جدیدترین مطالب

گفت و شنود با دكتر نجف لك زايي


*دكتر عبدالوهاب فراتي

اشاره
علم سياست به عنوان يكي از كليدي ترين علوم در حوزه علوم انساني، بدين جهت اهميت دارد كه به مثابه هسته اصلي مديريت كشور مورد تحليل و بررسي قرار مي گيرد.

در كشور ما به دليل شكل خاص مديريتي آن كه سياست با دين پيوندي عميق دارد، به شكل ديگري به علم سياست نگريسته مي شود كه در آن به اتصالها و پيوندهاي علوم سياسي و علوم اسلامي و شكل گيري رشته هايي چون فقه سياسي با اداره بهينه كشور، توجه ويژه اي شده است.
دكتر نجف لك زايي، محقق، نويسنده و رئيس پژوهشكده علوم و انديشه سياسي در مصاحبه پيش رو كه توسط دبيرخانه نهضت آزادانديشي و توليد علم (معاونت پژوهشي حوزه علميه قم) در اختيار ما قرار گرفته، به بررسي مباني و ريشه هاي اين بحث پرداخته است...
* آقاي دكتر، براي شروع بحث تعريفي از علم سياست ارايه بفرماييد ؟
** شايد اگر بخواهيم تعريفي از علوم سياسي ارائه كنيم، كار سختي باشد، مگر اينكه از منظر خاصي به تعريف بپردازيم؛ مثلاً اگر بخواهيم از منظر كاربردي كه علوم سياسي دارد تعريفي ارائه كنيم، مي گوييم علوم سياسي يك شبكه و منظومه اي از دانشهاست كه از شاخه هاي مختلف علمي گرفته مي شود، به شكل يك منظومه در مي آيد و دغدغه هدايت زندگي سياسي و اجتماعي مردم را دارد. مقصود از زندگي سياسي و اجتماعي هم معناي عام آن است.

مثل علوم سياسي در ميان دانشهاي ديگر مانند معماست كه وظيفه و نقش مديريت را برعهده دارد. شايد در اين باره خيلي هم بحث شده؛ بحثهايي كه ذاتاً سياسي باشد، من البته نظرم اين نيست كه اين گونه بحث ها را نداريم، ولي بحثهايي كه ذاتاً و به شكل تخصصي سياسي باشد، خيلي كم داريم.
ما مي توانيم به همه پديده ها از منظر سياست نگاه كنيم؛ يعني مي توانيم به اقتصاد از منظر سياست نگاه كنيم، به فرهنگ مي توانيم از منظر سياست نگاه كنيم، به جامعه شناسي، روان شناسي، تعليم و تربيت، حتي به پديده هاي عيني مثل صدا و سيما، سينما و...
بعضي وقتها حتي پديده هايي كه به ندرت پيش مي آيد سياسي باشد، سياسي مي شوند. مثلاً مي بينيد كه يك سيل در برخي مواقع جنبه سياسي به خودش مي گيرد، چرا؟ به خاطر اينكه مديريت كشور را به چالش مي كشد. آيا به فكر اين حوادث غير مترقبه بوده اند؟ آيا به گونه اي امور را تدبير كرده اند كه شيرازه امور با يك سيل يا زلزله يا طوفان از هم نپاشد؟
* آقاي دكتر، شما نگاهتان به علوم سياسي نگاه مديريت جامعه است يا نگاه هماهنگ سازنده جامعه؟ يعني نگاهتان، نگاه ناظر است؟ نقش نظارت را براي علم سياست مي پذيريد يا به اصطلاح بحث اعمال ولايت را وارد مي دانيد؟
** ببينيد، يكي از كارهاي علوم سياسي توجه به بعد مديريت است در غير اينصورت مديريت با علوم سياسي مساوي مي شد. يكي از كارهاي عالم علم سياست، مديريت جامعه است. يكي از دانشهايي كه عالم علم سياست مي خواند و بايد به آن توجه كند، دانش مديريتي است.
البته بين عالم علم سياست و بين سياستمدار فرق است. عالم علوم سياسي كسي است كه از دانشهاي سياسي آگاهي دارد، ولي مجري سياست و سياستمدار كسي است كه اينها را به كار مي برد و در صحنه جامعه اجرا مي كند.
ممكن است كسي عالم علم سياست باشد، اما نتواند در مرحله اجرا موفق باشد به خاطر اينكه ممكن است برخي از خصايص و ويژگيهاي شخصيتي لازم براي مديريت جامعه را نداشته باشد، چون براي اداره جامعه فقط داشتن دانش كافي نيست، بلكه ما آنجا به تجربه هم احتياج داريم. لذا بزرگان علم سياست مثل فارابي تأكيد مي كردند كه علم سياست بخشي از شرايط لازم براي اداره كننده جامعه است.
غير از دانايي، بايد تجربه هم داشته باشد. اين مورد تأكيد شديد عالمان ما در گذشته بوده، ما هم در آثار فارابي اين تأكيد را داريم و هم در آثار خواجه نصيرالدين طوسي و هم ديگر بزرگان علم سياست.
سؤال ديگري مطرح است كه كسي كه تجربه دارد و علمش را ندارد، آيا مي تواند جامعه را اداره كند؟ به صورت موفق نه، اما بسيار اتفاق مي افتد كساني كه واجد دانايي نيستند، جامعه را اداره مي كنند. اداره موفق و درست جامعه از منظر دانشمندان ما، هم علم مي خواهد و هم تجربه و حتي خصايل ديگري مثل شجاعت به لحاظ روان شناختي و لذا اين هميشه مورد تأكيد بوده كه كسي كه مي خواهد تدبير امور كند، غير از علم و تجربه، شجاعت لازم را داشته باشد.
براي مديريت جامعه، علم شرط لازم است، اما شرط كافي نيست. علوم سياسي مجموعه  و يا شبكه اي از نظام دانايي است كه از شاخه هاي مختلف علمي توسط دانشمندان اخذ مي شود و خودش نظام دانايي مستقلي را با هدف كمك به اداره درست و مناسب زندگي سياسي تشكيل مي دهد. خصلت و پيچيدگي اش اين است كه چون زندگي سياسي به صورت دائمي در حال تغيير است، دانش سياسي هم بايد به صورت مدام خودش را با اين تحولات تطبيق بدهد تا در واقع از اداره تغييرها عقب نماند. تجويزها و توصيه هايي كه براي اداره درست امور دارد، اشتباه نباشد.
* اين بحث اين قابليت را دارد كه به بحث هسته اصلي علم سياست يا قدرت پيوند بخورد؟
** در ابتداي امر بايد ببينيم مهمترين وظايفي كه علم سياست بر عهده دارد، چيست؟ وظايف فرعي اش را كنار بگذاريم. علوم سياسي به طور مشخص وظيفه دارد دو موضوع را براي ما تبيين كند: 1- خير چيست؟ خوبي چيست؟ 2- چه چيزي به نفع عموم است؟
چيزي كه فيلسوفان كلاسيك به عنوان سعادت تعبير مي كردند، اين است كه همه آدمها مي خواهند به آنچه فكر مي كنند به نفعشان است، برسند و از آنچه فكر مي كنند به ضررشان است، دور باشند. اصلاً زندگي يعني حركت و زندگي سياسي . در هر حركت، ما دو عنصر به صورت ثابت داريم؛ چيزي كه از آن دور مي شويم و چيزي كه به آن نزديك مي شويم. يك مبدأ و يك مقصد.
اينجاست كه سياستهاي مختلف شكل مي گيرد، دانشهاي سياسي مختلف، فلسفه هاي سياسي مختلف، مطرح مي شود و اين همان جايي است كه هنجار در واقع با علم مخلوط مي شود. به اين دليل است كه مي گوييم علوم سياسي از نوع علوم هنجاري است، از علوم تجربي خالص و صرف نيست.
به نوعي در بحث «وبر» هم اين موضوع را داريم (در كتاب دانشمند و علم سياست) كه او مي گويد دانشمند مي تواند فارغ از هنجار بحثي را ارائه كند ولي سياستمدار نمي تواند اين كار را انجام دهد، سياستمدار موظف است «هنجاري» بينديشد. او مي گويد براي جامعه من چه چيزي به خير و مصلحت است. ما بايد سعي كنيم به آن برسيم و چه چيزي ضرر دارد كه از آن دوري بكنيم. قدما به عنوان سعادت يا فضيلت از آن ياد مي كردند. از رنسانس به بعد تعابيرعوض مي شود.
بعضي به عنوان رفاه ياد مي كنند، بعضي به عنوان لذت، حداكثر لذت را ما براي مردم قرار مي دهيم. در تعبير مي گوييم منافع ملي. دهها تعبير ممكن است اينجا بيايد. ولي به هرحال وظيفه علوم سياسي در يك كشور اين است كه متناسب با فرهنگ و ارزشهاي جامعه، خير عمومي را براي جامعه مشخص كند. اين نكته اول است. نكته دوم، تعيين آن نفع عمومي و خير همگاني است.
اگر خير يك فرد يا يك گروه باشد، همان چيزي است كه ما نام استبداد را بر آن مي گذاريم و از آن به عنوان «بد» ياد مي كنيم. حكومت ديكتاتوري به اين خاطر بد است كه به جاي انديشيدن درباره خير عمومي، به خير يك فرد و آن هم خير حاكم فكر ميكند. در قرآن مي گويد: فرعون قوم خودش را خوار و خفيف كرد و آنها هم مطيعش شده بودند «استخف قومه فاطاعوا».
كار دوم عالم علم سياست اين است كه بايد بگويد چگونه و با چه ابزاري مي شود به اين خير رسيد. اينجاست كه بحث قدرت مطرح مي شود. پس قدرت ابزار رسيدن به خير است. لذا يك مفهوم پايه در علم سياست سعادت است. به اين خاطر است كه ما مي توانيم بگوييم علوم سياسي دو مفهوم پايه و اساسي دارد، قدرت و ديگري سعادت به معناي عام كه هر قوم و كشوري، تعريف خاص خودش را از آن ارائه مي كند و ما مسلمانها هم تعريف خاص خود را ارائه مي دهيم.
*اين تعريف را از فرهنگها و پيش فرضهاي خودمان گرفته ايم؟
** بله ما سعادت ديني مان را با سعادت دنيوي مان گره مي زنيم و قدرت، ابزار تحقق اين خير است. البته مي توانيم بگوييم در ميان اينها كدام اصل و كدام فرع است. معلوم است كه سعادت هدف ماست و در فرهنگ اسلامي عالي ترين تعبير اين است كه آن هدف اصلي و به تعبير فارابي آن سعادت قسوي، قرب الهي است. ما مي خواهيم به خدا برسيم «انا لله و انا اليه راجعون».
اما ديگر اهداف چه مي شود؟ يعني عدالت، رفاه، امنيت، لذت، ثروت، ما آنها را قبول نداريم؟ چرا! منتها آنها هدفهاي مياني مي شود. ما تا جايي دنبال آن هدفها مي رويم كه مغاير با هدف اصلي نباشد. چيزي كه مثلاً امروز به توسعه تعبير مي شود. توسعه در فرهنگ قدماي ما همان سعادت است. اينها ديگر تعابير است كه ما عوض مي كنيم بلكه محتوا يكي است. شما به كجا مي خواهيد برسيد.
ممكن است هدف اصلي يك جامعه مثلاً رسيدن به آب و نان و مسكن و پوشاك باشد. حال ممكن است ديگران به اين ايراد داشته باشند. طبيعتاً قدرتش هم متوجه تأمين همينها مي شود. يك جامعه اي هم ممكن است بي هدف باشد، در آنجا مي گوييم فاقد قدرت است .
* مي شود جامعه اي بي هدف باشد ؟
** مي شود جامعه بي هدف باشد، اما جوامع بي هدف بقا ندارند بلكه طعمه هستند.
* يعني طبيعتاً دولت در آنها تشكيل نمي شود ؟
** جوامع بي هدف را بيشتر اين طور مي توانيم تصور كنيم كه جامعه اي بي هدف تأسيس نمي شود، اما ممكن است جوامع با هدف به مرور در يك سير قهقرايي بيفتند و به بي هدفي برسند. به روزمرگي برسند. آن وقت مي گوييم چنين جوامعي طعمه مي شوند. در برابر كوچكترين حمله خارجي تسليم مي شوند. مثالي كه برخي از دانشمندان ما مثل شهيد صدر براي اين مورد زده اند، جامعه اسلامي است، زماني كه با حمله مغولها روبرو شد.
مي گويند چرا در قرن هفتم جهان اسلام طعمه مغولها شد؟ چرا سلطان محمد خوارزمشاه با صد هزار سپاهي در حال فرار بود و مغولها با ده هزار نفر دنبالش بودند؟ خوب علي القاعده بايد بر عكس باشد. تحليل شده كه اينها هدف نداشته اند؛ يعني صد هزار سرباز سلطان محمد خوارزمشاه دنبال لقمه ناني بودند.
ببينيد، هدفها فرق مي كند، اين دنبال يك لقمه ناني، لشكر سلطان محمد خوارزمشاه به محض اينكه ببيند جانش در خطر است حاضر نيست به خاطر لقمه نان بماند. فرار مي كند.
بنابراين از اين منظر مي توانيم تصور كنيم يك جامعه قدرتمند كه به مرور بي هدف بشود، طعمه مي گردد. پس ما اين دو كاركرد مهم را از علوم سياسي انتظار داريم كه براي ما آن سير عمومي را شفاف كنند و مرتب روي آن بحث نمايند. چون يك خير اصلي وجود دارد و يك سري خيرها و اهداف مياني است.
همه اينها را بايد مد نظر قرار بدهند. امنيت ما چگونه بايد تأمين شود؟ رفاه ما چگونه بايد تأمين گردد و در كنار امنيت و رفاه و تعليم و تربيت و بهداشت و حل سعادت قسوي است، خسارتي وارد نشود؟ يعني اينها بايد شبكه اهداف را ترسيم كنند و هر كدام را در جاي خودش قرار دهند.مثلاً مي گوييد ما قدرت فرهنگي داريم، قدرت سياسي داريم، قدرت اقتصادي امنيتي، اطلاعاتي و رواني داريم، تمام اينها را بايد عالم علم سياست براي ما معماري كند نه اينكه خودش تأمين نمايد.
*در واقع، سياستمدار اجرا مي كند...
** سياستمدار يكي از لوازمي كه دارد، علم سياست است و خيلي شرايط ديگر را هم كه گفتيم بايد داشته باشد. او اينها را تأمين مي كند، اما عالم سياست است كه معماري مي كند و مي گويد اكنون اين كار را بايد كرد و اين تدبير را بايد داشت.
* آقاي دكتر شما تعريف علم سياست را از زاويه كاربرد آن انتظارهايي كه در حال حاضر از اين علم وجود دارد گفتيد. اما موقعيت پژوهشها و نظريه ها و بررسي ها را در حوزه علوم سياسي در حال حاضر در حوزه چطور مي بينيد ؟
** ما به لحاظ نيازها، انتظارها و وظايفي كه بر دوش داريم، هنوز در آغاز راهيم. من در جمع دوستانمان هم كه بعضي وقتها بحث داشتيم، تعبير مي كنم كه شايد صفر هستيم. يعني زير صفر بوده ايم حالا نسبت به نيازها و انتظارها و وظايفي كه بر دوش حوزه هاي علميه است، به نقطه صفر رسيده ايم.
* بدين ترتيب، احساس نمي كنيد بحراني وجود دارد و تهديد كننده هم است؟
** بله. وضعيت بحراني است. ببينيد آن رسالتي كه ما مي گوييم برعهده حوزه است و قرآن بر دوش حوزه ها گذاشته، چيست؟ قرآن كتاب هدايت است. حوزه علميه هم وظيفه هدايت را بر عهده دارد. وظيفه هدايت را در چه گستره اي دارد؟ يقيناً در گستره جهاني ايران كوچكترين قلمرو ماست.
جهان اسلام حوزه منطقه اي ماست. كل جهان گستره كلاني است كه بايد وظيفه هدايت را در آن بر عهده بگيريم؛ يعني بايد هدايت مردم را به سمت خير عمومي بر عهده بگيريم. اين همان چيزي است كه به عنوان هدايت و امامت و رهبري جامعه از آن ياد مي شود. اگر اين رسالت را براي حوزه هاي علميه بپذيريم، يكي از دانشهايي كه اينجا مي تواند به حوزه كمك كند، علوم سياسي است.
چون علوم سياسي است كه مي تواند وضعيت سيار و متغير جهاني را توضيح دهد. به تعبيري كه در حديث شريف آمده، حوادث واقعه را بشناسد، رخدادهاي نوپديد را، بويژه در عرصه خير عمومي و تصوري كه مردم نقاط مختلف دنيا از آن خير عمومي دارند، بشناسد و به دست اندركاران گزارش كند كه اكنون وضعيت فعلي دنيا در عرصه هاي مختلف چگونه است. توقعات مردم و ديدگاهشان چيست؟ مثال مي زنم. مثلاً مي گوييم اكنون جهاني شدن اتفاق افتاده يا در حال وقوع است.
كي بايد بگويد كه جهاني شدن چيست؟ عالم علم سياست اين را بايد توضيح دهد. البته عالم اقتصاد هم اين را توضيح مي دهد. اما آنچه از همه بيشتر با وظيفه حوزه مرتبط مي شود، علوم سياسي است، چون نگاه علم سياست، نگاه معمارانه و نگاه كامل و جامعي است. يعني اين پديده را از منظر تأثيرگذاري در حركت انسانها به سمت آن خير كلان مورد بررسي قرار مي دهد.
آيا اين پديده اينها را از خدا دور مي كند؟ يا به خدا نزديك مي كند؟ اگر از خدا دور مي كند ما بايد چه تدبيري به كار ببريم؟ اگر به خدا نزديك مي كند، بايد از آن استفاده كنيم. در سطح اينترنت، ماهواره ها همين و پديده هاي ديگري كه اتفاق مي افتد، همين است. براي اينكه بحث مقداري عيني تر شود، شاخص برايتان ذكر مي كنم. ببينيد، اولين قدم براي اينكه بگوييم نيازهايمان را تأمين مي كنيم يا نه، وضعيت آموزش است. ما هنوز در حوزه علميه به صورت رسمي امر آموزش علوم سياسي را شروع نكرده ايم و حتي رشته اي به نام رشته علوم نداريم.
به لحاظ پژوهش هم متأسفانه مراكز پژوهشي رسمي حوزوي در عرصه علوم سياسي نداريم وآنچه هست فعلاً در حوزه پژوهش ماست و هنوز به رشته آموزشي تبديل نشده است. اين را بدين جهت گفتم كه ببينيد ما چقدر فاصله داريم. يعني وقتي من مي گويم وضعيت فعلي ما نسبت به نيازها و انتظارهايي كه وجود دارد صفر است، به خاطر اين است كه در بحث آموزش كه حوزه هاي ما كار جدي و رسمي را شروع نكرده اند در پژوهش هم، پژوهشهايي كه ما انجام مي دهيم چنان كه اشاره خواهم كرد، خيلي محدود است.
* شما از مشكل سخت افزاري گفتيد. مي توانيد به موانع نرم افزاري هم اشاره كنيد؟
** مي خواهم اين را بگويم كه وقتي ما در حوزه آموزش سرمايه گذاري نكنيم، در حوزه پژوهش هم نمي توانيم انتظار انجام پژوهش را داشته باشيم و اگر هم به پژوهش بپردازيم، مثل كار برخي از مراكز مي شود كه شايد بيش از ده سال هم در حوزه مباحث سياسي سرگرم كار پژوهشي بودند و بعد هيچ محصولي ارائه نكرده اند. يا يكي دو تا محصول ارائه كرده اند كه همه اذعان داشتند اين محصولات كارايي ندارد، به خاطر اينكه كار افراد غير متخصص بوده و اساساً ناظر به مسائل مطرح در اين رشته و ادبيات مطرح در اين رشته نيست.
يعني ما در حوزه پژوهش به كساني احتياج داريم كه از سويي با مباحث اسلامي حداقل در سطح اجتهاد آشنا باشند - اگر خودشان بخواهند نظريه پردازي كنند - و از سوي ديگر با مباحث تخصصي آن موضوع به عنوان يك متخصص آشنا باشند. يعني اگر كسي فقط مسلط به مباحث حوزوي، باشد ولي به مباحث وتئوريهاي تخصصي علوم سياسي آشنا نباشد، نمي تواند پژوهشگر خوبي 2باشد. البته نمي گوييم محال است.
ما در حوزه پژوهش در واقع با تأخير مواجه ايم و هنوز وارد بسياري از رشته ها و گرايشها نشده ايم. مثال مي زنم؛ ما در گرايش سياستگذاري عمومي هيچ تحقيقي از منظر اسلامي نداريم. ما درباره ژئوپلتيك جهان اسلام و ارزش ژئوپلتيك آن هيچ كاري نداريم. هيچ پژوهشي نكرده ايم، لذا نمي دانيم قدرتمان چقدر است. نقشه هاي ديگران براي جهان اسلام چيست؟
اينها را به صورت علمي نمي توانيم تحليل كنيم كه جلوتر از حوادث مهياي واكنش باشيم. در حوزه اقتصاد سياسي، جامعه شناسي سياسي، حتي مسائل ايران تحقيقات مورد نياز را انجام نداده ايم و در واقع خيلي خيلي عقب هستيم. بيشترين تحقيقاتي كه در مراكز پژوهشي حوزوي ما انجام شده، به حوزه انديشه سياسي اسلام مربوط مي شود. اين تحقيقات هم چند نوع است، بخشي حالت تاريخي دارد و در واقع تبيين ميراث سياسي اسلامي در حوزه سياست را بر عهده دارد.
برخي از اينها هم ناظر به نظريه هاي نظام سياسي اسلام، مسأله ولايت فقيه و امثال اينهاست. اما باز هم من، با آشنايي كه دارم، نمي توانم بگويم تحقيقاتي كه در حوزه انديشه سياسي اسلام انجام شده، كافي است. ما هنوز پرسشهاي بسيار زياد و مطرح نشده اي در حوزه انديشه سياسي اسلام به ويژه براي خارج از مرزها داريم . شايد براي خوانندگان اين بحث قابل تعجب باشد كه ما با همه تأكيداتي كه مقام معظم رهبري درباره مكتب سياسي امام خميني (ره) داشته اند و اينكه اين مكتب بايد تبيين شود هنوز مكتب سياسي امام خميني (ره) را براي مخاطبان داخلي و خارجي در سنين مختلف و اقشار مختلف ارائه نكرده ايم.
* شايد به خاطر تفاسير متعددي كه از سيره امام مي شود...
**خوب اين تفسير را چه كسي بايد انجام دهد. ما كه نمي توانيم به همه مخاطبان بگوييم شما كتاب ولايت فقيه امام را بخوانيد. اينها توليد هم نمي خواهد. يك توانايي تخصصي مي خواهد. همين كه عرض كردم، فرد بايد با مباحث سياسي روز دنيا و با پرسشهاي اقشار مختلف و مباحث ديني نيز آشنا باشد. به ادبيات روز، زبان روز، قلم بزند و در واقع بتوانيم براي اقشار مختلف متخصص داشته باشيم كه آثار را تحليل كنند.
* آقاي دكتر تفاسير متضاد يا متفاوت در اين ميان ايجاد كننده مشكل نيست.
** ببينيد همان تفاسير متضاد كه شما مي فرماييد به نظر من دليل اصلي اش اين است كه توسط افراد غير متخصص ارائه شده. يعني وقتي ما در حوزه علوم سياسي افراد متخصص نداريم يا كم داريم كه اينها بيايند قلم بزنند و بحثها را تبيين كنند، آن وقت شاهد خواهيد بود كه اين عرصه توسط افراد غيرمتخصص پر مي شود. در كشور ما افراد زيادي هستند كه وارد حوزه سياست مي شوند و به عنوان متخصص اظهار نظر مي كنند، اما تخصص اين رشته را ندارند.
اما اعتقاد ما اين است كه در حوزه علوم سياسي بايد متخصص علوم سياسي اظهار نظر كند و اگر اين فرد مي خواهد درباره مسائل ديني سياست هم اظهار نظر نمايد، بايد دوجانبه باشد؛ يعني هم بايد با مسائل تخصصي حوزه دين به صورت تخصصي آشنا باشد و هم مسائل تخصصي حوزه سياست را بداند. باز تأكيد مي كنم كه اينجا نظر من به عالم سياست است، نه به عامل سياست است.
خوشبختانه بارقه هايي از اميد را مي توانيم ببينيم؛ يعني بعضي از كارهايي كه بخشي از نخبگان انجام مي دهند، به ما اميدواريهايي را در آينده مي دهد كه اگر مسؤولان ما تصميم به پر كردن اين خلاها را داشته باشند، زمينه هايي فراهم شده است. يكي اينكه بر خلاف 10 سال پيش، امروز نيروي فارغ التحصيل قابل اتكايي را در حوزه و لو در بعضي از گرايشها داريم كه اگر به اينها توجه كنيم و آنها را سازماندهي نماييم، مي توانيم قدمهاي بعدي را سريعتر برداريم.
* شما چه موانعي را در اين زمينه مي بينيد ؟
** اين را ديگر بايد از مسؤولان حوزه پرسيد. يعني واقعاً از تصميم گيرندگان پرسيد كه چرا اين كار را نكرده ايد، ولي بهرحال اين كار تا كنون انجام نشده است .
* آقاي دكتر، شما به عنوان يك حوزوي كه سالها در حوزه بوده ايد و فضاي آن را ميشناسيد، مطمئناً مي توانيد به ما بگوييد چه عوامل و موانع روان شناختي، آموزشي يا جامعه شناسي در حوزه وجود دارد كه آموزش علوم سياسي و ساير رشته هاي نزديك به آن را سخت مي كند. ما به رئوس مديريتي كاري نداريم...
** بله، ببينيد شايد اين يك بحث مفصلي را بطلبد، ولي اجمالاً ما ميتوانيم اين مسأله را در نظر بگيريم كه پس از انقلاب اسلامي از حوزه، انتظارهاي بسيار زيادي وجود داشت. حوزه ما هم بعد از انقلاب خيلي متحول شده، يعني سعي كرده كه اين انتظارها را پاسخ دهد. ما مي بينيم در همين بخش آموزش رشته هاي تخصصي بسيار زيادي ايجاد شده، مثلاً رشته تخصصي تاريخ اسلام، حقوق و قضا، فلسفه، كلام، اديان و رشته هاي تخصصي ديگر.
شايد در مورد رشته تخصصي علوم سياسي يا فقه سياسي يا دانش سياسي اين گونه به نظر رسيده كه مثلاً زمينه هايش فراهم نيست، نمي شود اكنون اين را تأسيس كرد يا اينكه در اولويت نيست، يا اينكه امكاناتش را نداريم، به هر حال ممكن است مجموعه اي از علل را در نظر بگيريم، اما براي اينكه سهم اينها را مشخص نماييم، شايد وقت بيشتري را بطلبد. عرض من اين است كه اكنون زمينه اش فراهم است.
يعني اكنون در حوزه مي توانيم و بايد رشته تخصصي علوم سياسي را راه اندازي كنيم حداقل در حد ضرورت نه خيلي زياد. هم استاد داريم و هم متوني آماده شده كه مي شود از همين متون براي راه اندازي اين رشته ها استفاده كرد و هم نياز كه در سطح بسيار زياد وجود دارد. نكته ديگري كه شايد مانع شده و من مي خواستم به آن اشاره كنم، بحث امكانات آموزشي و پژوهشي است.
به هر حال هر رشته اي را كه بخواهيد تأسيس كنيد، نيازمند منابع انساني، كتابخانه اي و فضاي آموزشي است. اينها هم شايد مشكلاتي داشته است. علاوه بر اين ها يك مانع روان شناختي هم بر سر راه گسترش مباحث سياسي در حوزه وجود دارد و آن نگاه بد بينانه اي است كه به سياست از قديم الايام وجود داشته است. حضرت امام (ره) هم در يكي از خاطرات خود مي فرمايند آن وقتي كه من زندان بودم، يك كسي از مسؤولان رژيم آمد پيش ما و گفت كه آقا سياست يعني پدرسوختگي، سياست يعني دروغ، سياست يعني كلك، و... حيف نيست شما كه مرد مقدسي هستيد وارد اين چيزها بشويد.
ايشان فرمودند ما به اين سياست از اول هم كار نداشته ايم، اين سياست مال شماست و بعد آن فرد كه رئيس ساواك بود مي آيد و مي گويد كه آية ا... خميني قول داده اند كه ديگر در سياست دخالت نكنند. وقتي حضرت امام آزاد مي شوند و مي آيند قم، ياران امام به ايشان مي گويند در آن روزنامه اينجوري از قول شما نقل شده، بعد حضرت امام مي فرمايند كه داستان اين بود. امام اين را تبيين كردند كه سياست سه شكل و سه نوع است؛ يك سياست الهي داريم، كه سياست انبيا و ائمه (ع) و اولياي الهي است، يك سياست شيطاني داريم و يك سياست حيواني، كه اينها را از سوره حمد استفاده مي كنند. مثلاً صراط مستقيم، سياست الهي است.
سياست مغضوبين، سياست شيطاني است كه اينها كساني هستند كه مي خواهند مردم را گمراه كنند و سياست حيواني هم يك سياست ناقصي است. هدف در سياست حيواني تأمين همين نيازهاي دنيوي است، افكار اخروي و... مورد توجه نيست. به هر حال، مي خواهم اين نكته روان شناختي را بگويم كه شايد بي تأثير نباشد، برخي تصور مي كنند نكند افراد با آموزش علم سياست چيز مذمومي در حوزه رايج بشود. احتياطهاي اينجوري هم مي تواند تأثير داشته باشد، اما براي تعيين ميزان تأثير بايد تحقيق دقيق تري صورت گيرد.

منبع: روزنامه قدس، 20 تیرماه 1386.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید