جدیدترین مطالب

شايد بتوان گفت يکي از نکات مهم و برجسته انديشه صدرالمتألهين پيوند دادن ميان آزادي، آزادانديشي و امنيت است. آزادي و امنيت در نگاه وي به گونه اي تنگاتنگ با يکديگر رابطه دارند و در غيبت يکي از آنها نمي توان به پرسش هاي عصر توجه کرده و براي مشکلات جامعه علاج سنجي نمود. اين مطلب در تعبيرات صدرالمتألهين به خوبي بازتاب يافته است. بي شک، بايد بخش هاي مهم برخي از آثار صدرالمتألهين گزارش و تحليل شود تا روشن گردد که صدرالمتألهين در اجتماع حضور مؤثري داشته و نسبت به مسائل اجتماعي هم واکنش نشان داده و مي توان با توجه به مباني حکمت متعاليه و از موضع گيريهاي وي نيز به مباحث انديشه سياسي و فلسفه سياسي منتقل شد.

اشاره:

بزرگداشت ملاصدرا بهانه اي شد تا به سراغ دکتر شريف لک زايي، مدير پروژه حکمت سياسي متعاليه و مؤلف کتاب «سياست متعاليه از منظر حکمت متعاليه» برويم تا با ايشان در باب ملاصدرا يا همان مؤسس مکتب حکمت متعاليه به گفتگو بنشينيم. در اين نوشتار که به بررسي الزامات توليد دانش در انديشه ملاصدرا اختصاص دارد، مي توان به اين نکته دست يافت که صدرالمتألهين به آموزش و آموختن مي انديشيد و ضمن نظام و قوام بخشي به دستگاه حکمت متعاليه از طرح الزامات دستيابي به دانش هم غفلت نمي کرد. بازخواني آثار صدرالمتألهين و حکماي حکمت متعاليه، همچنان که بهره هاي زيادي نصيب خواننده مي کند، مخاطبان را به سوي حکمت سياسي متعاليه رهنمون مي شود.

* به عنوان اولين سؤال، بفرماييد که ارزيابي شما از پژوهش هايي که تاکنون راجع به ملاصدرا انجام شده است، چيست؟
** تاکنون آثار اندکي درباره حيات علمي صدرالمتألهين منتشر شده است. حتي برخي از زواياي حيات وي، همانند حضورش در روستاي کهک و فعاليتهاي عمده اجتماعي وي در آنجا، تا اندازه زيادي براي ما پنهان مانده است. با اينکه اين روزها در سطح جهاني از او بسيار نام برده مي شود، اما هنوز ترجمه اي به فارسي از همه آثار وي در دست نيست.

* اگر بخواهيم براي تحولات زندگي او يک دسته بندي تقريباً جامع داشته باشيم، آن دسته بندي را چگونه مي توان تصور کرد؟
** مي توان اين گونه سؤال شما را پاسخ داد که بر اساس آنچه درباره زندگي صدرالمتألهين گفته شده در يک دسته بندي کلي، سه دوره قابل اعتنا در حيات ملاصدرا قابل اشاره است: دوره فراگيري و تحصيل؛ دوره رياضت و تهذيب و در نهايت، دوره کتابت و تدريس.

دوره نخست حيات علمي صدرالمتألهين با تحصيل دانش در زادگاه وي در شيراز عجين شده، و در اصفهان با حضور در پاي درس استادان بنامي همچون ميرداماد و شيخ بهايي به اوج خود رسيده است. البته تمکن مالي و موقعيت پدرش اين امکان را براي او فراهم ساخته بود تا با برخورداري از بهترين امکانات، از برجسته ترين استادان زمانه ولايت فارس سود جويد. اين شرايط، به اضافه هوش سرشار، موجب شد که صدرالمتألهين، آموزشهاي رسمي معمول را به خوبي و به سرعت طي کند. پس از آن صدرالمتألهين به اصفهان رفت و به تکميل تحصيلات قرآني، حِکمي، عرفاني، فقهي و کلامي خود نزد استادان صاحب نام اقدام کرد.

دومين دوره حيات علمي حکيم متأله شيراز نيز، دوره اي آموزشي تلقي مي شود؛ با اين تفاوت که اين بار وي بر آن است که به آموزش درون و پالايش روح بپردازد. اگرچه تحصيلات رسمي وي به پايان رسيده بود، اما او خود را همچنان طالب آموختن مي ديد و در پي تجربه اي جديد و فهمي نو بود. البته گزينش اين راه با برخي ناملايمات اجتماعي و حسادتها و دشواري هاي سياسي آن زمان نيز همراه بوده است. خود صدرالمتألهين در آثار مختلفي به اين مباحث اشاره کرده که جاي طرح مبسوط آنها در اينجا نيست اما روشن است که وي بشدت از وضع موجود دلخور بوده است. برخي سخنان وي را مي توان در رساله سه اصل، که به فارسي نگارش شده و رساله کسر اصنام الجاهليه، و برخي ديگر از آثار وي مطالعه کرد. به هر حال صدرالمتألهين پس از فراغت از تحصيلات رسمي، عزلت نشيني را انتخاب کرد و با هجرت به قريه کوچک و خوش آب و هواي کهک در نزديک شهر قم پناه آورد. اين دوره براي صدرا تجربه سفرهاي چهارگانه عقلي حکمت متعاليه و حتي نگارش بخشهاي عمده آن را به ارمغان آورد. او در پايان اين دوره البته دوباره به جامعه بازمي گردد و دوره سومي را در آموزش آغاز مي کند.

صدرالمتألهين، در مرحله سوم حيات علمي خود، امکان حضوري جدي و مؤثر در حيات عمومي و آن هم در زادگاه خود شيراز، مي يابد. وي در اين مرحله با نگارش و تأليف، سعي در بسط و گسترش حکمت متعاليه به منظور تأثيرگذاري بر جامعه را داشت. علاوه بر اين، تمرکز بر تعليم و تربيت مشتاقان علوم عقلي و باطني در همين ايام و به مدد اندوخته هاي حِکمي- عرفاني وي اتفاق مي افتد. اين دوره از حيات علمي صدرالمتألهين، با دوره دوم حيات او هم نسبتي دارد؛ زيرا صدرالمتألهين همچنان خود را نيازمند تهذيب نفساني و مجاهده دروني مي بيند. در همين زمينه بارها پاي پياده به منظور انجام اعمال و مناسک حج رهسپار حجاز شد که در نهايت هم در يکي از همين سفرها وفات و به سوي رفيق اعلي سفر کرد.

صدرالمتألهين، در هر سه دوره در حال آموختن بوده است. چنان که مي توان گفت در دو دوره اخير در حال نگارش و تعليم بوده است. اينها همه درست است اما اگر بخواهيم به وجه غالب حيات وي اشاره کنيم، چيزي جز اين نمي توان گفت. اين هر سه دوره از زندگي وي به گونه اي در هم آميخته است و او در هر سه دوره دائم در حال آموختن و آموزش بوده است که بخشي از آن در قالب نقد وضعيت زمانه و نابساماني هاي موجود و ارايه آموزه هاي اصيل ديني و در آثار مختلفي از وي به يادگار مانده که از حضور مؤثر و قوي صدرا در جامعه حکايت دارد.

* چه ديدگاه هايي درباره انديشه سياسي ملاصدرا وجود دارد؟
** درباره انديشه سياسي و فلسفه سياسي صدرالمتألهين گفته هاي ناهمگوني مطرح شده است. برخي انديشه سياسي صدرالمتألهين را اوج زوال انديشه سياسي ايران مي نامند. اين تلقي، بدبينانه ترين تلقي از انديشه سياسي و فلسفه سياسي صدرالمتألهين است. اما در کنار اين، برداشتي ديگر بر اين نظر است که نه تنها صدرالمتألهين فلسفه سياسي و انديشه سياسي دارد، که مي توان از حکمتي نو با عنوان حکمت سياسي متعاليه سخن گفت، اما عده اي ديگر با انتشار کتاب انديشه سياسي صدرالمتألهين چنين هدفي را دنبال کرده است. اين هدف با انجام پروژه کلان «حکمت سياسي متعاليه» و همايش «سياست متعاليه از منظر حکمت متعاليه» تداوم يافته و بخش هايي از انديشه سياسي و فلسفه سياسي صدرالمتألهين و دستگاه حکمت متعاليه را روشن ساخته است. اين تلقي ضمن اينکه خوشبينانه ترين تلقي است، به نوعي سخت ترين برداشت هم هست که طبيعتاً از رد و انکار فلسفه سياسي و انديشه سياسي صدرالمتألهين دشوارتر است.

* چرا سخت تر؟
** چون مي توان به انکار و امتناع انديشه سياسي پرداخت، بدون آنکه به هيچ گزاره اي استناد کنيم و چشمان خود را بر آثار مختلف حکمت متعاليه ببنديم و از کنار آن به سادگي عبور کنيم. اما در صورتي که بر وجود چيزي تأکيد شد بايد با ارايه مستندات آن، بر آن استدلال اقامه و از آن دفاع کرد.

گروه نخست، با امتناع انديشه سياسي براي صدرالمتألهين به گونه اي بار خويش را در پيمودن راهي بلند کوتاه کرده است. اما کسي که بر اين نظر است که صدرالمتألهين داراي انديشه سياسي و يا فلسفه سياسي است، در آغاز راهي است که دشواريهاي زيادي به همراه دارد. اما با اين حال اين راه دشوار البته شيرين و دلپذير است که براي روشن شدن واقعيت بايد آن را به تمام و کمال پيمود.

*حضور ملاصدرا در امور اجتماعي را چگونه مي توان ارزيابي کرد؟
** اگرچه حيات صدرالمتألهين در آموزش و آموختن خلاصه مي شود اما اين به معناي آن نيست که وي از امور اجتماعي فاصله گرفته، بلکه او در تدارک فضاي مساعد عمومي براي بسط و رونق مباحثات علمي است و اساساً آموزش و آموختن امري اجتماعي است که در عزلت نشيني رخ نمي دهد.

خوب است اشاره کنم که مباحث رساله سه اصل صدرالمتألهين کاملاً اجتماعي است. صدرالمتألهين در متن مباحثات موجود در اجتماع حضور داشته و درباره آنها موضع گيري صريح کرده و مهمتر اينکه دست به چاره جويي و ارايه راه حل هم زده است. درگيري وي با عالم نمايان و ظاهرگرايان، نشان مي دهد او نه تنها از جامعه نبريده است، که در عين دل کندن از آمال و آرزوهاي دنيوي، کاملاً در متن جامعه حضور داشته و از تأثير و تأثرات و فعل و انفعالات موجود در جامعه متأثر مي شده و در انديشه رفع مخاطرات براي خود و ديگر عالمانِ راستينِ واقع نگري است که عرصه را براي حضور و فعاليت خود مناسب نمي ديدند. در واقع صدرالمتألهين با وجود مخاطراتي که ممکن بوده است برايش به وجود آيد، در پي مباحثه درباره مبحث بسيار مهمي در انتقاد از وضع موجود بوده است که امنيت را براي عالمان واقعي مخدوش کرده و در پي خانه نشين کردن آنان بوده اند و اگر منازعه بر سر اين نيست، چرا صدرالمتألهين دست به منازعه اي قلمي با کساني مي زند که دست به تکفير و تفسيق رقبا و از جمله خود او مي زنند؟ به نظر مي رسد نقد و انتقاد صدرالمتألهين از وضعيت جاري جامعه و برخورد نابردبارانه رقيبان در اين عرصه، آن گونه به ستوه آمده است که بي محابا به حمله عليه آنان مي پردازد و از چيزي نمي هراسد.

*اما متأسفانه برخي از صاحب نظران با خلط مفاهيم و ذکر اينکه صدرالمتألهين دنيا را مذمت کرده است از ذکر و بازگويي مفهوم حقيقي دنيا در انديشه صدرالمتألهين و تمايز آن با طبيعت طفره رفته اند؟
** بله! افرادي که چنين فکر مي کنند، مي گويند صدرالمتألهين به دنيا توجهي نداشته و تمام وجهه همت خويش را آخرت قرار داده است، علاوه بر اينکه بر سر مفهوم دنيا و تفاوت آن با طبيعت با آنان در چون و چراييم، اين جدال را چگونه توجيه و تفسير مي کنند؟ اگر صدرالمتألهين گوشه نشيني را ترجيح داده که البته براي تهذيب نفس اين دوره را گذرانده و به ديگران نيز توصيه مي کند اين دوره را بگذرانند، پس ديگر چرا از سر ناسازگاري به مقابله با اهل ظاهر برخاسته است؟ بر فرض پذيرش عزلت نشيني صدرالمتألهين چه آسيبي به رقيبان فکري و سياسي وي وارد مي آمده است که براي مثال در رساله سه اصل به آنان تاخته است؟ به نظر من، نگارش رساله سه اصل، در کنار رساله کسر اصنام الجاهليه و برخي ديگر از آثار صدرالمتألهين، بر اين موضوع صحه مي گذارد که صدرا در صحنه اجتماع حضور دارد و با توجه به فقدان امنيت براي انديشمندان و عالمان راستين، همانند خويش دست به نگارش زده است. درگيري اجتماعي و حضور عيني صدرالمتألهين در اين رساله کاملاً مشهود است. وي در رساله سه اصل نشان مي دهد که با وضعيت موجود جامعه بسيار آشناست و از اين رو براي نقد و اصلاح نابساماني هاي آن قلم زده است. البته موضوع فقدان امنيت و گله و شکايت از نبود امنيت چيزي نيست که وي تنها در اين اثر به آن توجه نشان داده باشد، بلکه اين موضوع در ديگر نوشته هاي وي نيز طرح شده است. از جمله صدرالمتألهين در آغاز کتاب مهم خود، اسفار اربعه بر آزاد انديشي تأکيد کرده و ضرورت آن را يادآور مي شود.

* کمي هم در رابطه با پيوند آزادي و امنيت در انديشه ملاصدرا براي ما توضيح مي دهيد؟
** شايد بتوان گفت يکي از نکات مهم و برجسته انديشه صدرالمتألهين پيوند دادن ميان آزادي، آزادانديشي و امنيت است. آزادي و امنيت در نگاه وي به گونه اي تنگاتنگ با يکديگر رابطه دارند و در غيبت يکي از آنها نمي توان به پرسش هاي عصر توجه کرده و براي مشکلات جامعه علاج سنجي نمود. اين مطلب در تعبيرات صدرالمتألهين به خوبي بازتاب يافته است.

البته اين بحث، نيازمند فرصت بيشتري است، اما به طور خلاصه مي توان گفت که صدرالمتألهين بر اين نظر است که در شرايط نامساعد، عالمان راستين، که رهبران حقيقي جامعه هستند، کنار گذارده مي شوند و جاهلان بر صدر مي نشينند، در حالي که شايسته منصب و مقامي که عهده دار شده اند نيستند. سخن مذکور اين معنا را مي رساند که در يک جامعه فاسد، حاکمان ظالم حکمراني مي کنند و از اين رو عالمان حقيقي کنار زده شده و افراد حقير بر صدر مي نشينند. نبود عدالت، آزادي و امنيت که محصول نظام سياسي فاسد است، عالمان روشن انديش را به عزلت نشيني محکوم مي کند. از اين رو صدرالمتألهين خود را در شمار عالماني به شمار آورده است که مي انديشد «خاموشي بهترين حربه مي باشد». اما آيا در جامعه فاسد، جز اين، کاري مي توان انجام داد؟ صدرالمتألهين به درستي دريافته و تصريح کرده است که از جمله لوازم توليد دانش، تأمين امنيت اصحاب معرفت است که بدون دغدغه و در کمال آسايش به کار علمي بپردازند و جامعه را از تنگناهاي جهل و ناآگاهي رها کنند. به نظر مي رسد ملاصدرا به خوبي توانسته به تبيين مناسبات دانش و امنيت و آزادي بپردازد و بر تأمين لوازم توليد دانش تأکيد کند.

بي شک، بايد بخش هاي مهم برخي از آثار صدرالمتألهين گزارش و تحليل شود تا روشن گردد که صدرالمتألهين در اجتماع حضور مؤثري داشته و نسبت به مسائل اجتماعي هم واکنش نشان داده و مي توان با توجه به مباني حکمت متعاليه و از موضع گيريهاي وي نيز به مباحث انديشه سياسي و فلسفه سياسي منتقل شد.

روزنامه قدس, 31, 2, 1388

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید