جدیدترین مطالب

دهم اسفند دکتر عماد افروغ میهمان دانشگاه تبریز بود. از وی دعوت شده بود تا در برنامه ای که به منظور نقد و بررسی آثار وی اختصاص یافته حضور یابد. این برنامه با مشارکت انتشارات سوره مهر، بسیج اساتید دانشگاه های تبریز و حوزه هنری استان آذربایجان  شرقی ترتیب داده شده بود و تحت عنوان یکی از نشست های ماهانه فلسفه، هنر و ادبیات برگزار شد.

در ابتدای جلسه افروغ مروری کوتاه به تمامی آثار مورد بحث خود انجام داد و به نکات اصلی و کلیدی آراء خود پرداخت. بعد از اتمام سخنان وی مجریان جلسه از حضار خواستند که پرسشهای خود را به صورت کتبی مطرح کنند تا دکتر افروغ به آنها پاسخ دهد. اینجا بود که من اجازه خواستم و انتقاد کردم که عنوان جلسه، جلسه نقد و بررسی است نه جلسه پرسش و پاسخ لذا اجازه بدهید اشخاصی که نقد و نظری دارند در یک فضای آزاد سخنان خود را طرح کنند. مجریان جلسه مخالفت کردند اما آقای افروغ به من گفت که خود شما اگر مطلبی داری بگو و من می شنوم. من نیز به چند نکته اشاره کردم هر چند جو غیر موافق و چشم های نگران و افراد ناآشنا به بحث و نقد و اشخاصی که از هر حرف و حرکتی احساس خطر می کنند چنان شرایطی را فراهم کردند که واقعاً نفهمیدم چطوری حرف زدم.

یکی از نکاتی که دکتر افروغ در آن جلسه اشاره کرد و مورد نقد من قرار گرفت تبیین انقلاب اسلامی بر اساس حکمت متعالیه بود. وی قبلاً همین نظر را در کتاب انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن به تفصیل آورده بود. عماد افروغ برای اثبات نظر خود عمدتاً به این نکته اشاره می کند که امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی از مدرسان طراز اول حکمت صدرایی بود و لذا مبانی انقلاب اسلامی را از حکمت متعالیه استنباط کرده است. وی بر دو نکته از آموزه های صدرا انگشت می نهد:

اول. در حکمت صدرایی دنیا و آخرت و دین و سیاست از هم جدا نیست  و دنیا مزرعه آخرت است.

دوم. مطابق اسفار اربعه ملاصدرا عارف در سفر چهارم در عین حال که با حق است به سوی خلق برمی گردد و آقای افروغ نهضت امام راحل را مطابق با این مرحله از اسفار اربعه صدرا می داند. (این تحلیل اخیر را من دو بار نیز از زبان نوه امام حجه الاسلام سید حسن خمینی شنیده ام.)

در نقد نظر آقای افروغ به نکاتی اشاره می کنم:

اولاً امام راحل تنها مدرس حکمت متعالیه در عصر حاضر نبودند و بزرگان دیگری نیز با معارف صدرایی آشنایی داشتند و جالب آنکه بعضی از چهره های برجسته حکمت صدرایی همراهی چندانی با انقلاب اسلامی نداشتند. مثلاً مرحوم علامه طباطبایی در مبارزات انقلاب نقش چندانی نداشت و حتی برخی از وی نقل کرده اند که با انقلاب مخالف بود. همچنین آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی، از شاگردان برجسته علامه، نقل می کند که یک بار در مسجد گوهرشاد عده ای به علامه به دلیل اینکه در مبارزه با رژیم فعال نیست تعرض کردند. (به نقل از گفتگوی ایشان در برنامه دیدار با فرزانگان، شبکه چهار).

ثانیاً ارتباط دنیا و آخرت و دین و سیاست (به معنای تدبیر امور دنیا با التزام به شرع) آموزه ای قرآنی است و مؤسس آن ملاصدرای شیرازی نیست.

ثالثاً اسفار اربعه مورد نظر ملاصدرا  چهار سفر انتزاعی است که تطبیق آن با واقعیت سلوک معنوی دشوار است. علاوه بر آن برخی از مدرسان و آگاهان حکمت صدرایی معتقداند که  ملاصدرا با این تقسیم بندی و تطبیق آن بر مباحث کتاب اسفار خود را به تکلف انداخته است. (دفتر عقل و آیت عشق، غلامحسين ابراهيمي ديناني، ج۲، ص۲۵۰)

اما نقد اساسي بر نظر آقاي افروغ اين است كه حکمت عملی و سیاست در اندیشه صدرا جايگاه مهمي ندارد، هر چند در این باره آقای نجف لک زایی اثری با عنوان اندیشه سیاسی صدرالمتالهین منتشر کرده و تلاش نموده فلسفه سیاسی تام و تمامی را از آثار ملاصدرا استخراج کند. او نیز ادعایی شبیه ادعای افروغ مطرح کرده و گفته "اکثر فعالان سیاسی از اسدآبادی تا مطهری و از علامه طباطبایی تا امام خمینی شاگرد مکتب حکمت متعالیه و ترویج دهنده آن بوده اند."(ص61 ). فراتر درباره سیاسی بودن یا نبودن علامه طباطبایی سخن گفتیم و دیگر تکرار نمی کنیم. نام بردن از سید جمال الدین اسد آبادی در زمره شاگردان حکمت صدرا نیز ادعایی شگفت است که نمی دانم آقای لک زایی از کجا به این نکته دست یافته اند.

اما به نظر نگارنده این سطور واقعیت این است که  حکمت عملی و سیاست  در اندیشه صدرا جایگاه مهمی ندارد و در این باره حق با دکتر سید جواد طباطبایی است که "در قلمرو اندیشه سیاسی صدرالدین شیرازی تنها از دیدگاه زوال و انحطاط آن اهمیت دارد." (زوال اندیشه سیاسی در ایران ،ص339 ). ملاصدرا در آثار خود ذيل بحث نبوت و امامت به حکمت عملی پرداخته است اما در این بحث مبنا و طریق جدیدی را بنیان ننهاده است و مطالب او تکرار ناقص و مختصر مطالب فارابی و ابن سینا و سهروردی است و مطالب این دو حکیم اخیر نیز متاثر از فارابی است. علاوه بر آن صدرا همین مطالب تکراری را نیز در آثار مختلف خود چند بار تکرار کرده است. مثلاً آقای لک زایی می نویسد که مطالب صدرا در مشهد پنجم شواهد الربوبیه تکرار مطالب مقاله چهارم کتاب مبدأ و معاد است. (ص63)

البته این نکات کلی که بیان شد کافی نیست و مدعاي آقاي لك زايي به تفصيل و مورد به مورد باید نقد و بررسي گردد كه فعلاً براي نگارنده مقدور نيست، فقط به عنوان نمونه به يك نكته اشاره مي كنم:

ایشان با دیدن کلمه "المجتهدین"در اشراق نهم الشواهد الربوبیه این استنباط را کرده اند که صدرا درباره ولایت در عصر غیبت صحبت کرده (ص۱۴۱ ) اما واقعیت این است  که با نگاهی به سیاق عبارات و عبارت های پس و پیش آن مشخص می شود که منظور صدرا از مجتهدین نه معنای اصطلاحی کلمه که همان "عرفا و کوشندگان در راه سلوک الهی" است. صدرا می گوید: "از وجهی نبوت و رسالت از روی زمین منقطع می شود اما از وجه دیگر، چنانچه برخی از عرفا گفته اند، باقی می ماند ... نزول فرشته وحی قطع می شود اما حکم مبشرات [اشاره به حدیث مشهور در میان صوفیه] و حکم ائمه معصومین و حکم مجتهدین  باقی است ... اسم نبی  از آنهاسلب شده اما حکم برای آنها تایید شده است." (الشواهد الربوبیه، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، ص436) دانایان به عرفان نظری می دانند که صدرا در این عبارت متاثر از مطالب ابن عربی در خصوص فرق نبی و ولی وقطع نشدن تجربه نبوی و معرفي اوليا به عنوان" انبياي انبائي" است. (ر.ك به وحدت وجود به روايت ابن عربي و اكهارت، قاسم كاكايي، ص۱۹۵)

با توجه به نکات مختصر فوق نظر نگارنده اين است كه با اتکا به حکمت صدرایی نمی توان به تبیین انقلاب اسلامی پرداخت. انقلاب مفهومی جدید است و در اندیشه اسلامی و از جمله حکمت متعالیه پیشینه ای ندارد. آنچه می توان بر آن توافق کرد این است که در اندیشه اسلامی و نیز حکمت متعالیه درباره حکومت مطلوب و ویژگیهای حاکم خوب صحبت شده است. از حکمت صدرا نیز صرفاً مي توان نكاتي درباره حكومت آموخت. آري حكومت  به نظر صدرا بايد در راستاي سعادت مردم قدم بردارد و مي توان گفت كه ملاصدرا تأمین سعادت حقیقی را فقط در سایه حكومت ديني امکان پذیر می داند (لك زايي، ص۱۱۳) و پرداختن به امر معاش  و اهميت سياست از نظر صدرا از اين جهت است كه انسان را از  گرفتاري و نزاع و درگيري مربوط به امور دنيوي دور دارد تا  وي از سير و سلوك و عبوديت پروردگار باز نماند و از ذكر خدا غافل نگردد چرا كه تا معاش آدمي اصلاح نگردد امر معاد او سامان نمي گيرد.(ر.ك به اشراق سوم از مشهد پنجم الشواهد الربوبيه).
والسلام.

نویسنده: حسن اسدی

منبع: وبلاگ کمی پنجره

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید