است. بنابراین به این امر هم در حوزه دانشی باید توجه تام و تمام شود و هم در حوزه عملی باید نشان داده شود. در این راستا فضایل اخلاقی در رفتار ما باید نمود و ظهور و بروز پیدا کند و  نظر و عمل در یک سطح قابل قبول باشد باشد.

اما حوزه دانشی سومی که می تواند هویت بخش باشد، فقه و رفتار و کنش های اجتماعی است که باید تامل کنیم این علوم تا چه اندازه مبتنی بر آموزه های دینی و الهی ما است. به هر میزان رفتارهای ما آراسته به رفتارهای نیکِ برگرفته از آموزه های دینی باشد، به نظر می رسد به اهداف خود نزدیک تر شده ایم.

در این میان عنصر برجسته فقه است که خواست انقلاب این است، فقه پویا و زنده داشته باشد، فقهی که بتواند جامعه را مدیریت کرده و نیازهای افراد را پوشش دهد.

به طور طبیعی در عرضه و عرصه فقه ما نیاز به کار داریم و این عنصر یک بخش هویتی دانشی انقلاب است. بنابراین تصور من این است که فضای انقلاب اسلامی، یک فضای فرهنگی فکری است. این فضا اگر بخواهد در حوزه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تاثیرگذار باشد، نیازمند این است که عرصه فرهنگی و دانشی آن جدی گرفته شود و همان طور که استاد آیت الله جوادی اشاره کرد، به هر حال انقلاب اسلامی این فضا را ایجاد کرده و این فضا غل و زنجیری که بر دست و پای دانش های ما بوده را برداشته و موانع را برطرف کرده و حالا نیاز است در این بخش همت مضاعف شکل گیرد و مسیر، مسیری باشد که به رشد این دانش ها کمک کند؛ دانش هایی که می تواند بسیاری از خلاءها را پُر کند، پرسش ها را پاسخ دهد و رفتارهای ما تصحیح کند. همچنین دانش هایی که می تواند بسیاری از خطاهای ما را اصلاح کند، حرکت انقلاب را در مسیر صحیح قرار دهد. اما به نظر می رسد هویت معرفتی ما تحت الشعاع قرار گرفته و کمتر به آن پرداخته شده است.

چرا هویت معرفتی ما تحت الشعاع قرار گرفته است؟

این مساله دلایل مختلفی دارد به خصوص این که ما بزرگانی همچون استاد مطهری و آیت الله بهشتی را در سال های آغازین انقلاب از دست دادیم و نگاه آن ها به انقلاب، جامعه، حکومت و جمهوری اسلامی از این منظر بوده که انسان خود را بتواند در یک فضای منظومه ای شکل داده، تقویت کند، ارتقا دهد و حرکت داشته باشد.  در حقیقت سه لایه وجودی انسان عقلی، قلبی و رفتاری همین است. همان طور که اسلام هم سه لایه دارد که عبارتند از اعتقادات، احکام و اخلاقیات.

بنابراین، به لحاظ ارزشی و منشی و کنشی باید به این سه حوزه یاد شده، توجه بیشتر شود و در این فضا حرکت کنیم همان طور که انقلاب اسلامی در این فضا شکل گرفت و تداوم آن نیز با این فضاست؛ فضایی که در آن انسان دارای کرامت و حرمت بوده و گوهر آن قدرت انتخاب گری و آزادی است.

لذا این انسان با دانش های یاد شده می تواند در این فضا حرکت رو به رشد داشته و شکوفا شده و ظهور و بروز داشته باشد اما اگر ما گاه درجا می زنیم یا متوقف شده ایم و دچار رکود، باید بدانیم مسلما در این حوزه هویتی کمتر کار کرده ایم و بهای محدودی را به آن اختصاص داده ایم و این مساله در اولویت ما نبوده است.