آنچه ميخوانيد، سخنراني امام موسي صدر است به مناسبت روز كارگر در سازمان كارگري جوانان مسيحي در تاريخ اول مي 1969
بسم الله الرحمن الرحيم
موضع دين در برابر كارگر در حمايت مادي دين از كارگر و انواع تكريم از او خلاصه ميشود.
الف) حمايت مادي
حمايت مادي دين را در موارد زير ميبينيم. دين كار را عاملي متمايز در عوامل سه گانه توليد، يعني كار و ابزار و سرمايه ميشمارد. در آموزههاي دين اين تمايز بدين شكل است:
1ـ تحريم ربا: ربا يعني سود ثابت براي سرمايه، چه در حالت سوددهي و چه در ضرر. دين بدون هيچ استثنايي ربا را مطلقاً حرام كرده است.
2ـ هنگامي كه سرمايه و كار با هم شريك ميشوند، سرمايه بايد در سود شريك شود و نميتواند مصون از ضرر باشد. در فقه اسلامي در قرارداد مضاربه بر مصونيت كار از ضرر تأكيد شده است و ضرر را تنها متوجه سرمايه ميداند.
4ـ كارگر ميتواند به نسبت معيني در سود شريك شود و يا اينكه مزد ثابتي داشته باشد.
از اين موارد، ميتوان نتيجه گرفت كه كار سه امتياز نسبت به ابزار و سرمايه دارد؛ شركت در سود، مصون بودن از ضرر و امكان داشتن اجرت ثابت. در حالي كه سرمايه، تنها از امتياز نخست بهره ميگيرد و ميتواند به نسبت معيني در سود شريك شود. سرمايه نميتواند مصون از ضرر باشد. همچنين نميتواند سود ثابتي داشته باشد، چون رباست. ابزار نيز تنها امتياز سوم را دارد؛ يعني فقط ميتواند اجرت ثابت داشته باشد.
براي اينكه از ضعف كارگر براي مجبور كردنش به دستمزد اندك، سوءاستفاده نشود، دين موضع سختگيرانه و قاطعي دارد و محروميت كارگر از مزد خود را به طور بينظيري حرام ميداند. دين توافق كارگر با سرمايهگذار را به خودشان واگذار كرده است، تا با رعايت عدالت، زمينهاي براي انتخاب بهترين راهكارها و عادلانهترين دستمزد فراهم شود.
ب) تكريم كارگر و قداست كار
1ـ پيامبران و ائمه از طبقه كارگر بودند. ابراهيم (ع) و موسي (ع) گوسفند ميچراندند. عيسي (ع) نجار بود و محمد (ص) در كودكي چوپاني ميكرد، سپس در مكه و شام و به عنوان كارگر تاجر بود. علي (ع) نيز كشاورز بود.
برخي همچون امام صادق (ع) به اين مسأله ميباليدند.
2ـ در بسياري از آموزههاي ديني، اهتمام شاياني به كار و كارگر ميبينيم و اين آموزهها در زماني بوده كه كار با مقام شخصيتها در عرف آن زمان، متناسب نبوده است.
در روايات آمده است، وقتي كسي نزد رسول ميآمد، از او ميپرسيد: «آيا حرفهاي داري؟» و اگر ميگفت: «نه»، از او روي بر ميگرداند. پيامبر دست كارگري را كه پينه بسته بود، بوسه ميزد و ميگفت: «اين دستي است كه خداوند و رسول او دوستش ميدارند.»
3ـ دين كار را عبادت ميداند. در آثار ديني عبادت هفتاد جزء دارد و برترينش كار است. دين تأكيد دارد كه كشاورزي و درختكاري و تجارت و ديگر كارها، عبادتند و پاداش آنان نزد خداوند است.
به طور كل اسلام ميكوشد تا همه زندگي مؤمن را عبادت و سجود و تسبيح و نماز كند. اين مسأله از طريق درستي كار و درست انجام دادن آن و از طريق درستي نيت و بلندي آن است.
اين قداست، براي تكريم كار و كوشش و براي كاستن سختي از كارگر است، زيرا كارگر با كار خود خداوند را عبادت ميكند. همچنين انجام دادن كار، باعث ميشود آدمي كار را درست انجام دهد، و در هنگام ضرر مادي احساس خسران نكند. اين اصل نيروهاي فرد را بسيج و تلاشهاي جماعت و همه افراد را هماهنگ ميكند. همچنين، آغاز، پايان و امكانات را نزد همه يكسان ميكند.
باعث ميشود آدمي احساس كند كه با همه هستي و همه موجودات هماهنگي تام دارد. موجوداتي كه بنا بر تعبير قرآن براي خدا سجده ميكنند و حمد او را ميگويند و براي او نماز ميگزارند. پس كسي كه كار ميكند، همراه با كارواني ابدي و ازلي، خدا را عبادت ميكند. اين احساس ژرف به او آرامش ميدهد، مشوقش است، انگيزهاش را بالا ميبرد و اميد او را بر ميانگيزد.
در پايان، پرسشي را متوجه خود و «سازمان جوانان كارگر مسيحي» كه من را دعوت كرده است، ميكنم و آن اين كه چرا اين سخنان و اين ويژگيها را امروز مطرح ميكنيد و پيش از اين كه صاحبان كار به كارگر ستم ميكردند و بر او سخت ميگرفتند و خونش را ميمكيدند، چيزي نميگفتيد؟ حال كه صبر كارگران لبريز شد، سپس آگاه شدند، حركت كردند، حزب و سنديكا تشكيل دادند و بسياري از حكومتها را از آنِ خود كردند، پس از اين، شروع به تشكيل سازمانهاي ديني كرديد، در مراكز ديني سخنراني كرديد و از مواضع مثبت دين و سردمداران آن در برابر كارگران سخن گفتيد؟!
در پاسخ بايد بگويم كه اين مسأله به بحثي تمدني و عميق بازميگردد. به صورت خلاصه، بايد بگويم كه در تمدن شرق به كارگران ظلمي نميشد و جامعه را طبقهبندي نميكرد. در اين جوامع، كارگر دشمن كارفرما نبود و كارفرما هم از كارگر سوءاستفاده نميكرد.
علت اين بود كه تمدن بر پايه ايدئولوژي معنوي و اخلاقي بنا شده بود. انديشههاي اخلاقي و معنوي روابط ميان افراد و گروهها را تنظيم ميكرد. مثال در اين باره بسيار است كه يكي از آنها را ميآورم. در تمدن شرقي ما به كارگر، كارآموز يا شاگرد گفته ميشد، زيرا كارگر نزد كارفرما، حرفه و صنعتي ميآموخت تا اين آموزش مقدمهاي براي شريك شدن در آن حرفه و يا كار مستقل براي كارگر شود. پس كارگر به نوعي شاگرد صاحب كار بود.
اما هنگامي كه تمدن غرب تنها بر ماده بنيان نهاده شد و مانع دخالت متافيزيك در زندگي و جامعهمان شد، ماديگرايي بيهيچ قيد و شرطي سيطره يافت. از اين زمان، صاحب كار، تنها هدف خود را افزايش ثروت، آن هم بدون هيچ شرط و اندازهاي دانست. از همين روي، بر كارگر فشار ميآورد و حق او را به شيوههاي گوناگون ميگرفت تا سود بيشتري ببرد. اين موضوع تا جايي ادامه پيدا كرد كه كارفرما، تنها به اندازه زنده ماندن به كارگر مزد ميداد و كارگر مانند حيواني در خدمت كارفرما ميماند. به طور طبيعي، اين وضعيت به انفجار انجاميد و كارگر شوريد و تجمع كرد و حق خود را گرفت و بر املاك ديگران سيطره يافت و اين سرنوشت همه ابعاد تمدن مادي غرب و شرق است؛ بدون استثنا و نه تنها در موضوع كار و كارگر.
از همين روي، دين و دينشناسان در برابر مسائل تازهاي قرار گرفتند، كه پيش از اين در سرزمين خودشان وجود نداشت؛ بنابراين، براي اين نوع مسائل بايد چارهاي ميانديشيدند و نظر درست را ميگفتند و از آن دفاع ميكردند و ستم را از هر جايي كه باشد، ميكاستند. به اين سازمان تبريك ميگويم و اميدوارم فراگير شود و با قدرت و هماهنگي در كارها و افكار ژرف به راه خود ادامه دهد.
والله من وراء القصد و هو ولي التوفيق.