چاپ
دسته: گپ و گفت
بازدید: 299
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه حکومت بنی امیه با یک تخلف آشکار و عدم وفای به عهد به پیمان معاویه و امام حسن(ع) به یزید می‌رسد، گفت: در دوره یزید تلاش می‌شود که بیعت به امام حسین(ع) تحمیل شود و اینکه ایشان می‌فرمایند برای اصلاح امت جدم قیام می‌کنم، بخش عمده این اصلاح معطوف به حکمرانی موجود (حکومت یزید) و تحول آن به سمت حکمرانی مطلوب با معیارهای نبوی و علوی است. 

نهضت و قیام امام حسین(ع) را از ابعاد مختلف می‌توان تحلیل کرد اما یکی از این ابعاد مهم که اتفاقاً بسیار مورد نیاز عصر امروز است تحلیل این حرکت از منظر حکمرانی مطلوب و مؤلفه‌هایی مانند شفافیت و صداقت حاکمان است.

در این راستا ایکنا گفت‌وگویی با شریف لک زایی، عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، انجام داده که متن آن به شرح ذیل است:

ایکنا ـ آیا می‌توان قیام امام حسین(ع) را براساس مفاهیم نوینی مانند حکمرانی مطلوب و شفافیت تحلیل و بررسی کرد؟

ابتدا باید به این سؤال پاسخ داد که حکمرانی مطلوب چه نوع حکمرانی است. من بحث خودم را از منظر دیدگاه امام موسی صدر در خصوص عاشورا و امام حسین(ع) تشریح می‌کنم که در کتابی به نام «سفر شهادت» گردآوری شده و بخشی از مطالب ارائه شده از سوی امام موسی صدر ناظر به وضعیت حکمرانی در آن دوره است. امام موسی صدر دو بحث را بیان می‌کند که اولاً حکمرانی بنی‌امیه به مثابه حکمرانی موجود چگونه است و ثانیاً حکمرانی مطلوب که داعیه‌دار آن ائمه اطهار و به ویژه در این دوره امام حسین(ع) است، چه ویژگیهایی دارد. امروز حکمرانی مطلوب یا خوب دارای حدود هشت شاخصه است که سه شاخصه مهم آن شفافیت، مسئولیت پذیری و پاسخگویی است. از نظر من مهم‌ترین ویژگی حکمرانی مطلوب، صداقت حکمرانان است. به عبارتی مجموعه حاکمیت باید در تصمیمات خود صادقانه با مردم مواجهه پیدا کند و صادقانه امر سیاسی را پیش ببرند. وقتی این مؤلفه را در فضای حکمرانی موجود در عصر امام حسین(ع) بررسی می کنیم متوجه می شویم حکمرانی بنی امیه با یک استثنا شکل می گیرد زیرا در همان آغاز برخلاف عهدنامه صلح معاویه با امام حسن(ع)، معاویه برای حکومت بعد از خود جانشین تعیین می‌کند و بلافاصله فردای پس از عهدنامه این اتفاق می‌افتد، بنابراین یک عمل خلاف تعهدنامه رخ می‌دهد و با به قدرت رسیدن یزید به جای معاویه این خلاف تداوم پیدا می‌کند و کسی هم در مقابل این تخلف به جز امام حسین(ع) واکنش و اعتراض نمی‌کند. البته این تنها ریشه وقوع قیام عاشورا نیست که خود امام حسین(ع) به این مسئله اشاره می‌کنند.

یکی دیگر از این نکات مهم مسئولیت و پاسخگویی حکمرانان است. مسئولیت به معنای عمل به وظایف و تکالیف یک حکومت است و پاسخگویی هم توجیه و مستدل‌سازی تصمیماتی است که حاکمان اتخاذ می‌کنند و می‌خواهند در جامعه اجرا کنند تا جامعه قانع شود و رضایت پیدا کند. در دوره امام حسین(ع) یزید به عنوان حاکم جدید به دنبال تحمیل سلطنت و حکومت خود بر بخشی از مردم است که او را نپذیرفته‌اند. این نپذیرفتن بدین خاطر است که این افراد یزید را از جهات مختلف دینی، سیاسی، اخلاقی و ... دارای صلاحیت نمی‌دانند. امام حسین(ع) در جمله مهمی می فرمایند من برای اصلاح امت جدم قیام می‌کنم. سؤال این است این اصلاح چه حوزه‌هایی را شامل می شود؟ بخش عمده این اصلاح در همین قسمت حکمرانی موجود است و به تعبیر امام موسی صدر ستمی است که در این حکمرانی به مردم روا داشته می‌شود. امام موسی صدر در تعریف ستم بیان می‌دارند «هر کسی که مردم را از حقوق خودش محروم کند یک نوع ستم انجام داده است» و ستمگر همان کسی است که مردم را از حقوق ذاتی خودشان محروم می کندو لذا باید با او مقابله کرد و امام حسین(ع) نیز به مقابله با یزید بر می خیزد. پس نکته مهم در اینجا تضاد حق و باطل و به قول امام موسی صدر «تضاد همیشگی حق و باطل» است. یک جریان در طول تاریخ منتسب به حق است و در این فضا نمی‌خواهد به دیگران ستم کند و به دنبال پاسداری از حقوق مردم است. یکی از این حقوق مهم حق امنیت، آزادی، عدالت، بهره مندی از زندگی مطلوب و برخورداری از حاکمان شایسته است. مقابل این جریان حق، جریان باطل است که ستم می‌کند و همه این حقوق را از بین می‌برد و وقتی این حقوق از بین می‌رود شخصی مانند امام حسین(ع) در مقابل این جریان باطل می‌ایستد. به عبارتی حرکت امام حسین(ع) در مقابل ستمگری یزید و بنی امیه است که حقوق فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مردم را به تاراج برده است.

ایکنا ـ آیا امام حسین(ع) می‌توانست رویکرد دیگری را در مقابل این وضعیت ستمگری اتخاذ کند؟

کسانی که وظیفه‌ای نسبت به جامعه دارند و خودشان را رهبر دینی و اجتماعی می‌دانند نه در مقابل وضعیت موجود سکوت می‌کنند و نه با آن همراهی می‌کنند. این وضعیت «نه سکوت، نه همراهی» در نهایت به قیام و اصلاح وضعیت موجود می انجامد.

ایکنا ـ اشکالات و نواقص بنی امیه و یزید چه بود که راه دیگری را پیش پای امام حسین(ع) نگذاشته بود؟

امام موسی صدر در خصوص معایب بنی امیه نکاتی بیان می‌کند که شناخت آن برای وضعیت حکمرانی امروز ما نیز خوب است. بنی امیه در درجه اول حکومت را وراثتی می‌کند و مردم را کاملاً از صحنه ایفای نقش خارج می‌کند و نوع رابطه دولت و مردم کاملاً تغییر می‌کند و حدود آزادی فرد و قدرت دولت هم به نحو بسیار متفاوت از یک حکومت مردمی پیش می‌رود. عیب دوم بنی امیه تحمیل بیعت به جامعه است. یزید می‌خواهد بیعت را به امام حسین(ع) تحمیل کند و این یک امر بی سابقه تا آن زمان است و سنت اسلامی و آموزه‌های دینی، حتی در دوران خلفای راشدین به نحوی بود که تا این حد بیعت را به افراد تحمل نمی‌کردند اما در این زمان این اتفاق تا به شهادت رساندن امام به پیش می‌رود. سومین عیب حکمرانی بنی امیه این است که زبان‌ها خریداری می‌شوند و کسانی که امکان اعتراض از طرف آنها وجود دارد تطمیع می‌شوند یا بدون مزاحمتی کنار گذاشته می‌شوند. در این نوع حکمرانی اندیشه‌ها تسخیر می‌شود و حقایق به نفع منافع شخصی حاکمان واژگون می‌شود.

این عیوب مقدمه ای برای خونریزی، بردن آبروی انسانها و تبعید افراد شرافتمند و آزاده می‌شود. در این میان بزرگ‌ترین عیب بنی امیه این است که اساساً به دنبال عمل به حق نیست و وقتی عمل به حق نمی‌شود ستم عیان می‌شود و ستمگری رواج پیدا می‌کند. پس حکمرانی مطلوب حق‌مدار و طرفدار حق و عدل است و این در بنی امیه اصلاً دیده نمی‌شود و امام حسین(ع) نسبت به این حکمرانی نه سکوت و نه همراهی می‌کند. در حالی که برخی از بزرگان یا سکوت کردند یا در نهایت همراهی نکردند و برخی البته همراهی کردند. چرا امام حسین(ع) هیچ یک از این دو رفتار را انجام نداد؟ چون معتقد است یک تضاد همیشگی بین حق و باطل وجود دارد و هیچگاه حق و در کنار باطل قرار نمی‌گیرد و باید یکی از این دو را انتخاب کرد.

امام موسی صدر البته به یک نکته جالب اشاره می‌کند که بنی امیه به این وضعیت نامطلوب و ظالمانه رنگ شرعی هم می‌دهد و از موضع و جایگاه و خاستگاه شرعی و شریعت این وضعیت را طراحی می‌کند. بنی امیه دین خدا، شعائر و احکام برای رفتارهای غیر شرعی خود به یاری می‌گیرند و به تصمیمات و رفتارهای غیر شرعی خود رنگ شرعی می‌زنند و در نتیجه اطاعت از خود را بر مردم واجب می‌دانند و مخالفت مردم را با هوا و هوس‌های خود گمراهی می‌شمارند. برخورد و مقابله با امام حسین(ع) نیز از سوی بنی امیه از منظر شرعی توجیه و تشریح می شود. زیرا امام حسین(ع) به صراحت رفتارها و شیوه حکمرانی بنی امیه را خلاف آموزه‌های اسلام و پیامبر(ص) اعلام می‌کنند.

یکی دیگر از انحرافات بنی امیه قلب واژگان و مفاهیم ارزشی مانند جهاد است و به تعبیر امام موسی صدر جهاد تبدیل به ماجراجویی می‌شود و فتح و کسب روزی و گرفتن جزیه از غیر مسلمانان برای تقویت وضعیت اقتصادی حکومت جای جهاد را می‌گیرد. اموال بیت المال به ملک حاکم و شایسته‌سالاری به قوم و قبیله‌گرایی تبدیل می‌شود. امام حسین(ع) نیز با این دگردیسی و دگرگونی ارزشی مخالفت می‌کند و به دنبال عبور از این وضعیت فرقه‌گرایانه و غیر اسلامی است، لذا اینجاست که صداقت و شفافیت در حکمرانی به یک مسئله مهم تبدیل می‌شود و وفای به عهد به منزله یک عنصر مهم قلمداد می‌شود؛ امری که هم در عهدنامه معاویه و امام حسن(ع) و هم در نامه دعوت کوفیان به امام حسین(ع) کاملاً زیر پا گذاشته می‌شود، لذا حکمرانی مطلوب نمی‌تواند براساس انحراف شکل بگیرد و تداوم پیدا کند.

نکته دیگر که باید به آن اشاره کرد تأثیر انحراف بنی امیه بر جامعه است که امام موسی صدر در اینجا دو تعبیر دارد؛ اول اینکه انسان عصر امام حسین(ع) به انحراف کشیده شده و یک بخش آن به انحراف حکومت بر می‌گردد که صالحان و شایستگان حکومت نمی‌کنند. تعبیر دوم ایشان این است که گمراهی اصلی عمل نکردن به حق است.

ایکنا ـ نکته‌ای که در قیام کربلا دیده می‌شود قاطعیت امام حسین(ع) در مسیر حق و عدم مصلحت‌اندیشی ایشان بر پایه «زنده باد» و «مرده باد» جامعه است، این را از چه منظری می‌توان تحلیل کرد که برای امروز هم درس آموز باشد؟

این سؤال ممکن است یک تناقض ایجاد کند؛ زیرا امام حسین(ع) رهبر مردم است و می خواهد مردم را هدایت کند اما نکته مهم این است که اگر بحث تضاد حق و باطل را همیشگی و تاریخی بدانیم اینجا نمی‌توان خود را طرفدار حق دانست و این طرفداری به گونه‌ای باشد که مردم هم رضایت نداشته باشند. در عصر امام جامعه به علت انحراف حکومت بنی امیه، گمراه شده و حکومت، جامعه را به سمت و سوی دلخواه خود می برد. اگر امام حسین(ع) در این وضعیت از حق و حقیقت طرفداری کند آیا جامعه با ایشان همراهی می‌کند؟ ممکن است ابتدا جامعه همراهی کند و نامه‌های دعوت بسیار زیادی به سمت حضرت ارسال شود اما وقتی کار دشوار و سخت می‌شود همه این دعوت کنندگان کنار می‌کشند و حضرت را تنها می‌گذارند. حال در این وضعیت امام باید همچنان از حق بگوید، معایب بنی امیه را بیان کند و بر اصلاح دین جدش تأکید کند یا اینکه به دلیل کناره گیری مردم سکوت کند.

اینجا اتفاقاً امام موسی صدر بیانی دارند که من وقتی در میان جمعی و گروهی صحبت می‌کنم و به تصمیمی می‌رسم پس از خروج از آن جمع، این تصمیم را به اطلاع عموم می‌رسانم چه مردم خوششان بیاید چه نیاید و این اتفاقا نشانه صداقت رهبران یک جامعه است. به عبارتی رهبر جامعه وقتی به یک تصمیم می‌رسد این تصمیم را اعلام می‌کند و آن را توجیه و مستدل می‌کند و سعی می‌کند جامعه را قانع کند، هر چند جامعه آن را نپذیرد. ممکن است مردم به دنبال این رهبر اجتماعی بروند و از او تبعیت کنند و حق را جلو ببرند و یا اینکه او را تنها بگذارند و طبیعی است که این رهبر به شهادت می‌رسد و این همان اتفاقی بود که برای امام حسین(ع) افتاد و آن دعوتهای سیل آسا تا انتها ادامه نیافت و نویسندگان آن نامه‌ها ایشان را تنها گذاشتند.

در واقع معیار حق است و در جریان عاشورا امام حسین(ع) هم با وجود تنهایی در مسیر حق این مسیر را ادامه می‌دهد. نکته‌ای را که باید به یاد داشت این است که هیچگاه هدف شرافتمندانه با ابزار غیر شرافتمندانه تحقق پیدا نمی‌کند و اگر هم تحقق یدا کند مسیرش منحرف شده است و این در تحلیل قیام عاشورا بسیار مهم است. امام حسین(ع) از ابتدای حرکت بر روی یک سری اهداف مهم تأکید داشتند از جمله اینکه امروز دین منحرف شده، حکمرانی گمراه شده، شایسته‌سالاری وجود ندارد، مردم به بندگی گرفته شده‌اند و حکومت اطاعت از خود را واجب کرده و حق تعیین سرنوشت مردم را سلب کرده است. چنین حکومتی دشمن کرامت و آزادی مردم است در حالی که حکومت حق مدار تلاش می کند انسان را ارتقا دهد تا در تعیین سرنوشت خودش ایفای نقش کند و تضاد حق و باطل اینجا معنا پیدا می‌کند که من به عنوان یک انسان بتوانم براساس برداشت، تلاش و حرکت خودم مسیر حق یا باطل را انتخاب کنم. نظام بنی امیه همه این ظلم‎ها را مرتکب می‎شود و حق را زیر پا می‎گذارد، لذا رهبری مانند امام حسین(ع) براساس حق عمل می‎کند چه مردم بپذیرند چه نپذیرند، چه تنها بماند چه همه امت با ایشان همراهی کند.

به عبارتی در نظر گرفتن معیار حق می‌تواند از حکومت‌های فرقه‌گرایانه و ابزارهای غیر شرافتمندانه جلوگیری کند و مسیر اصلاح را یک مسیر حقیقی جلوه دهد که واقعاً مبتنی بر دین باشد نه اینکه فقط رنگ شرعی داشته باشد. امام حسین(ع) نیز به دنبال آن است که جامعه را از انحطاط و گمراهی رها کند اما به تعبیر امام موسی صدر جامعه نیازمند یک قربانی در این مسیر است و امام حسین(ع) نیز قربانی می‌شود تا یک حرکت و جوشش در قلبها و ذهنها و مسیرها ایجاد کند و پس از شهادت امام حسین(ع) انقلاب‌های متعددی رخ می‌دهد و این حرکت دل‌ها و قلب‌ها اتفاق می‌افتد و لذا این جانفشانی حضرت توانست تأثیرات بزرگی داشته باشد.

گفت‌وگو از مهدی مخبری