چاپ
دسته: گپ و گفت
بازدید: 252

*: بسم الله الرحمن الرحیم، سلام و درود خدا به شما بینندگان عزیز برنامه سوره. امیدوارم در این ضیافت الهی بهره‌های فراوان روحی و معنوی را برده باشید و همه مسلمین از دعای خیر خود بهره‌مند کرده باشید. امشب خدمت آقای دکتر شریف لک زایی هستیم. آقای دکتر لک زایی سلام، ممنونم که دعوت سوره را پذیرفتید.
بسم‌الله الرحمن الرحیم. بنده هم سلام عرض می‌کنم، در این ماه شریف آرزوی قبولی طاعات و عبادات همه بینندگان را دارم. از خداوند می‌خواهم این ماه را همچنان برای ما پرخیروبرکت نگاه دارد.
*: قرار است ما درباره قرآن‌شناسی امام موسی صدر با جنابعالی گفت‌وگو کنیم. اگر موافق باشید سرمقاله برنامه را درباره این موضوع ببینیم و بشنویم و گفت‌وگوی خود را آغاز کنیم.

با آقای دکتر شریف لک زایی در مورد قرآن‌شناسی امام موسی صدر گفت‌وگو می‌کنم. آقای دکتر لک زایی قبل از ورود به مباحث قرآن‌شناسی امام موسی صدر، مایل هستم بدانیم پروژه ایشان چیست و دوم اینکه امام موسی صدر در چه رده، دسته و عنوانی‌ از عالمان و روشنفکران دینی قرار می‌گیرد؟ آیا ایشان یک قرآن‌پژوه، فقیه، مفسر، فیلسوف یا مصلح دینی اجتماعی است، تحت چه عنوانی می‌توانیم این شخصیت را ارزیابی کنیم؟

امام موسی صدر در ایران در قم متولد شدند. تحصیلات ابتدایی، متوسطه و حتی کارشناسی را در دانشگاه تهران، ایران و قم گذرانده است و 3، 4 سالی هم در نجف به تکمیل تحصیلات حوزوی خود پرداخته است؛ اما از دست برقضا در لبنان حضور پیدا می‌کند و به‌عنوان رهبر شیعیان لبنان به ایفای نقش می‌پردازد. آن چیزی که به تعبیر شما در پروژه ایشان می‌توانم عرض کنم این است که پروژه ایشان انسان هست. اولاً انسانی که در لبنان زندگی می‌کند و به‌صورت خیلی خاص انسان شیعه لبنانی که دچار محرومیت‌های مضاعفی هست و در مرحله بعد انسانی که در کل دنیا و منطقه هست انسان مسلمان، متدین و محرومی که ممکن است در جای‌جای دنیا زندگی بکند. این پروژه را ایشان در لبنان آغاز می‌کند و به تعبیری که شاید بتوانم بگویم، در این مرحله وقتی مباحث امام موسی صدر را مطالعه کردم برآوردن نیاز انسان برای ایشان یک جور اصالت دارد.
*: اینکه می‌گویید پروژه یک نفر و یک مکتب، انسان هست می‌شود کمی توضیح بیشتر دهید، پروژه دیگران چه چیزهایی می‌تواند باشد که عالمی که پروژه ایشان انسان می‌شود، با آن‌ها متفاوت می‌شود؟
شاید به یک معنا پروژه انبیاء هم انسان باشد و به تعبیری که امام موسی صدر دارد اساساً دین برای انسان هست و دین برای این هست که بتواند نیازهای انسان را تأمین کند. حالا این نیازها به‌صورت کلیشه گفته می‌شود که نیازهای مادی و معنوی هست ولی آنچه امام موسی صدر دنبال آن هست و می‌خواهد اجرا شود بعد معنوی آن را از یک طرف دنبال می‌کند؛ یعنی دین را به دنبال این هست این نیاز را برطرف کند؛ بنابراین نگاهشان به دین، یک نگاه اجتماعی است و دین را صرفاً یک امر فردی و یک امر در ارتباط انسان با خدا فقط تلقی نمی‌کند بلکه در ارتباط انسان با تمام هستی تلقی می‌کند و توقع و انتظارش این است که این دین بتواند نیاز مادی و روحی و معنوی آن را تأمین بکند. در واقع به‌نوعی آنچه دارد در جامعه لبنان ترسیم می‌کند و ما از آراء و آثارشان این را برداشت می‌کنیم به دنبال این است که از یک طرف انسان به آرامش برسد که آن بعد معنوی هست و دین به‌صورت خاص باید این را پیگیری کند و برای خودش به‌عنوان یک عالم دینی هم نقش بسیار مهمی اینجا قائل است که بتواند این را از منظر یک عالم دینی دنبال و پیگیری کند و به منصه ظهور برساند لذا به امر مادی و نیازهای مادی انسان هم ورود می‌کند و اگر بخواهیم خیلی جزئی‌تر این بخش را مورد توجه قرار دهیم شاید تبیین جامعه لبنان کمی به ما کمک کند.
*: جامعه لبنان موضوعیتی دارد، این جزء پرسش‌های من هست که مخاطب سید موسی صدر چه کسی خواهد بود و آیا این پروژه‎‌ای که شما توضیح دادید فقط در یک جامعه ویژه‌ای مثل لبنان که ویژگی‌های خاص فرهنگی، اجتماعی، دینی و مذهبی دارد قابل‌پیگیری و دنبال شدن هست یا نه، این یک پروژه‌ای است که اگر آن اقتضائات هم برداشته شود در نقاط دیگر می‌تواند ادامه پیدا کند. این نکته‌ای که اشاره کردید که در جامعه لبنان، مخاطب لبنان و شیعه لبنانی و دیگر ادیان را در نظر بگیریم، موضوعیت خاصی در آن برهه و در آن منطقه دارد؟
به‌صورت کلی اگر بخواهم اشاره کنم جامعه لبنان برای ایشان موضوعیت وقوعی و عینی دارد اما بحث‌های ایشان قابلیت گشایش برای همه اضلاعی دارد که به‌هرحال در دنیا انسان در همه‌جا دارد زندگی می‌کند، چون یک تعبیری ایشان درباره جامعه لبنان دارد که اگر چنین جامعه‌ای نبود باید این را ایجاد می‌کردیم. این تکثر و تنوع ادیانی که آنجا وجود دارد در آثارشان هست که طوائف شانزده‌گانه‌ای در لبنان وجود دارد،
*: تنوع و کثرت را فرصت می‌بیند،
این‌ها فرصتی است برای اینکه ما با همدیگر یک زندگی و جامعه‌ای را شکل دهیم که برای دیگر جوامع سرمشق و الگو باشد به تعبیر ایشان، اگر نبود هم باید این را ایجاد می‌کردیم. از این منظر بنده عرض می‌کنم آن پروژه کلی که ایشان دارد و به نیازهای انسان توجه می‌کند یک امر دیگر آن را به‌صورت نتیجه دنبال می‌کند و آن بحث تمدن‌سازی است. شاید این تعبیر خیلی شگفت‌آور باشد که درباره امام موسی صدر از بحث تمدن سخن می‌گوییم و صحبت می‌کنیم ولی آنچه من از آراء امام موسی صدر آموختم و بعد بحث قرآنی آن را مطرح می‌کنیم، این است که وقتی نیازهای این انسان برطرف می‌شود به آن سمت تحول خودبه‌خود حرکت می‌کند. شما اگر بتوانید نیازهای بهداشتی، امنیتی، تعلیمی، تربیتی و همه جور ارتباطاتشان را سامان بدهید و تعامل این انسان با محیط، با انسان‌های دیگر، با فضای اطراف و ارتباطات اجتماعی او را اگر بتوانید سامان دهید این خودبه‌خود منجر به تحول می‌شود. البته نقش انسان خیلی مهم است اینکه بتواند در این فضا حرکت کند در واقع تولید انسان صالح! این در اولین نقاط اولویت امام موسی صدر است. ایشان وقتی در جامعه لبنان می‌رود همین‌طوری نمی‌رود بگوید من رهبری شما را به عهده گرفتم، تقریباً یک سال طول می‌کشد. از 1959 تا 1960، به تعبیر و تصریح خودشان این‌طور است. ایشان در صور مستقر می‌شود و مطالعه می‌کند ببینید آیا اساساً می‌تواند با این جامعه ارتباط برقرار کند؟ آیا اساساً فضای فعالیت برای ایشان به‌عنوان یک عالم دینی وجود دارد، بعد به این نتیجه می‌رسد که وضعیت مثبت است و می‌تواند فعالیت دینی خود را به‌عنوان عالم دینی به کار بگیرد. شاید آن نتیجه و محصول این تحول در انسان، جامعه، دولت، ساختارهای اجتماعی و فرهنگی تمدن می‌شود اما در طرح کلی ارزیابی و استنباط من از برخی از مباحثی که ایشان در آثار خود فرمودند این است که به دنبال این تمدن‌سازی هست و برای این تمدن‌سازی انسان نقش اول را دارد، جامعه صالح نقش دوم را دارد. هرچه تکثر این جامعه بیشتر باشد می‌تواند آن را بیشتر تحقق ببخشد، چون همزیستی مسالمت‌آمیز و استفاده و بهره‌گیری از تجارب و معارفی که این‌ها دارند و در قرن‌ها به‌صورت انباشته در لبنان به وجود آمده است، همه این‌ها می‌تواند کمک کند به این سمت‌وسو برویم. اینجا دین نقش محرک دارد؛ یعنی اگر دین را یک امر فقط فردی نگاه کنید هیچ ارتباطی با جامعه و نهادها ندارد و نمی‌تواند این تحول را ایجاد کند، چون وقتی شما از؛ البته الآن این موضوعات کمی برای ما قابل‌حل است. من در منزل خودم ناچار از تعامل با دیگران هستم. در واقع یک کلیدواژه اصلی مباحث ایشان تعامل هست که در مباحث تفسیری خودشان این را به‌صورت خیلی جدی‌تری باز می‌کنند؛ یعنی تعامل انسان با محیط، با انسان‌های دیگر و جامعه.
*: سراغ این خواهیم رفت، می‌خواهم در این بخش مبنایی که شاید امام موسی صدر را به‌نوعی از دیگران ممتاز می‌کند و در خوانش‌هایی که از او در دوران معاصر وجود دارد در سال‌های اخیر این خیلی پررنگ است اینکه او دین را برای انسان می‌خواهد و پروژه آن انسان است و دین در خدمت انسان را می‌خواهد. آیا این عبارات به‌نوعی فقط بازی‌هایی زبانی هستند بین کسی که می‌گوید دین در خدمت انسان با کسی که می‌گوید انسان در خدمت دین؟ آیا این به خوانش‌های متفاوتی از دین منجر می‌شود آیا دین‌شناسی یا قرآن‌شناسی متفاوتی را ارائه می‌کند؟ این تعبیر اتفاقاً باب پسند بسیاری از عالمانی که فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی دارند و انسان منزوی را نمی‌خواهند، تعبیر باب میل آن‌ها نیست و به‌نوعی انسان‌گرایی یا انسان‌محوری را برای آن‌ها به ذهن متبادر می‌کند. آیا بین این دو عالم تفاوتی هست؟ آیا دین در خدمت انسان به این معنا هست که دین تابع انسان است و اگر نیازهای انسان تغییر کرد تفسیرهای دینی باید تغییر کند؟ اگر می‌شود این را توضیح بدهید تا سراغ مواجهه سید موسی صدر با قرآن برویم.
بله. همان‌طوری که تعبیر زیبای حضرت‌عالی هم بود به نظرم دو تلقی است و به تعبیر خود امام موسی صدر شاید دو جور سبک زندگی باشد اما اگر به‌صورت عمومی بخواهیم از منظر خود ایشان بحث را ارائه کنیم به انتظار ما و این انسان از دین برمی‌گردد. این تعابیر که می‌گویم مضمونی است. من الآن نقل مستقیمی از ایشان نمی‌آورم به تلقی و دیدگاه ایشان اگر دین نتواند به درد انسان معاصر و این انسان و جامعه برسد، اصلاً قابل‌استفاده نیست. اگر این نکته را توضیح دهم شاید پرسش شما روشن شود. ایشان در لبنان با دو جبهه هم‌زمان مبارزه و مقابله می‌کند، البته مبارزه فکری منظورم هست. یک بخش نظام سیاسی فرقه‌گرایانه لبنان است. لبنان همین الآن هم این‌طوری است، نظام سیاسی‌شان مبتنی بر فرقه‌ها است؛ یعنی رئیس‌جمهور از مارونی‌ها و نخست‌وزیر از اهل سنت و رئیس مجلس از شیعیان باشد (این در ساختار سیاسی لبنان هست). ایشان می‌گوید چنین مسئله‌ای باعث می‌شود مشکلات جامعه ما بیشتر شود و از همان ابتدا در طرح ایشان هست که این فرقه‌گرایی و این نظام فرقه‌گرایانه از بین برود و نظام شایسته‌سالاری دموکراتیک را حاکم کند.
*: جایی که سیاست به مذهب و قومیت گره می‌خورد آغاز فرقه‌گرایی می‌شود،
این هم تعبیری است. از یک طرف هم بحث سکولاریسم است، این نگاهی که می‌فرمایید برخی‌ها ممکن است از این تعبیر نگاه سکولاریسم داشته باشند خیر، ایشان آن را هم به‌شدت رد، نقد و نفی می‌کند. البته به‌صورت واقعی و عینی فرمودند، واقعیت جامعه لبنان این است که دولت باید سکولار باشد. واقعیت قوانین جامعه لبنان این است که سکولار هست. ربطی به مذهب و دین ندارد ولی ایشان می‌گوید اولویت، انتظار و تلقی ما این هست که انسان نباید از آن محور لایتغیر و غیب خودش را مستغنی بداند. آن غیب هست که به ما کمک می‌کند و ما را به یک نقطه قابل اتصالی متصل می‌کند که اساساً امید، امیدواری، تلاش و کوشش همه از آنجا نشأت می‌گیرد. ما نباید این‌ها را از انسان بگیریم. برای مثال در بحث دعا این را می‌گوید. می‌گوید یک عده‌ای در بحث دعا می‌گویند ما فقط بنشینیم دعا کنیم تلاش، کوشش و زحمت و این‌ها خیلی مدنظرشان نیست. اصلاً در عرصه زندگی هیچ تلاشی نکنیم، دعا کنیم! ایشان این را رد می‌کند. یک عده هم از آن‌طرف به تعبیر ایشان سکولارها یا سکولاریسم می‌گویند دعا هیچ نقشی در زندگی ندارد ما فقط باید تلاش کنیم زحمت بکشیم. تلقی ایشان این است ما این دو تلقی را نمی‌پذیریم. ممکن است در عرصه سیاسی بگویید شایسته‌سالاری یا در احوال شخصیه بگویید اینجا بحث مذهب دخالت کند اما به‌صورت خیلی آکار و صریحی معتقدند این دین با این نگاه که به انسان و دردهای انسان می‌پردازد و می‌تواند از عده حل مسائل انسان برآید، قوانینش هم باید مبتنی بر همین باشد و نمی‌تواند از این فراتر برود.
*: یعنی یک بازخوانی و بازنگری در فقهی شود که با این نگاه شکل نگرفته،
حتماً همین‌طور است.
*: یا در سایر علومی که با این نگاه خودش را تطبیق نداده است.
یک تلقی جامعی که از ایشان می‌شود داشت همین بازخوانی‌هایی است که اتفاق می‌افتد. یکی از این بازخوانی‌ها همین بازخوانی قرآن هست و فهمی که از قرآن داریم.
*: به‌صورت خاص به این بپردازیم، پروژه را توضیح دادید،
بخش دوم فرمایش شما ماند،
*: آن را هم توضیح دهید و بعد سراغ این سؤال محوری برویم که این پروژه با قرآن چه نسبتی برقرار می‌کند؟
شاید اگر از همین منظر اشاره کنیم نگاه ایشان به قرآن یک نگاه اجتماعی است کما اینکه نگاه ایشان به دین هم اجتماعی است. قرآن از منظر ایشان فقط برای این نیست ثوابی در آخرت نصیب ما شود. امروز به قرآن رجوع می‌کنیم و این رجوع به قرآن باید باعث شود زندگی فردی، شخصی، اجتماعی، سیاسی، فکری و علمی ما دگرگون شود. این توقع و انتظار ایشان از تفسیر قرآن و آیات آن است برای همین سراغ این می‌رود. منتهی در بحث جایگاه ایشان و اینکه ایشان را در چه فضایی تحلیل کنیم، بنده در کتاب «درآمدی بر اندیشه سیاسی امام موسی صدر» اشاره کردم وجه فلسفی امام موسی صدر و خاستگاه فلسفی ایشان حکمت متعالیه است. البته اینکه کاملاً این مطلب را پذیرفته، هیچ فیلسوفی این‌طور نیست که صد درصد وفادار به آن مکتب باشد ولی وقتی بحث‌هایشان را مطالعه می‌کنید از منظر شما می‌گذرد، این رگه‌ها، ریشه‌ها و خاستگاه فلسفی دائماً در ذهن شما می‌آید و امام در اینجا دارد بر اساس فلان قاعده و بحث فلسفی متعالی توضیح می‌دهد.
*: یعنی این‌ها در اندیشه سیاسی برجسته است.
برخی از این‌ها برجسته است ایشان تصریح می‌کند مثلاً مباحثی را توضیح می‌دهد بعد می‌گوید این در فلسفه اسلامی به‌عنوان جسمانی الحدوث و روحانی البقاء توضیح داده می‌شود یا فیلسوفان اخیر ما از این منظر به بحث پرداختند یا بحث وحدت در کثرت و کثرت در وحدت به همین ترتیب است. مثلاً مثالی بزنم چون ایام ماه مبارک رمضان هست و در شب‌های قدر هم بحث امام علی(ع) و شهادت ایشان را خیلی پررنگ داریم، ایشان وقتی می‌آید زندگی امام علی(ع) را ترسیم می‌کند و توضیح می‌دهد ایشان فرمودند جمع اضداد هست. بعد چطور کسی می‌تواند جمع اضداد باشد؟ کسی که در شب آن‌جور ناله، تواضع و نیایش به خداوند می‌کند در روز در میدان جنگ می‌بینیم طور دیگری ظاهر می‌شود. این را به لحاظ فکری و نظری چطور توضیح می‌دهیم؟ ایشان فرمودند ما این را از منظر وحدت در کثرت و کثرت در وحدت توضیح می‌دهیم. بعد مثالی می‌زنند و می‌گویند چطور الکتریسیته و برق، سرمایش و گرمایش از یک منشأ تولید می‌شود؟ اینجا هم همین است یک انسان ممکن است کثرت و وحدتی داشته باشد،
*: کثرت‌هایی که ریشه در وحدت دارند.
بله. این را اتفاقاً جالب است ملاصدرا همین تحلیل را نسبت به پیامبر(ص) و امام علی(ع) در کتاب «ایقاظ النائمین» دارد، چون برخی اوقات با این مواجه می‌شوم که این چیزهایی که در مورد حکمت متعالیه می‌گویید در آثارشان مثلاً در «اسفار» نیست. در «اسفار» نیست اما در «ایقاظ النائمین» ملاصدرا دقیقاً با همین تعابیر آمده شخصیت پیامبر(ص) و امام علی(ع) را تحلیل کرده است. این یعنی از آن قواعد فلسفی خود برای تحلیل این استفاده کرده است. نمی‌گویم این خیلی پررنگ است اما کسی که با فلسفه اسلامی و فلسفه متعالیه آشنا باشد می‌تواند این مباحث را دنبال کند.
*: آن نگاه به انسان نسبتی به فلسفه صدرایی دارد،
کاملاً.
*: یعنی نقش و جایگاه انسان در این منظومه هست؟
تلقی من این است ملاصدرا هم پروژه‌اش به تعبیر جنابعالی انسان هست، چون وقتی آنجا «اسفار» می‌خواهد شکل بگیرد، آغاز سفرها انسان هست و این انسان در این سفرها باید خود را بازسازی کند و وقتی در جامعه وارد می‌شود یک انسان خودساخته‌ای باشد که بتواند از عهده آنچه بر دوششان گذاشته شده در واقع سربلند بیرون بیا
ید. بحث مسئولیت‌پذیری انسان اتفاقاً از همین‌جا نشأت می‌گیرد و یکی از کلیدواژه‌هایی است که امام موسی صدر وقتی با جامعه لبنان مواجهه دارد و می‌خواهد انسان را آنجا متفطن کند به اینکه ای انسان! باید واجد کرامت و واجد ارزش باشید و ارتقاء وجودی داشته باشید. اینجا بحث مسئولیت پیش می‌آید. البته خیلی از مفاهیم را می‌توانیم اینجا به‌صورت بسیار منظومه‌ای از آن یاد کنیم که امام موسی صدر روی این‌ها تأکید دارد. مثلاً بحث آزادی در اینجا حضور، ظهور و بروز دارد و به‌صورت خیلی جدی در فرمایشات ایشان هست، حتی خیلی از مبانی دینی مثل خیر و شر، ملائکه و شیطان را از همین منظر بعد اختیار انسان تحلیل و بحث می‌کنند.
*: بگذارید باز روی پرسشم اصرار کنم، چون فکر می‌کنم روی نقطه محوری و مرکزی برای بخش دوم قرار داریم و آن این هست که آیا نهایت این به اختلافات ادبی در صحبت منجر می‌شود؟ چون خیلی از مفسرین و منتقدین امروز می‌گویند امام موسی صدر بر انسان تأکید دارد اما خیلی از عالمان دیگر داریم که فعالیت اجتماعی می‌کنند به تفسیر اجتماعی و مسئولیت انسان معتقدند و خیلی چیزهای دیگر ولی از این تعبیر که همه چیز یا دین برای انسان، ابا می‌کنند و در پروژه‌شان هم چنین چیزی را نمی‌بینیم. مثلاً وقتی ما به مرحوم شهید مطهری می‌رسیم اگر بخواهیم مقایسه عینی کنیم که کسی نمی‌گوید پروژه شهید مطهری دین برای انسان هست، بله او هم به انسان توجه ویژه‌ای دارد. یا مثلاً پروژه امام خمینی(ره) یا افراد دیگر بررسی کنیم، بدون اینکه قصد داشته باشم خیلی‌ها را بین این‌ها مرز بکشم و بگویم این‌ها در تضاد با هم هستند ولی آیا ثمره عینی این، غیر از مباحثی که در ادبیات مثلاً آدم نگاه می‌کند اگر دین در خدمت انسان نباشد باید صحنه را ترک کند، این‌ها در عمل چه دستاوردهای متفاوتی با هم دارند؟
بحث و پرسش مهمی است. اینجا ویژگی خوب و مهمی امام موسی صدر دارد که من می‌پسندم و یک عالم دینی باید واجد این ویژگی باشد. نگاه صرفاً انتزاعی به این مفاهیم و پدیده‌ها ندارد؛ یعنی وقتی یک آیه قرآن را توضیح می‌دهد، توضیح و تفسیر آن به‌گونه‌ای است که متن جامعه را درگیر می‌کند و کانه با آن ریزترین مشکل در جامعه ایشان آشنا هست. مثلاً حضور ایشان در بین مردم بسیار زیاد بوده است، ایشان فرمایشی دارند که در طول یک سال بیش از 100 هزار کیلومتر در لبنان بسیار کوچک که شما طی سه ساعت می‌توانید از جنوب تا شمال آن را بروید، با ماشین خودشان مسافت را طی می‌کردند و در روستا و جاهای مختلف میان مردم حضور داشتند. اگر حادثه‌ای اتفاق می‌افتاد جزء اولین‌ها بود که آنجا حضور داشت. برای همین در بین اهل سنت، شیعیان و مسیحیان در لبنان جایگاه بسیار مهمی از این جهت که ارتباط نزدیکی با مردم دارد پیدا می‌کند، این ویژگی مهمی است،
*: مسئولیت رهبر جامعه را بر همین اساس بازخوانی می‌کند.
اصلاً رهبر جامعه همین است. رهبری جامعه فقط این نیست صرفاً روی یکسری مفاهیم انتزاعی صحبت بکنیم و دستوراتی بدهیم، خیر. ایشان در عمق جامعه حضور دارد جالب است که در خاطرات هم آمده است از برخی از این صاحب‌نظران از خود ایشان سؤال کردند که الآن نامشان خاطرم نیست که چطور شما در منطقه ما خیلی محبوب‌تر از ما هستیم، ما بچه آنجا هستیم! ایشان فرمودند شما در طول امسال چند بار آنجا رفتید؟ پاسخ این بود یک یا دو بار. امام موسی صدر می‌فرماید من در طول یک ماه مثلاً چهار بار به منطقه شما رفتم، هر مشکلی و هر اتفاقی بوده امام خودش را می‌رساند؛ این یعنی شما با دردهای اجتماع و مردم از نزدیک آشنا هستید. در یک اتاق ننشستید از آنجا دستور بدهید. به‌صورت انتزاعی فکر کنید مردم مشکلاتی دارند و این مشکلات اساسی و اصلی است. بعد آن مسئولیت اصلی شما که در حضور در مردم، بین مردم و مجامعی باشد که می‌تواند تلاش کند این نگاه را به ما منعکس کند که ما مشکلات عینی مردم را تشخیص بدهیم و بر اساس آن‌ها نسخه بپیچیم. فکر کنم،
*: یعنی من مجتهد و رهبر دینی این‌گونه می‌توانم دین را برای انسان تنظیم کنم، به نقش خودش هم خودآگاهی دارد.
بله. تعبیر ایشان این است که وقتی رهبر خودش را از مردم دور کند دچار یک تنهایی می‌شود فرقی هم نمی‌کند رهبر سیاسی یا دینی باشد. وقتی از مردم کناره‌گیری می‌کند، یک عده‌ای سراغ رهبر دینی، فکری و مذهبی می‌روند و یک چیزهای به او می‌گویند که این چیزها و مطالبی که به او می‌رسد ممکن است با آنچه در اجتماع و در میان مردم می‌گذرد متفاوت باشد. تعبیر امام موسی صدر اینجا تعبیر بسیار مهمی است که این رهبر دیگر تنها است. وقتی رهبر دچار تنهایی می‌شود دستورات او در خلأ صادر می‌شود و کاملاً انتزاعی می‌شود. اگر نگاه خوش‌بینانه‌ای داشته باشیم انتزاعی می‌شود والا ممکن است کاملاً بدبینانه تلقی کنیم، اصلاً تخریب‌کننده اجتماع باشد. این نکته مهمی است و حتی در بحث ایمان هم ایشان همین را مطرح کردند.
*: اگر موافق باشید یک وقفه‌ای داشته باشیم بخشی را ببینیم و برگردیم و گفت‌وگو را از همین نقطه آغاز کنیم.

با آقای دکتر شریف لک زایی هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی درباره قرآن‌شناسی امام موسی صدر گفت‌وگو می‌کنم. پروژه، مبانی و دغدغه‌های سید موسی صدر را بیان کردید به این نقطه برسیم که فردی با این پروژه و دغدغه‌ها وقتی با قرآن مواجه می‌شود چه مواجهه‌ای دارد و باز آن مقایسه مبنایی و مقایسه کسی که دین را برای انسان می‌خواهد و دین را غیر انتزاعی می‌خواهد و دین را اجتماعی می‌خواهد با کسی که چنین مبانی را ندارد و فهم او از قرآن چه تفاوت‌هایی خواهد داشت؟
این هم شاید یکی از وجوه تمایز امام موسی صدر باشد. ایشان می‌فرماید من انسان قرن بیستم همان‌قدر مخاطب قرآن هستم که انسان صدر اسلام مخاطب قرآن بوده است. بحث جاودانگی قرآن را به‌صورت مفصل مطرح می‌کند معجزه بودن آیات و خود قرآن، نزول و انزال را که مطرح می‌کند همه یک طرف ولی من انسان قرن بیستم مخاطب قرآن هستم و با فهم خودم قرآن را تفسیر می‌کنم، این به نظرم خیلی اهمیت دارد که وقتی ما به قرآن و متون مقدس نگاه می‌کنیم به تعبیر ایشان تنها متن مقدسی که وحی تلقی می‌شود قرآن است. بقیه متون بعداً نوشته شده ولی این قرآن هست که یک کلمه از آن کم یا زیاد نشده است. این را صراحتاً در تفسیر قرآن خود فرمودند؛ بنابراین کاملاً وحی و معجزه جاویدان خداوند است منتهی آن اتفاق این است آیا فهم کسی که در صدر اسلام بوده آن ارجحیت دارد؟ ایشان باز اینجا تمایزی دارد می‌فرماید ممکن است دانش بشری در آن زمان به‌گونه‌ای نبوده که اصلاً این آیه را درک کند.
*: یعنی سید موسی صدر نگاه خوش‌بینانه‌ای به انسان معاصر دارد و برای فهم و درک خود ارزشی قائل است یا اینکه در تفکرشان این‌گونه است این انسان در مسیر تاریخی که آمده به‌گونه‌ای رو به انحراف رفته و دچار خطاهای ذهنی، سوگیری‎‌های معرفتی شده است؟
خیر، به نظرم اینجا به مباحثی نزدیک می‌شود که استاد مطهری در فلسفه تاریخ دارد که به‌هرحال جوامع به‌صورت کلی در راستای تکامل حرکت می‌کنند. فکر می‌کنم ایشان هم از این منظر دارد بحث را پیش می‌برد.
*: به همین خاطر برای فهم انسان معاصر نسبت به قرآن ارزش قائل است.
بله. در آن بخش کلیدواژه تعامل که عرض کردم، در واقع اینجا برای قرآن با صراحت بیشتری به کار گرفتند. اینجا تعامل یعنی من انسان قرن بیستم که الآن باید بگوییم انسان قرن بیست و یکم مواجهه‌ام با قرآن با توجه به فهم و دانشی که دارم تجربه بشری و تمدنی که در این قرون اتفاق افتاده است همه تأثیر می‌گذارد که فهم من ممکن است صد درصد متفاوت از فهمی باشد که در قرون اولیه رخ داده است؛ بنابراین فهمی که اینجا خودش از مباحث و آیات قرآنی دارد می‌بینیم در هیچ‌کدام از تفاسیر نباشد.
*: کمی این‌ها را عینی بررسی کنیم. به لحاظ سنت تفسیر آن‌گونه که از حرف‌ شما فهمیدم این است که باید ایشان را جزء مفسران اجتماعی دسته‌بندی کرد و در این نگاه به آن پرداخت.
بله.
*: با آن مبانی و سنت چه دستاوردهایی امام موسی صدر در مواجهه با قرآن و اگر بخواهیم با تسامح بگوییم در تفسیر قرآن از خود به جا گذاشته است و چه تفاوتی با نگاه دیگران مفسران داشته که فرمودید تفاوت‌هایی در درکش از آیات قرآن دارد؟
ورود ایشان به مباحث و آیات قرآن هم متفاوت از مفسران دیگر است.
*: منظورتان از ورود، روش برداشت است؟
عمده مفسران از ابتدا، تفسیر را از سوره مبارکه حمد شروع کردند و تا آخر رفتند. ایشان دو مدل دارد یکی اینکه آیات منتخب را تفسیر کردند؛ به نظرم رسید چرا آیات منتخب؟ به نظرم رسید بر اساس نیاز اجتماعی این اتفاق افتاده است؛ یعنی ایشان درد اجتماع را که حس کردند راه‌حل را از طریق آیات قرآن ارائه می‌کنند و تفسیر آیات این را نشان می‌دهد. البته ایشان هم مثل دیگر مفسران حکمت متعالیه و حکمای حکمت متعالیه، در همه بحث‌هایش از بحث‌های قرآنی استفاده می‌کند و آیات در تمامی سخنرانی‌های ایشان وجود دارد. حالا اینجا به‌صورت خاص به این بحث پرداخته است. یک ویژگی دیگر، غیر از اینکه به آیات منتخب توجه کردند از سوره‌های کوتاه و قصار شروع کردند. گفتند همه از ابتدا از سوره مبارکه بقره شروع می‌کنند به انتها می‌رسند اما ما به خاطر وقت و شرایطمان از سوره مبارکه ناس شروع می‌کنیم. اگر کتاب «برای زندگی» که منتشر شده را ملاحظه بفرمایید تماماً سوره‌های قصار،
*: فضای مکی و مدنی هم برایشان اهمیت داشت یا فقط کوتاهی سوره‌ها،
خیر. آنجا استدلالی که دارند همین نکته هست که به این سوره‌ها شاید کمتر توجه شده است ما به خاطر شرایطمان، چون گویا سوره‌های کوتاه را ایشان در جمع اعضای جنبش امل القاء فرمودند. آن مباحثی که در کتاب «حدیث سحرگاهان» آمده است آن‌ها در سحرهای ماه مبارک رمضان در رادیو لبنان ارائه شده است و کوتاه است ظاهراً سخنرانی و صحبت بوده و سرشار از معارفی است که توجه داشتند؛ بنابراین این دو بحث را می‌توانیم در اختصاصات مباحث تفسیری ایشان اشاره کنیم، منتهی اگر به‌صورت جزئی بخ
واهیم به بحث بپردازیم، جامعه لبنان به‌خصوص بخش شیعیان آن چون یک محرومیتی مضاعفی دارند طبیعتاً یک مصلح در پی این هست که این محرومیت شامل محرومیت در بهداشت، آموزش و تعلیم و تربیت حتی محرومیت در امنیت از بین برود. دائم جنوب لبنان از سوی رژیم صهیونیستی مورد تهاجم واقع می‌شود و دیگر امکانات، حتی در بخش کشاورزی ظلمی که به کشاورزان آن ناحیه صورت می‌گیرد. لذا مفاهیمی که ایشان از آیات منتخب یا سوره‌های استخراج می‌کند یک بخش برای این است این انسان از این محرومیت رها شود و ارتقاء پیدا کند.
*: خود آن انسان باید کار خاصی کند؟
بله حتماً.
*: اینکه محرومیت می‌گویید یعنی دولت، حاکمیت و خیریه‌‌ها بیایید به او کمک کنید. یک وقتی می‌گوییم خود او باید حرکت کند احساس نیاز و مسئولیت و توان برای انجام این کند. امام موسی صدر نسبت به مخاطب محروم انتظار خاصی داشت؛ یعنی قرآنی که می‌خواست عرضه کند نتیجه خاصی از آن می‌خواست بگیرد؟
همین‌طور است. مقایسه‌ای که اینجا با امام موسی صدر انجام می‌دهم با سید جمال‌الدین اسدآبادی انجام می‌دهم.
*: دو نوع مواجهه اجتماعی با قرآن،
مواجهه‌ای که سید جمال دارد از بالا است؛ یعنی توقع دارد دولت متحول شود و بر اساس آن کارگزاران دولتی بیایند و یک تحول ایجاد کنند. امام موسی صدر در خاطرات خود دارد که می‌خواهم راه سید جمال را کامل کنم. تعبیری که من هم در این کتاب آوردم این است که امام موسی صدر تداوم سید جمال است. ایشان می‌خواهد این مسیر تکمیل شود. فقط این نیست از دولت مطالبه کند، از دولت هم مطالبه می‌کند. اگر آثار 12 جلد «گام به گام» امام را ملاحظه کنید دائم مطالبه ایشان از دولت این است که چرا به آموزش و بهداشت جنوب و محرومین توجه نمی‌کنید؟ چرا در بحث کشاورزی مثلاً سدسازی اتفاق نیفتاد؟ چرا محصولشان را ارزان می‌خرید و بحث امنیت که در نهایت مجبور می‌شود جنبش و بخش نظامی امل را شکل دهد و از این طریق به تهاجمات رژیم صهیونیستی را پاسخ دهد.
*: در حقیقت مطالبه از دولت و نهاد قدرت را معتقد است و انجام می‌دهد،
بله. چند اعتصابی که ایشان دارد به خاطر این است که به این مطالبات پاسخ داده نشده است.
*: این نقطه اشتراک ایشان با سید جمال‌الدین اسدآبادی است،
این نقطه اشتراک ایشان است که شما از دولت و کارگزاران و نخبگان توقع دارید به این مباحث بپردازند. اگر دولت هست که باید این امکانات را برای همه مناطق به‌صورت یکسان فراهم کند که یکی از مطالبات ایشان به‌صورت جدی مطرح می‌شود و بعداً در مجلس اعلای اسلامی، مجلس اعلای شیعیان دنبال می‌شود در سال 1969 این مجلس توسط ایشان شکل می‌گیرد،
*: نقطه اختلاف و تفاوت کجاست؟
حضورشان در بین مردم است خود انسان و ناس هم باید تغییر کنند. باید تغییر در عرصه کارگزاری و انجام این مطالبات توسط کارگزاران دولتی و سیاستمداران و نخبگان، پیگیری و دنبال شود و نخبگان فرهنگی باید دائم پیگیری و مطالبه کنند. از این‌طرف مردم هم خودشان هستند؛ یعنی مردم به‌عنوان مشارکت‌کنندگان اصلی اینجا حضور جدی و مؤثری باید داشته باشند. آن بخش خودسازی سرجایش هست، من در چه شرایطی می‌توانم یک انسان باشم که به این آموزه‌ها عمل می‌کند و این باعث ارتقاء مادی و معنوی من می‌شود؟ اینجا ایشان مباحثی را اشاره فرمودند ولی در عرصه اجتماعی باید چه کاری را انجام دهد؟ آنجا آن موقع من از منظر حکمت عملی وقتی به تفسیر ایشان را نگاه می‌کنم می‌بینم خیلی به بحث تخلق به اخلاق الهی تأکید دارد. حالا این تصور ما از تخلق به اخلاق الله چیست؟ صفاتی را که خداوند دارد این صفات را من به‌عنوان جانشین او، من به‌عنوان جانشی ایشان این صفات را در خودم جاری کنم و این‌ها در اجتماع جریان پیدا کند. وقتی می‌گویم صداقت خوب است و صداقت باعث همبستگی اجتماعی می‌شود، این در کلام و رفتارم وجود داشته باشد. این یک عرصه بسیار مهم است اتفاقاً جالب است ایشان سمت رسمی دولتی در لبنان که نداشتند، فرمودند قدرت من مبتنی بر سه چیز است: صداقت، صداقت یکی از آن پشتیبانی نفوذ و قدرت من است. اگر من صداقت نداشته باشم نمی‌توانم در این جامعه فعالیت کنم. این یکی از ارکان پشتیبانی و قدرت سید موسی صدر در لبنان است. از همین منظر که تخلق به اخلاق الهی عرض کردم، این را ملاصدرا در ابتدای «اسفار» اشاره می‌کند و یکی از نمونه‌‎هایی است که می‌شود در بحث فلسفه،
*: تناسب اندیشه صدرایی و پروژه صدر دانست،
بله چون در بحث تعریف حکمت عملی ملاصدرا در ابتدای «اسفار» فرمودند تخلق بالأخلاق الله به معنای حکمت عملی است. من صفات نیکوی خداوند را به‌عنوان جانشین خداوند داشته باشم. ایشان هم در مباحث تفسیر قرآن خودشان و در جاهای دیگر اشاراتی در این قسمت دارند. این را تصریح کردند من به‌عنوان این انسان از این ویژگی در جامعه بهره‌مند شوم. حالا این وجه اجتماعی‌اش اینجا مهم می‌شود. من صداقت را چگونه نگاه می‌کنم؟ یک امر فردی تلقی می‌کنم یا خیر یک امر اجتماعی است؟ کاملاً اینجا اجتماعی می‌شود. اصلاً یک چیزی در جامعه ما هست که اخلاق فردی و جمعی عنوان می‌شود. واقع آن این است اخلاق فردی را نمی‌دانم یعنی چه، اخلاق در ارتباط با دیگران است. وقتی می‌خواهید با دیگران ارتباط داشته باشید به تعبیر امام موسی صدر تعامل کنید، آن‌وقت این اخلاق خودش را نشان می‌دهد.
*: اخلاق مبتنی بر مسئله دیگری را معتقد هستید،
آن یک بخش است. اخلاق فردی که من به لحاظ فردی، خودم و خودم باشم صداقت، کذب و نفاق معنایی ندارد. همه این‌ها در تعامل و ارتباط با دیگران شکل می‌گیرد. وقتی با دیگران با صداقت سخن می‌گویم آن موقع اخلاقی می‌شوم با دیگران وقتی دروغ می‌گویم. این جامعه دچار گسست اجتماعی می‌شود؛ یعنی نتایج آن کاملاً اجتماعی است نتایج اجتماعی می‌گیرد. وقتی صداقت هست همبستگی اضافه می‌شود اعتماد عمومی افزایش پیدا می‌کند، احترام و اطمینان بیشتر می‌شود.
*: دوست دارم بیشتر از مواجهه‌های قرآنی هم بشنویم چون به بخش پایانی هم نزدیک می‌شویم، نکته ظریفی را از تفسیر او از «تخلق بالأخلاق الله» فرمودید که به اخلاق خداوند خودتان را مجهز کنید شبیه او شوید و خلق‌وخوی الهی را داشته باشید که کاملاً یک تفسیر اجتماعی در صداقت، کار کردن، تولید و خیلی چیزهای دیگری است که مفسران اجتماعی به آن اشاره داشتند. دیگر مواجهه‌های قرآنی سید موسی صدر که او را از دیگر افرادی که در این راستا و در این منظومه دینی تفسیر قرآن می‌کنند و هستند متفاوت می‌کند برایمان بگویید.
پس یک بخش آن همین مباحث اخلاقی است.
*: در حقیقت اخلاق اجتماعی،
اخلاق کاملاً اجتماعی است. نقش کذب، نفاق و جهل چیست، این‌ها را روشن می‌کند. در بخش نفاق، غیبت یا کذب می‌گوید این‌ها باعث تزلزل اجتماعی می‌شود و باعث می‌شود همبستگی اجتماعی از بین برود. تعریف و ترسیم آن این است هستی برمدار صداقت و این هست که همه با هم روراست باشند اما غیبت چه می‌کند؟ به مرگ سرمایه‌های اجتماعی به تعبیر ایشان منتهی می‌شود. وقتی از شخصی غیبت می‌کنید در واقع او را می‌میرانید وقتی این در جامعه اضافه می‌شود شخص از حیز انتفاع می‌افتد،
*: یعنی آسیب‌ها و آفت‌ها را هم اجتماعی می‌بیند. اینکه غیبت نکنید چون گناه است و شما عذاب خواهی شد و مؤمن کامل نخواهی شد، به این اشاره نمی‌کند. به این اشاره می‌کند که غیبت سرمایه اجتماعی را تهدید می‌کند و از بین می‌رود.
بله. البته آن پیامد اخروی سرجایش هست اما می‌گوید این‌ها پیامدهای عینی، واقعی و اجتماعی امروزین برای ما دارند. اگر امروز دروغ بگویم مسیری که هستی دارد طی می‌کند به معنی مبانی ایشان و آن چیزی که در واقعیت اجتماعی هست را برعکس می‌کنم. به هم می‌ریزم و در هستی خلل ایجاد می‌کنم لذا در اجتماع خلل ایجاد می‌شود. یک مورد دیگری را عرض کنم شاید شما و بینندگان شنیده باشند، بحث انفاق است. ما یک چیزهای شرعی مثل خمس و این موارد که شرعی است،
*: واجبات است.
واجبات؛ ایشان در همین تفسیر اجتماعی از آن ارائه می‌دهد که چرا باید خمس بدهیم که ندیدم فرد دیگری این‌طور صحبت کند ولی انفاق، احسان یک چیزهای فراتر از آن چیزهای شرعی می‌شود. آیه 195 سوره مبارکه بقره فرموده «وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ». البته بحث انفاق و همین تفاسیر با اختلافاتی در آیات دیگر هم آمده است اما به‌صورت موردی این را بیان کنم. ایشان می‌فرماید اینجا انفاق به چه معناست؟ اصلاً چگونه اینجا آیه را معنا کنیم؟ چون می‌گوید در راه خدا انفاق کنید بعد یک‌دفعه می‌گوید خودتان را با دست خودتان به هلاکت نیندازید، بعد دوباره پشت سرش می‌گوید احسان کنید که خداوند احسان کنندگان را دوست دارد. این چطوری معنا پیدا می‌کند؟ می‌گوید انفاق بخش‌های مختلفی شامل انفاق مال، مقام و جان دارد. ایشان می‌فرمایند چون آیه 195 سوره مبارکه بقره چون ذیل آیات جهاد است این انفاق جان است.
*: یعنی این آیه را ذیل آیات جهاد تفسیر می‌کند.
چون از آیه 190 سوره مبارکه بقره و قاتلوهم دارد بحث جنگ و جهاد است،
*: از همین می‌شود روش تفسیری او را هم کشف کرد که به بافت آیات توجه دارد،
حتماً توجه دارد حالا این آیات منتخب است؛ یعنی یک برشی از اینجا زده که بحث جنگ و جهاد است؛ اما چون جاهای مختلفی این را تفسیر کردند می‌گوید انفاق معانی مختلفی دارد ولی اینجا انفاق نفس و جان مهم می‌شود. اگر شما در جامعه انفاق نکنید، حالا اینجا اعم بگیریم انفاق مال و خیلی چیزها؛ وقتی شما انفاق را در نظر می‌گیرید، انفاق یعنی اینکه جامعه را انفاق دهنده، انفاق گیرنده را به سطحی از رشد و بی‌نیازی برساند چه به لحاظ بهداشتی، آموزشی، تعلیمی و تربیتی و حتی بخش امنیت که بعداً می‌بینیم ایشان آن جنبش امل را شکل می‌دهد از این منظر قابل‌تحلیل است یا نظریه مقاومتشان از این آیه و آیات دیگری به دست می‌آی
د. اگر انفاق نفس صورت نگیرد «تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» اتفاق می‌افتد،
*: این‌گونه آن تفسیر متفاوت بیرون می‌آید که تفسیر سنتی که این فراز آیه را همیشه به این تفسیر می‌کرد که در انفاق کردن افراط و زیاده‌‎روی نکنید، اینجا می‌گوید اگر انفاق نکنید – فلسفه انفاق اول را می‌گوید - خودتان هم به هلاکت می‌رسید.
در واقع آن‌هم هست. البته ایشان نفی نمی‌کند و می‌فرماید تفسیرهایی که گفته شده و آموزه‌هایی که از این آیات داریم این‌ها خیلی‌ها می‌تواند استفاده شود و از آن بهره بگیریم ولی اینجا «وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» نتیجه آن جمله «وَ اَنْفِقُوْا فِیْ سَبِیْلِ اللّهِ»،
*: و تأکید بر آن است،
بله. چرا این اتفاق می‌افتد؟ و برای ایشان اعجاب‌آور است که برخی این را گفتند شما نروید نجنگید چون کشته می‌شوید ،
*: نهی جهاد،
این اصلاً در ذیل آیات جهاد است، چطور دوباره ممکن است نهی کند؟! پس می‌توانیم انفاق را این‌گونه معنا کنیم. چطور هلاکت اجتماعی اینجا اتفاق می‌افتد؟ چون منظورشان از هلاکت، هلاکت فردی نیست، اینجا می‌گوید اگر شما انفاق نفس و جان نکنید هلاکت اجتماعی سراغ شما می‌آید، چون یک عده‌ای بر شما سیطره پیدا می‌کنند و ظلم می‌کنند و این ظلم اجتماعی باعث هلاکت اجتماعی می‌شود. در یک آیه دیگر دارد آنجا فرمودند باعث ستم اجتماعی می‌شود.
*: اینجا مسئله‌شان هلاکت اجتماعی است، برخلاف تفسیرهایی که کاملاً فردی می‌گویند.
بله. در واقع نفی و نقد می‌کند. می‌گوید اولاً ثوابشان در همین دنیا به شما می‌رسد وقتی شما یک فرد بی‌نیاز را نیازمند کنید به یک سطح از رشد برسانید خودتان هم از مصیبت‌هایی که ممکن است در اجتماع گرفتار آن شوید به خاطر آن فقر و جهل، دامن شما را نخواهد گرفت، چون شما جامعه را ارتقاء دادید. وقتی جامعه را ارتقاء می‌دهید با این انفاق، به تعبیر ایشان انفاق دهنده خیلی بیشتر استفاده می‌کند و نفی می‌برد، چون به آن مصائب ستم اجتماعی دچار نمی‌شود. اینجا که انفاق نفس می‌شود همین‌طور است اینجا دیگر ستم و هلاکت اجتماعی اتفاق نمی‌افتد. حالا آیه که بعدش می‌فرماید اصلاً احسان کنید، ارتباط آن با این بخش چیست؟ این احسان جوهره انفاق است. جوهر دفاع احسان است. احسان را فرمودند «وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» خدا نیکوکاران را دوست دارد بنابراین این یک مدل از بحث ایشان است و البته ایشان مفصل در چندین مورد این آیاتی که مربوط به انفاق است را در بحث تفسیری خود مطرح کردند و این نگاه اجتماعی را آنجا مورد توجه قرار دادند و این‌ها فراتر از آن چیزهایی است که ما به لحاظ شرعی وظیفه داریم انجام دهیم.
*: به‌عنوان پرسش آخر این مسئله را طرح کردم که امروز با گذشت حدود بیش از نیم‌قرن از صحبت‌های سید موسی صدر و بروز اندیشه دینی و اجتماعی او، این پروژه و شیوه از مواجهه با قرآن در جوامعی غیر از لبنان که آن تنوع را داشت و با توجه به تجربه‌هایی که ما از سر گذراندیم آیا همچنان زنده است؟ و همچنان قابل‌استفاده عینی و معرفتی است یا آن‌هم به جزئی از تاریخ اندیشه ما که استفاده‌هایی دارد ولی آن‌چنان نیاز ما را پاسخ نمی‌دهد، تبدیل شده است؟
به واقع شاید امام موسی صدر نیاز جامعه امروز ما هست. البته معتقدم بزرگان دیگری مثل شهید مطهری و شهید بهشتی هم نیاز جامعه امروز ما هستند و به همین دلیل توصیه می‌کنم جوان ما اگر می‌خواهد واقعاً با آموزه‌های دینی آشنا شود آن‌طوری که به دلش بچسبد و منطقی باشد آثار این بزرگواران از جمله این بحث‌های امام موسی صدر را مطالعه کنند، فکر می‌کنم نگاه جامعی که این‌ها به دین داشتند و نگاهی که به بعد اجتماعی دین داشتند می‌تواند به ما کمک کند مسیرمان را شاید درست‌تر طی کنیم. اگر بخواهیم در بحث انقلاب اسلامی بخواهیم این نگاه آسیب‌شناسانه را داشته باشیم شاید یک مقدار از متفکرین را در اول انقلاب از دست دادیم. دو ماه بعد از انقلاب شهید مطهری را از دست دادیم، چند نفر مثل ایشان داشتید؟ بعد از مدتی شهید بهشتی و شهید باهنر. خیلی از متفکرینی که در حوزه دینی و فکری ما تأثیرگذار بودند را از دست دادیم و در طول سال‌ها متأسفانه شاید به‌صورت کلیشه به این اندیشه‌ها توجه کردیم فکر کنم ورودمان باید جدی‌تر باشد مواجهه ما با اندیشمندانمان گرچه مورد سلیقه ما هم نباشند، مواجهه ما باید فکری مدققانه و به نحو دیگری اتفاق بیفتد که آن موقع بتواند تحول ایجاد کند شاید مسیر ما را تصحیح کند و ما به‌صورت مطلوب‌تری حرکت کنیم.
*: آقای دکتر لک زایی بسیار ممنونم. از شما بینندگان عزیز هم کمال تشکر را دارم. در این شب‌ها و روزهای مبارک در هنگام نماز و قرآن خواندن، هم‌وطنان هم دینان و همنوعتان را از دعاهای خیر خود محروم نکنید. یوسف‌علی میرشکاک از امام(ره) خواهد خواند. بشنویم و شما را به خدا بزرگ می‌سپارم، موفق و سربلند باشید.

پخش شده از برنامه تلويزيوني سوره، شبكه چهار سيما، شنبه، چهار ارديبهشت 1400، يازدهم ماه مبارك رمضان 1442.