جدیدترین مطالب

دکتر کلباسی با اشاره به این نکته که ضرورت ورود به فلسفه های تطبیقی روز به روز بیشتر حس می شود گفت: برای غنی شدن سنت فکری و فلسفی نیازمندیم که آراء و اندیشه های دیگران را به مواجهه با یکدیگر ببریم. البته در دیالکتیک فلسفه ها باید منتظر ظهور افکار نوع و جدید و خلاق باشیم در غیر این صورت رکود خواهیم داشت.

دکتر حسین کلباسی، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره معنا و مفهوم فلسفه تطبیقی اظهار داشت: واژه فلسفه تطبیقی ترجمه واژه لاتینی Comparative Philosophy است. این واژه حتی در خود غرب هم از عمر طولانی برخوردار نیست. لذا شاید اولین کتابی که با این عنوان منتشر شده مربوط به اوایل قرن بیستم و به قلم شخصی به نام مارسون اورسل است که از واژه و اصطلاح فلسفه تطبیقی استفاده کرد. این نویسنده و یا کسانی که بعدا از این اصطلاح استفاده کردند بر آن بودند که چیزی به نام فلسفه تطبیقی عرضه کنند و در ذهنشان مقایسه ای میان نظامهای مختلف فکری و نحله های مختلف فلسفی و آراء اندیشه ها و دیدگاهها و ارزیابی و سنجش و قوت و ضعف اینها بود.

دکتر کلباسی افزود: این نگاه، یک تلقی عامی از واژه فلسفه تطبیقی بود که به ذهن متبادر می شد. البته زمانی که مارسون اورسل این واژه را به کار می برد در ذهنش مطالعه و تامل برخی از مکاتب فلسفی و عرفانی مشرق زمین در هند و چین بود. یعنی تصور می کرد که برخی از این سنتهای عرفانی و فلسفی مشرق زمین می توانند بالقوه مورد توجه یک مستشرق و یا یک محقق غربی قرار گیرند.

وی افزود: اما نکته مهمی که در اینجا باید با آن اشاره کنیم این است که اساسا فلسفه تطبیقی با هر روایت و هر قرائتی که به آن نگاه کنیم محصولی از جریان و یا دیدگاهی است که ما از آن به نام شرق شناسی یاد می کنیم. خواسته یا ناخواسته فلسفه تطبیقی با دیدگاه شرق شناسی پیوند پیدا کرده است. چرا که وقتی سنت شرقی اعم از سنتهای عرفانی و فلسفی در این میدان وارد شده اند در واقع با همان مبادی و چارچوب نظریه شرق شناسی به آن نگاه شده است.

عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و علوم انسانی با اشاره به این پرسش که در شرق شناسی چه مبادی، چارچوب و پیش فرضی وجود دارند که در واژه فلسفه تطبیقی دیده می شود و به آن تسری پیدا می کند و اساسا چه ربطی بین این دو است که ما فلسفه تطبیقی را فرزند و مولود شرق شناسی بدانیم گفت : میان متفکران معاصر ما در ایران بخصوص آنهایی که با سنتهای فکری و فلسفی مغرب زمین آشنایی پیدا کردند فلسفه تطبیقی عبارت است از مقایسه دو نظام فلسفی و تشخیص وجوه اشتراک و افتراق آنها و بیان هم جهتی و هم سخنی این نظام های فلسفی و عرفانی و کلامی با یکدیگر.

وی اظهار داشت: عده ای دیگر از متفکران بر آنند که فلسفه تطبیقی مقایسه میان نظام های تطبیقی و استخراجی آنها نیست. این شیوه در فلسفه تطبیقی گنجانده نشده و این کار را مورخ فلسفه انجام می دهد. به طور مثال کتاب تاریخ فلسفه کاپلستون برای اینکه موضوع حرکت پذیری و یا حدوث و قدم یا علیت را در یک مقطع و دوره ای شرح کند از برخی از نظامها و دیدگاهها و قرائن موضوع در سنتهای شرقی و غربی استفاده می کند. به عبارت ساده تر یک تمهیدی برای ورود به بحث می کند. آیا می توانیم بگوییم که کتاب تاریخ فلسفه فردریک کاپلستون و یا کتابهای فلسفه مشابه نوعی فلسفه تطبیقی هستند و به نوعی به فلسفه تطبیقی روی آورده اند.

دکتر کلباسی تصریح کرد: برای کسی که با این واژه و حدود و ثغور آن آشناست، قابل قبول نیست که بگوییم تاریخ نویسی فلسفه با فلسفه تطبیقی یکسان است. در فلسفه تطبیقی چیزی مندرج است که در تاریخ فلسفه کاملا متمایز است. چه چیزی در فلسفه تطبیقی است که با تاریخ نویسی فلسفی متفاوت است. در اینجاست که ما یک روایت و نگاه دیگری را باید طرح کنیم. و آن چیزی است که در نیمه قرن بیستم کسانی مانند هانری کربن و ایزوتسو مطرح کردند. وقتی که اینها از فلسفه تطبیقی سخن می گویند صرف مقایسه آرای متفکران شرق و غرب مدنظرشان نیست. در نظر آنها توجه به مبادی فکری فلسفه تطبیقی نوعی هم داستانی و هم سخنی یا به تعبیر دقیقتر گفتگو و دیالوگ میان آنها است. در واقع با این اصطلاح نوعی امکان محاوره میان فیلسوفان و فلسفه ها ولو در دو زمان و مکان متفاوت می اندیشند. اگر کربن می گفت محی الدین ابن عربی و مایستر اکهارت و بوهمه و دیگر عرفای شرق و غرب عالم می توانند در یک میدان و یا محفل و در یک شرایط غیر تاریخی با یکدیگر گفتگو کنند منظورشان این بود که ما با صرف نظر از موقعیتهای خاص تاریخی و جغرافیایی می توانیم مبادی فلسفی و عرفانی اینها را با یکدیگر ربط دهیم و از مواجهه فلسفه و نظامهای فکری و عرفانی به یک افقهای جدیدی دست پیدا کنیم. در واقع برای این متفکران فلسفه تطبیقی کنار هم نهادن صرف آرا نبود. بلکه ایجاد امکان همسخنی میان فلسفه ها بود.

وی به قرائت سومی از فلسفه تطبیقی اشاره کرد و گفت : برخی تصور می کنند فلسفه تطبیقی یعنی اینکه مقایسه ای میان نظامها و دیدگاهها و نحله های فلسفی در شرق و غربی عالم و سنجیدن آن با معیارهای عقلی و اولیات و بدیهیات عقلی و در نتیجه سنجش انتقادی مطابقت آن آرای فلسفی با موازین عقلی. به تعبیر ساده تر سنجش قوت و ضعف این نظامها در نسبت فهم منطقی فیلسوفان. یعنی کدام یک از فلاسفه از انسجام داخلی بیشتری برخوردارند و کدام احیانا در مدعیاتشان تعارضاتی وجود دارد. نتیجه چنین مقایسه ای برای معتقدان به این دیدگاه بسیار جذاب و شگفت انگیز است. یعنی می توانیم بین فیلسوف الف و فیلسوف ب در شرق و غرب عالم پس از چنین مقایسه ای به چنین آرایی نائل شویم که فیلسوف الف قوی تر و منسجم تر و فلسفی تر از فیلسوف ب است.

دکتر کلباسی با اشاره این نکته که براستی مراد از فلسفه تطبیقی در این دیدگاههای مختلف چه می تواند باشد و آیا همه اینها و یا چیزی غیر از اینهاست گفت: ما وقتی با برخی از استادان و محققان درباره فلسفه تطبیقی گفتگو می کنیم به دلیل همین دیدگاهها و نظرات متفاوتی که وجود دارند برخی از استادان از فلسفه تطبیقی مقایسه صرف را اراده می کنند. البته اگر به جای فلسفه تطبیقی بگوییم فلسفه مقایسه ای در این صورت مقایسه ضعیفتر خواهد بود. چون تطبیق به معنای برهم نهادن است و نوعی مشابهت در مطابقت را جستجو می کنیم.

وی به فدمت فلسفه تطبیقی اشاره کرد و گفت :  فلسفه تطبیقی در غرب از تاریخ طولانی برخوردار نیست و به طریق اولی نیز در کشورمان عمر زیادی ندارد. ما اکنون هیچ کتابی به فارسی با عنوان فلسفه تطبیقی نداریم و اگر داشته باشیم مجموعه ای از ملاحظات و تاملات ما راجع به معنای فلسفه تطبیقی است. البته ممکن است کسی بگوید فارابی زمانی که میان آرای افلاطون و ارسطو مقایسه کرده است این هم سنخی از فلسفه تطبیقی است. اما در اینجا چندان بر سر لفظ و پدید آمدن آن در دوره مدرن تاکید نداریم بلکه در سنتهای پیشین چنین مطابقتهایی وجود داشته است. اگر فارابی را به عنوان مبداء در نظر بگیریم از این جهت قابل تامل است.

دکتر کلباسی با اشاره به این نکته که احساس ضرورت ورود به فلسفه های تطبیقی روز به روز در حال زیاد شدن است گفت: گویی متفکران و دانشجویان ما احساس کرده اند که از کنار هم نهادن و مقایسه و مواجهه آراء و افکار متفکران شرق و غرب بی نیاز نیستند. حتی سنت و تفکر اسلامی و آن چیزی که در تاریخ معارف حکمی ما وجود دارد برای غنی شدن آن نیازمندیم که ما  آراء و اندیشه های دیگران را به مواجهه با یکدیگر ببریم. همه می دانیم یک اصل فلسفی تا زمانی که در فلسفه مواجه با غیر صورت ندهد رشد و بالندگی نخواهد داشت. به هر حال باید در دیالکتیک فلسفه ها و افکار منتظر ظهور افکار نوع و جدید و خلاق باشیم. در غیر این صورت رکود خواهیم داشت. این احساس و ضرورت بیش از گذشته حاصل شده است.

 نشست یک روزه "فلسفه تطبیقی" با حضور استادان فلسفه و عرفان سوم اسفند ماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار می شود. این نشست در نظر دارد نگاهی به شیوه های تطبیق و بازنگری آن در فلسفه، عرفان و کلام داشته باشد. دکتر حسین کلباسی، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، دبیر این نشست است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید