جدیدترین مطالب

خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: بحث مالکیت یکی از بحثهای مهم در اندیشه سیاسی، اقتصادی و اخلاقی جهان جدید است که با بسیاری از مضامین نظری پیوند می خورد. در اینجا مفهوم مالکیت از نگاه لاک به بحث گذاشته می شود.

به گزارش خبرنگار مهر، مالکیت نیز هم چون بسیاری از موضوعات دیگر دو رساله ، موضوع جدیدی محسوب نمی شود. کلیات این بحثها ، به همراه اختراعاتی مثل اختراع پول در صنعت اقتصادی ، که نظریه پردازانی چون لبوویکس قصد دارند برای توجیه بیان خود به لاک متصل سازند پیش تر در نظام سیاسی آکوئیناس قدیس مطرح شده بود.لاک در رساله دوم به این توفیق رسید که با مراجعه به اصول اولیه وضع طبیعی و کشف حلقه های مفقود شده اندیشه سیاسی انگلستان به طور اخص و جهان غرب به طور اعم ، به وضع مالکیت ، که در پرتو نظام پدرسالاری فیلم و پیروان او به شکلی کاملا سبکی از اصل طبیعی درآمده بود ، سامان دهد و یکی دیگر از ستونهای نظام سیاسی خود را با نام حفاظت از مال ، در کنار اصول آزادی و حفاظت از جان ، در باتلاق نظام اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی انگلستان تا حصول وضعیت اطمینان بخش محکم کند .

نظریه اقتصادی لاک از مالکیت بر زمین آغاز می شود . زمینهایی هم چون زمینهای " بایر دوونشایر " در آمریکا قرن هفده ، که بی استفاده و لم یزرع مانده بودند و کار هیچ انسانی روی آن دیده نمی شد؛ زمینهایی که متعلق به خدا بودند و خدا آن را با تمام متعلقات طبیعی موجود به بشر داده است تا از آن استفاده کند و طبیعت را مقهور سازد و بر آن سلطه یابد .

مالکیت لاک بر طبیعت و تصرف اراضی غیر مملوک ، آن طور که در دو رساله آمده ، ریشه در دو اصل بنیادی دارد . لاک هر دو اصل را از وضع طبیعی اخذ کرده است : اصل اول ، در باب مالکیت مطلق خداوند است ؛ هم چنان که در وضع طبیعی مالک همه چیز بود . اما عقل طبیعی ایجاب می کند که او به عنوان مالک مطلق که همه چیز را تحت مالکیت خود دارد ، اجازه دهد تا انسانها به واسطه " خلقت " مشترکا این حق را داشته باشند که برای بقای خود از نعمتهای روی زمین نیز بهره گیرند ؛ امری که با وحی نیز مورد تاکید قرار گرفته است .

لاک با مثال ساده ای که از فرآورده های زمین مطرح می کند ، این گونه به اصل خود قوام می بخشد : او می گوید که میوه درخت بلوط یا سیب به کسی تعلق دارد که آنها را جمع آوری کرده است . چنین موجبیتی از آن جا پدید آمد که او با ضمیمه کردن کار خود به آنچه که به او و همنوعان او تعلق داشت ، آن را از مشترکات عام جدا کرده است . لذا آنچه قبلا به همه تعلق داشت اکنون اختصاصا مال اوست و کسی نمی تواند به این دلیل که او قبل از جمع آوری آنها رضایت دیگران را جلب نکرده است ، موجبیت مالکیت او را انکار کند . چه بسا که اگر قرار بود برای مصرف سهم ناچیز خود که لطمه ای به مشترکات عام نمی زد ، اجازه بگیرد ، تا قبل از رضایت آنها ، او با این همه نعمتی که خدا به او بخشیده بود ، از گرسنگی تلف می شد . بنابراین ، " آب داخل پارچ مال کسی است که آن را از چنگ طبیعت آزاد کرده است " ، فرقی ندارد که کار انجام گرفته مستقیما از شخص او و یا خادم او سرزده باشد. با این مقدمه لاک به طرح اصل دوم مالکیت ، یعنی ممنوعیت تجاوز به سهم غیر می پردازد.وضعیتی شبیه به همان تعریفی که او از آزادی ارائه داده بود . به این ترتیب، او آزاد است تا هر آنچه را می خواهد از طبیعت به خود اختصاص دهد، اما او رها نیست.

از این حیث او باید به محیط اطراف و انسانهای گرسنه دیگری که در اطراف او هستند نیز توجه کند و به اندازه ای از سهم مشترک جدا سازد که قبل از فاسد شدن به مصرف برسند.به این ترتیب تولید دیمی و دائمی طبیعت بر وزن طبیعی و محدود بشر موجب می شد که او از قانون عقل و قانون طبیعت تخلف نورزیده و به حق همسایگان خود نیز تجاوز نکند. زیرا اولا تخلف او کمکی به آسایش و رفاه بیشتر او نمی کرد، و ثانیا اگر احیانا تخلفی از او سر می زند به راحتی شناخته می شد و فورا محکوم به مجازات می گردید بنابراین کنترل انسان در وضع طبیعی بسیار ساده بود.

او در حد توانایی خود سعی می کرد تا از میوه درختان و گوشت حیوانات وحشی تامین معاش کند و از رنج خود بکاهد. اما شرایط زندگی و عقل حسابگر چنین اقتضا می کرد تا او برای آسایش و رفاه بیشتر روز به روز پیچیده تر عمل کند و معاش خود را با کار و ابزار مناسب تری تامین کند. اما اختراع پول و موافقت ضمنی انسانها بر سر ارزش زمین موجب شد که وضعیت دیگری بر قیمت زمین حاکم گردد. از محتوای بیان لاک بر چگونگی اختراع پول و قیمت گذاری کالاها با یک تکه فلز زر چنین استنباط می شود که لاک مبانی ارزش گذاری  فلزات قیمتی را غیر حقیقی اما ناگزیر دانسته است:

"اختراع پول و موافقت ضمنی انسانها بر سر ارزش زمین موجب شد که انسانها بتوانند  مالکیت خود را بر زمین افزایش دهند حال آنکه اگر عملا چنین وضعیتی در زمین حاکم نمی گردید حتی برای دو برابر جمعیت موجود کافی باشد.... اما تامین معاش موجب شد که اولین استفاد کنندگان از مشترکات آن در جهان ، مثل وضعیت امروز آمریکایی ها ، نسبت به صرف تولیداتی که زودتر تولید می شوند، محتاط تر باشد. زیرا اگر به موقع به مصرف نمی رسیدند، فاسد می شدند. اما ، طلا، نقره و الماس چیزهایی بیش از نیاز زندگی هستند و بر مبنای توافق قیمتی نیز بر آنها وضع شده است و می توانند زندگی انسان را مورد حمایت قرار دهند؛ ضمن اینکه خراب نمی شوند. بدین ترتیب از میان چیزهای خوبی که طبیعت برای حاکمیت مشترک تولید کرده است ، هر کسی حق داشت تا هر چقدر که می خواست از آن استفاده کند وبر هر آنچه کارش با آن آمیخته شده است ، ادعای مالکیت کند."

بنابراین از طرحی که لاک در بیان مالکیت اتخاذ کرده است چنین بر می آید که لاک چندان از روش معمول رضایت ندارد، اما نگرش تجربه گرایانه بر نظریاتش در خصوص مالکیت تاثیر گذاشته است. مسئله نهایی این است که وضعیت این حقوق مالکیت مورد نظر لاک که در وضع طبیعی بدست آمده است بعد از ایجاد جامعه مدنی چه می شود.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید