به گزارش ایکنا، نشست علمی «گفتوگو و مدارا در اندیشه امام موسی صدر» با حضور سیده رباب صدر، خواهر امام موسی صدر، شیخ ماهر حمود، دبیرکل انجمن علمای مقاومت و شریف لکزایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، شب گذشته؛ ۳۱ شهریورماه به صورت مجازی برگزار شد.
متن سخنان شریف لکزایی به شرح زیر است:
آنچه عرض میکنم طرح مسئلهای در موضوع گفتوگو و مدارا در اندیشه امام موسی صدر است. تمرکز اصلی من بر بحث گفتوگو خواهد بود و از آن منظر نکاتی عرض میکنم. یک مشکل و مسئلهای در جوامع اسلامی وجود دارد مسئله صلح است. در کتاب «فلسفه سیاسی را چگونه بیاموزیم» این ادعا مطرح شده است که مذهب گزینه جهان برای هماهنگی نیست ولو برخی مذاهب ادعا کنند میتوانند این چشمانداز را ارائه کنند. به تعبیر نویسنده کتاب، چون هر مذهبی کولهبار فرهنگی و تاریخی خاصی را به همراه دارد ممکن است مردم را به اتحاد برساند و ممکن است آنها را از هم جدا کند. میشود با این نگاه موافق باشیم و بگوییم مذاهب به همان دلیلی که ایشان اشاره میکند میتوانند به گردونه اتحادبخش وارد شوند و مردم را متحد کنند یا اینکه به جدایی مردم منتهی شوند. پیشنهادی که نویسنده ارائه میکند این است که اخلاق و فلسفه سیاسی را جایگزین دین و مذهب کنیم. میتوانیم با او موافق باشیم یا مخالف باشیم. در موافقت با این نگاه میتوانیم بگویم جدای از نقش ادیان و مذاهب، از طریق اخلاق و فلسفه سیاسی هم امکان دارد مردم با هم متحد شوند و جهانیان با همدیگر زیست مسالمتجویانه داشته باشند ولی میشود این سؤال را مطرح کرد که کدام اخلاق و کدام فلسفه سیاسی؟ کما اینکه میشود این پرسش را مطرح کرد که کدام دین با چه رویکردی میتواند این اتحاد را ایجاد کند و کدام دین با کدام رویکرد میتواند گسست ایجاد کند. بهعبارتدیگر با توجه به جامعه متکثر لبنان، امام موسی صدر در پی تبیین و تقویت چه دینی با چه رویکردی است تا در جامعه همبستگی ایجاد کند؟
ابتدا لازم است با پرداختن به ریشههای مشکل و بحرانی که وجود دارد این بحث را مطرح کنیم تا به وضعیت مناسبتتری برسیم. پس آنچه تا اینجا عرض کنم طرح مسئله بود مبنی بر اینکه در جامعه دارای بحرانهایی هستیم و یک عالم دینی مثل امام موسی صدر میخواهد کمک کند این مشکلات حل شود و جامعه به یک زیست مناسبتری برسند. اما ریشههای مشکل چیست؟ اولاً امام موسی صدر بحث مهمی مطرح فرمودند و آن اینکه صلح بزرگترین مشکل قرن بیستم است. این مشکل، مشکل جامعه لبنان هم هست. اگر مشکل قرن بیستم است امام موسی صدر چطور میتواند این مشکل را حل کند.
در کنار این، دو مشکل دیگر هم وجود دارد. یک مشکل، نظام طایفهای و نظام سیاسی فرقهای است که در لبنان وجود دارد. ایشان در موارد متعددی معتقد است این نظام سیاسی نمیتواند پیشرفت و برابری و صلح را به ارمغان بیاورد و در این نظام سیاسی فرقهگرا استعدادهای مختلف نمیتوانند ظهور و بروز پیدا کنند. ریشه دیگری که صلح را در جامعه تهدید میکند نظام سیاسی سکولاری است که در لبنان وجود دارد. ایشان تصریح دارد دولت لبنان سکولار است و اجازه نمیدهد دین و نگاه دینی در جامعه لبنان نقشآفرینی کند. پس غیرازاینکه مشکل ما چالش صلح است دو مشکل اساسی هم جامعه را اذیت میکند یکی مشکل نظام سیاسی فرقهگرا و یکی هم نظام سکولار. حالا باید ببینیم امام موسی صدر برای این مشکل چه پاسخی دارد؟
خودخواهی، ریشه منازعات و جنگها
یک پاسخ امام موسی صدر این است حب خودخواهی مهمترین ریشه منازعات و جنگها و چالشی برای صلح است. ایشان تصریح دارد نزاع میان حاملان ادیان هم غالباً به سبب خودخواهی و به منظور قدرتطلبی است که ارتباط مستقیم با دین ندارد چون دین میخواهد آلام انسان تسکین پیدا کند و انسان در مسیر پیشرفت و آبادانی حرکت کند. بنابراین بیشتر بهرهگیری از دین برای رسیدن به منافع شخصی است.
اگر از همین منظر نگاه کنیم راهحل عمده امام موسی صدر از مسیر دین و معنویت میگذرد. امام موسی صدر میخواست از این طریق به صلح در جامعه لبنان کمک کند. البته این را هم خاطرنشان کنم وقتی امام موسی صدر این نگاه را مطرح میکند به این معنا نیست اخلاق و فلسفه کنار گذاشته شود بلکه رویکرد دینی امام بر آموزههای اخلاقی استوار شده است. بنابراین اخلاق یک بعد از دینداری است. وجه دیگرش اعتقادات و احکام است که به اخلاق کمک میکنند و به گرهگشایی از مشکلات مدد میرسانند. پس از منظر ادیان هم میشود به صلح دست یافت. این در خدمت بودن دین به دو معنا است یکی اینکه این خدمت، عمومی است و برای همه انسانها است. نکته دوم اینکه به منظور ارتقا و تعالی انسان در ابعاد مادی و معنوی است. پس هم شمولیت انسانیت را در نظر میگیرد و هم ابعاد مادی و معنوی را با هم ارتقا میدهد.
ایشان در این جهت تعبیر بسیار مهمی دارند و انتظار دارند دین نقش رهبری تمدن را بر عهده بگیرد و بتواند انسان را به پیشرفت برساند. حالا با چه ابزارهایی میتوانیم این راه را طی کنیم؟ یکی از این ابزارها گفتوگو است. ایشان به شدت طرفدار گفتوگو بودند و یکی از مدافعان عرصه گفتوگو بود و حضور مؤثری در گفتوگوهای فکری و فرهنگی داشت. البته فقط گفتوگو را شایسته نمیدانست، بلکه این را یکی از ابزارهایی میدانست که میتواند مسیر را برای ما پیش ببرد.
طرح ایده گفتوگوی ادیان توسط امام موسی صدر
ایشان طرح گفتوگوی ادیان را شصت سال قبل مطرح کردند. گفتند اگر میخواهیم به پیشرفت و عدالت برسیم باید از این مسیر بگذریم و حاملان دین باید این نقش را ایفا کنند. از نظر ایشان گفتوگو به مثابه ابزاری ارتباطی است که بین انسانها نقشآفرینی میکند. گفتوگو میتواند اندیشه و زندگی را بازسازی کند. در واقع وقتی به فهم مشترک میرسیم که گفتوگو کنیم. نگاه به گفتوگو امام این است.
در جامعه لبنان محرومیت یکی از مشکلات اساسی است. اینجا ادیان باید بنشینند گفتوگو کنند تا با شیوهها و روشهایی این مشکلات جامعه حل شود. اگر این گفتوگو اتفاق نیفتد اجماعی برای حل محرومیت به وجود نمیآید و امنیت جامعه همچنان در خطر است. ایشان بر آن بود با گفتوگوی ادیان این فهم و درک مشترک و انسجام ملی اتفاق بیفتد چون میدانست وقتی اتفاق بیفتد یک همافزایی میام امکانات به وجود میآید که به پیشرفت جامعه کمک میکند.
در ادامه نشست رباب صدر به ایراد سخن پرداخت که متن سخنان وی از نظر میگذرد؛
امام صدر مصاحبات زیادی درباره گفتوگو با برادران مسیحی و اهل سنت دارند. کشورهای عربی دائماً در حال طوفان و مشکلات هستند و همیشه زمینه درگیری در آنها آماده است و نیاز به وحدت و گفتوگو و یکپارچه کردن وجود در آنها وجود دارد. در آن زمان تا نشستها و گفتوگوها در کشورهای عربی اجرا میشد و امام موسی صدر هم همیشه در این زمینه فعال بودند و اغلب کنفرانسها با پیشنهاد امام موسی صدر بود. من در این زمینه دو مورد انتخاب کردم که عرض میکنم. مورد اول نامه امام صدر به مفتی لبنان است که بعد از تأسیس مجلس اعلای شیعیان بوده است و در این نامه پیشنهاد همکاری کامل میان شیعه و اهل سنت را ارائه میکنند و موضوع دوم، دیدار امام به جمال عبدالناصر است.
نامه امام موسی صدر به مفتی لبنان و دعوت به وحدت و همکاری
متن نامه امام به مفتی لبنان چنین است: «در این ایام دشواری که امت اسلامی را نگرانی و اضطراب فراگرفته و در برابر خطرهایی که حال و آینده سراسر این منطقه را دستخوش توفان کرده، بیشازپیش نیاز مبرم مسلمانان به وحدت و یکپارچه کردن صفوف متفرق و هماهنگی و انسجام تلاشهای مختلف آنان نمایان میشود. این امر ازآنرو ضروری است که مسلمانان باید در حرکت به سوی آینده و ترسیم سرنوشت تاریخی و ادای مسئولیتهایشان مسیر خود را بشناسند و به خویشتن اعتماد کنند.
اتحاد کلمه و وحدت نیروها و افزایش توان فقط برای این نیست که این موارد بزرگترین هدفهای دینیاند، یا آنکه وصیت پیامبر عظیمالشأن ماست، بلکه این مسائل با تمامیت زندگی ما و کرامت ما و وجود نسلهای ما مرتبط است و خودْ مسئلهای حیاتی است. این اتحاد کلمه نباید فقط به صورت یک شعار یا جمله زیبا جلوهگر شود، بلکه باید در تاروپود اندیشه و احساس ما، در فکر ما، در تپش قلب ما و در راه و روش ما خودنمایی کند. این وحدت رکن اساسی برای آینده است. این اتحاد جز با بذل عنایت فکری و در پی آن، با اهتمامی که از سر اعتقادی قلبی باشد و کوشش برای تحکیم آن به دست نمیآید. اگر چنین شود، وحدت حقیقی بنیان گذاشته میشود و استوار میگردد و نمونه و الگویی پدید میآید که میتوان بدان اقتدا کرد.
مبانی و بنیانهای اسلام در اساس یکی است و امت واحده نیز در عقیده و کتاب و مبدأ و معاد با هم مشترکاند. بنابراین، چنین اشتراک گستردهای اقتضا میکند که این امت در جزئیات نیز وحدت داشته باشند. وحدت در جزئیات مختلف یا نزدیک کردن آنها به هم، آرزوی بزرگی است که دانشمندان گذشتهمان از آن غافل نبودند. شیخ ابوجعفر، محمد بن حسن طوسی، هزار سال پیش کتابی به نام «الخلاف» در فقه تطبیقی تألیف میکند و نیز علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، به پیروی از شیخ همین مسیر را با تألیف «التذکره» ادامه میدهد. در واقع، فقه تطبیقی همان هسته صالح برای رویانیدن وحدت فقهی و تکمیل وحدت شریعت است.
در دوره ما از حدود سی سال پیش گروهی از نخبگان دانشمند و مجاهدان بزرگ از سلک علمای اسلام دست به تأسیس «دارالتقریب بین المذاهب الإسلامیه» در شهر قاهره زدند که ازجمله آنان علمای گرانقدری همچون استاد بزرگ مرحوم شیخ عبدالحمید سلیم و استاد مرحوم شیخ محمود شلتوت و مرحوم شیخ محمد محمد المدنی، رئیس دانشکده شریعت الأزهر، را میتوان نام برد؛ و نیز از دیگر دانشمندان بزرگ در لبنان و ایران و عراق باید از آیتالله سیدعبدالحسین شرفالدین و مرجع بزرگ شیعیان جهان، مرحوم آیتاللهالعظمی سید حسین بروجردی، و استاد علامه شیخ محمدتقی قمی، دبیر دائم دارالتقریب، نام برد. این دارالتقریب، افزون بر خدمات گستردهاش، طرحی را آغاز کرده که قدمهای اولیه آن را مرحوم پدرم سیدصدرالدین صدر با تألیف کتاب خود موسوم به «لواء الحمد» برداشته است. این کتاب تلاشی بود برای جمعآوری تمام روایاتی که مسلمانان فرقههای گوناگون از پیامبر(ص) در زمینههای عقیدتی و دینی و احکام نقل کرده بودند، تا پس از قرآن کریم مرجع مسلمانان باشد. به عبارتی دقیقتر، این کتاب تلاشی بود برای وحدت سنت مطهر نبوی.
در این مدت هم برخی از بزرگان پژوهشها و کتابهایی درباره فقه مذاهب اسلامی تألیف و منتشر کردهاند. سپس دوره تألیف دائرهالمعارفهای فقهی فرارسید؛ دانشگاه دمشق تألیف الموسوعه الفقهیه و دانشگاه الأزهر موسوعه عبدالناصر للفقه الاسلامی را آغاز کرد. هم اکنون نیز در دانشگاه کویت تلاشهای گستردهای برای تکمیل الموسوعه الفقهیه انجام میگیرد. استاد بزرگ جناب آقای سیدمحمدتقی حکیم، رئیس دانشکده فقه در نجف اشرف، نیز کتاب ارزشمندی درباره مبادی عمومی فقه تطبیقی تألیف کرده است. ثمرات این تلاشهای سازنده، که در فتاوای فقهای مسلمان میتوان دید، مؤید آن است که ما با عنایت خداوند به مرحله و نقطه نزدیکی از اتحاد فقهی رسیدهایم.
اینگونه تلاشها در موقعیتهای استثنایی مثل موقعیت ما در لبنان سازگاری بیشتری دارند و سریعتر به نتیجه میرسد. این کار با بسیج امکانات مشترک برای تحقق اهداف متنوع و مشترک شکل میگیرد که در حد خود دستاوردی است وحدتبخش. این تلاش مشترک به پیوند و همبستگی کارگزارانِ میدانِ واحد مانند همرزمان میانجامد؛ پیوندی صمیمی و صادقانه و درنتیجه، اعتماد و آرامش افراد جامعه اسلامی را به ارمغان میآورد، چراکه وحدت عقیده و احساس در آنان متجلی شده است.