به گزارش ایکنا، نشست «فلسفه سیاسی آیتالله مصباح یزدی»، شامگاه سهشنبه، ۲۱ بهمنماه، با سخنرانی جمعی از اندیشمندان به صورت مجازی برگزار شد. شریف لک زایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در این نشست با موضوع «حدود آزادی فرد و قدرت دولت در اندیشه آیتالله مصباح» به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: بحثهایی را در مباحث ولایت فقیه با آیتالله مصباح داشتم و در مجموعه بررسی تطبیقی نظریههای ولایت فقیه، به تفصیل دیدگاههای ایشان را در کنار دیگر نظریهها بررسی کردهام در آنجا آمده است، اما نکته مهمی که از این زاویه باید بحث را آغاز کنم، مبحث امتدادبخشی به بعد سیاسی و اجتماعی فلسفه اسلامی در اندیشه آیتالله مصباح است. خیلی از متفکرین ما ورود مستقل و مستقیمی به عرصه سیاسی و اجتماعی نداشتند و این حوزه تا اندازه زیادی مغفول واقع شده و نحیف مانده است.
امتداد اجتماعی و سیاسی فلسفه
وی تصریح کرد: البته شاید بشود گفت بحثهای ایشان از منظر فقهی مطرح شده است، اما اگر در حوزه کلان توجه کنیم و با توجه به اینکه ایشان در زمره فلاسفه معاصر هستند، شاید بشود گفت ایشان آنجا حکمت عملی را بحث کردهاند و به امتداد اجتماعی و سیاسی فلسفه اسلامی پرداختند و بحثهای ایشان از دوره پس از دوم خرداد شکل گرفت که دو ویژگی دارد؛ یکی تبیین بحثهای نظری و فلسفی در راستای بسط امتداد اجتماعی و سیاسی فلسفه اسلامی و یکی نیز، نقد فلسفه سیاسی غرب و نقد در حوزه داخلی که ممکن است در داخل، نیمنگاهی به اندیشههای غربی داشته باشند.
لک زایی بیان کرد: بنابراین این دو ویژگی را در بحثهای ایشان میبینم، اما بحثی که به آن توجه کردم شاید در حد ایده و طرح مسئله باشد. مبحث حدود آزادی فرد و قدرت دولت مباحثی است که در قبل از خطبههای نماز جمعه داشتند. معمولاً در فلسفه غرب و به خصوص ناظر به مبحث بیانیه حقوق بشر آمده است که آزادی فردی تا جایی است که مزاحمتی برای دیگران نداشته باشد. ایشان این بحث را در نقادی اعلامیه حقوق بشر مطرح میکنند و در نقادی این بحث به این دو پرسش توجه دارند که آزادی دیگران در چه مقولههایی تصور میشود که نتوانیم به آنها تعرض کنیم و مزاحمتی برای آنها داشته باشد و دوم اینکه، آیا این مزاحمتها و مداخلات صرفاً و تنها امور مادی را شامل میشود یا امور معنوی را نیز در برمیگیرد.
وی افزود: نقد آیتالله مصباح نیز از اینجا شکل میگیرد و پرسشها را دقیقتر مطرح میکنند که آیا در بحث مخالفت با مقدسات دینی مردم، این مزاحمتها و اهانتها حد آزادی تقلی میشود یا خیر، سپس ایشان در پاسخ و در نقد اندیشه غرب به یک پارادوکس اشاره میکنند که در نسبت با مقدسات دینی معمولاً بیتوجه هستند و از کنار آن عبور میکنند و گویی مزاحمتی برای مقدسات دینی اکثریت مطرح نمیشود، اما اگر به یک شخصیت سیاسی در غرب توهین شود یا برخی موضوعات که در غرب تابو شده نقد شود، غربیها با آن برخورد میکنند؛ لذا این دوگانه را نیز در نقد فلسفه غرب مطرح میکنند.