جدیدترین مطالب

 علامه سيدمحمدحسين طباطبايي را به‌عنوان فلسفه‌دان، الهي‌دان، عارف، مفسر قرآن، فقيه شريعت و دانشمند اسلامي مي‌شناسند. بيهوده نيست كه به سبب وسعت حوزه اشتغال فكري وي را ملقب به لقب «علامه» كرده‌اند. اين علامه آذربايجاني آنقدر تاثيرگذار بوده كه همه انديشمندان و روشنفكران معاصر بدون موضعگيري از كنار او گذر نداشته باشند. علامه طباطبايي كه پس از ملاصدرا دنباله «حكمت متعاليه» را پي مي‌گيرد از نظر برخي از پژوهشگران فلسفه، يك فيلسوف تمام‌عيار پس از صدرالدين شيرازي است كه يك دگرگوني را ايجاد كرده و مي‌توان او را صاحب «فلسفه نوصدرايي» دانست. «به نظر ما گفتمان فلسفي‌اي كه از دهه 20 قرن حاضر خورشيدي (دهه 40 قرن 20 ميلادي) با علمداري علامه بزرگ سيدمحمدحسين طباطبايي و قلمداري شهيد انديشه، استاد مرتضي مطهري و ديگر تلاميذ علامه در ايران آغاز گرديد بايد مطلع اين دگرگوني قلمداد گردد.»1 درواقع از نظر اين پژوهشگران «ارائه نظريات نو بعد از ملاصدرا هم ادامه پيدا كرده است. گروهي از فيلسوفان كه علامه طباطبايي يكي از آنها است، مكتبي را عرضه كرده‌اند كه مي‌توان آن را فلسفه نوصدرايي ناميد.»2 اين مواضع آن‌گاه خيره‌كننده محسوب مي‌شود كه در نظر داشته باشيم به نظر كثيري از انديشمندان معاصر، ملاصدرا، آخرين فيلسوف ايران زمين است. اما براي آشنايي با علامه دلبسته متعاليه بايد آرا و آثار او را به بررسي نشست.

علامه در نگاه روشنفكران
گفتيم علامه طباطبايي آنقدر تاثيرگذار بوده است كه همه انديشمندان و روشنفكران معاصر بدون موضعگيري از كنار او گذر نداشته باشند. به‌عنوان مثال «عبدالكريم سروش» او را متكلمي فيلسوف‌مآب نام مي‌دهد و معتقد است: «اسلحه‌خانه ايشان فلسفه بود و از مباني و مواد فلسفه صدرايي براي تقويت مباني دين استفاده مي‌كرد.»3 سيدجواد طباطبايي نيز ضمن آنكه كوشش‌هاي نظري علامه در «اصول فلسفه و روش رئاليسم» را مي‌ستايد بر آن است كه علامه طباطبايي به اشتباه فلسفه را مساوي رئاليسم و سفسطه مساوي ايده‌آليسم مي‌پندارد.4 رضا داوري‌اردكاني از علامه به نيكي ياد مي‌كند و سيداحمد فرديد نيز كه در جانب نگه‌نداشتن و ناديده گرفتن حرمت‌ها شهره است، هيچ‌گاه متعرض علامه نشد، اگرچه ملاصدرا را كافر و زنديق مي‌دانست.
داريوش شايگان اگرچه امروز از حضور در حلقه فرديد به نيكي ياد نمي‌كند، اما هيچ‌گاه جلساتش با علامه طباطبايي و هانري كربن را از ياد نمي‌برد. در يكي از همين جلسه‌ها بود كه شايگان با حس دستان علامه و گرماي روحي او، چنان تجربه شهودي و عرفاني را از سر مي‌گذراند كه تا اكنون نيز خاطرش را با آن گرامي نگه مي‌دارد. شايگان از اينكه از فيض ديدار و درك محضر آخرين حكيمان ايران سنتي نصيب برده، شادمان است و مي‌گويد: «در اين دوران بود كه به درون حلقه بسته‌اي كه بر گرد شخصيت پرجاذبه علامه سيدمحمدحسين طباطبايي قرار داشت پذيرفته شدم.»5
زيباترين تصوير از حركت جوهري ملاصدرا را نيز به زبان علامه طباطبايي و در قلم شايگان مشاهده مي‌كنيم. آنجا كه مي‌نويسد: «محمد طباطبايي حركت جوهري موجودات را به حركت دوار كوزه‌گر مانند مي‌كند كه كوزه‌اي را مي‌سازد و كنار مي‌گذارد اما چرخ كوزه‌گري از حركت باز نمي‌ايستد.»6 يكي از كسان ديگري كه در جلسات مشترك علامه و كربن حضور ثابت داشت و گهگاه وظيفه ترجمه را برعهده مي‌گرفت، همشهري تبريزي علامه و شاگرد كربن در سوربن، كريم مجتهدي بود. او بارها خاطراتش را از اين جلسه‌ها بازگو كرده است. مجتهدي در مورد علامه طباطبايي با تاثيرپذيري واضح از مباحث هانري كربن معتقد است: وي «به نحوي مصداق حي و حاضر آن نوع معنويتي است كه در مشرق انفسي انسان قرار دارد و صرف‌نظر از شرق و غرب آفاقي و جغرافيايي مي‌تواند پيام‌آور ابتهاج روحي سرنوشت‌سازي براي نوع انسان باشد.»7 «غلامحسين ابراهيمي‌ديناني» به‌عنوان يكي از سرامدان معاصر فلسفه اسلامي در ايران، خود را شاگرد علامه طباطبايي مي‌داند و بي‌هيچ ابهامي از او به‌عنوان يك فيلسوف نام مي‌برد. «نصرالله پورجوادي» نيز با اشاره به تاليفات درخور توجه علامه، از كم‌اطلاعي وي از فلسفه غرب سخن مي‌گويد و معتقد است: «با يك سير حكمت در اروپا و چند كتاب ترجمه‌اي نمي‌شود برويد در آن فضاي فكري و فيلسوف غربي بشويد.»8

موافقان و مخالفان علامه
همان‌گونه كه صدرالدين شيرازي توسط فقهاي همعصرش مطرود شد، علامه طباطبايي نيز در اواخر عمر خويش مهجورتر از هر زمان ديگري بود.
اين بي‌عنايتي براي آنان كه دستي در فلسفه دارند، بي‌سابقه نيست. همانطور كه كوزه‌اي كه فرزند امام خميني از آن نوشيده بود را به سبب تدريس ملاصدرا آب مي‌كشيدند، علامه طباطبايي نيز به‌خاطر كلاس اسفار خويش تحت فشار بود. علامه روايت مي‌كند «يك روز كه به اين وضع نگران‌كننده مي‌انديشيدم و در اتاق منزل مسكوني مي‌خواستم از زير كرسي جابه‌جا شوم، نگاهم به ديوان حافظ افتاد كه روي كرسي قرار گرفته بود. آن را برداشتم و تفأل زدم كه چه كنم، آيا تدريس اسفار را ترك كنم يا نه؟ وقتي ديوان لسان‌الغيب شيراز را گشودم، اين غزل آمد: من نه آن رندم كه ترك شاهد و ساغر كنم/ محتسب داند كه من اين كارها كمتر كنم/ من كه عيب توبه‌كاران كرده باشم بارها/ توبه از مي‌ وقت گل ديوانه باشم گر كنم. ديدم عجب غزلي است و اين اشعار به من چنين فهماند كه تدريس اسفار لازم است.»9
البته نبايد از نظر دور داشت كه جدي‌ترين حاميان و ادامه‌دهندگان راه علامه طباطبايي نيز از صنف روحانيان هستند. «مرتضي مطهري»، «عبدالله جوادي‌آملي» و «محمدتقي مصباح‌يزدي» كه همگي‌شان ملقب به لقب علامه نيز شده‌اند، از علاقه‌مندان حكمت متعاليه و پيروان علامه سيدمحمدحسين طباطبايي هستند. در زمينه انتشار ايده‌ها و افكار علامه نبايد از نام «سيدهادي خسروشاهي» نيز غفلت ورزيد كه همت و وقت خويش را مصروف زنده نگه‌داشتن ياد و نام و دانش علامه طباطبايي كرده است. دانشي كه به وضوح در كتاب‌هاي علامه پر پيدا است. اما اين كتاب‌ها كدامند؟

الميزان في تفسير القرآن
تفسير الميزان شهيرتر از آني است كه بخواهيم براي آن معرفي مقدماتي بنگاريم. اما بسياري از محققان معتقدند كه اين تفسير علامه طباطبايي در نوع خود بي‌نظير است. چه اينكه «تفسير الميزان، اثر تفسيري گرانسنگ علامه طباطبايي، بي‌گمان بزرگ‌ترين تفسير شيعه اماميه در قرن چهاردهم است.»10 اصل اين اثر به زبان عربي است و در 20 مجلد طي 18 سال، از سال 1374 هجري قمري آغاز شده و در 23 رمضان 1392 هجري قمري، درست يك دهه قبل از درگذشت مولف پايان يافته است.
الميزان به‌طور مكرر در تهران، قم و بيروت چاپ و تجديد چاپ شده است. دو ترجمه از آن در دست است كه يكي به قلم چندين نفر از قرآن‌پژوهان و در 40جلد تصنيف شده است و ديگري به قلم «سيدمحمدباقر موسوي‌همداني» و در 20جلد منتشر شده است.
لازم به ذكر است ترجمه موسوي‌همداني مقبول نظر مولف قرار گرفته است. جمله معروفي از مرتضي مطهري در مورد تفسير الميزان برجاي مانده است بر اين مضمون كه كمتر مشكلي در مسائل اسلامي برايم پيش آمده كه كليد حل آن را در الميزان پيدا نكرده باشم.

بدايه‌الحكمه  و  نهايه‌الحكمه
اين دو كتاب همان‌طور كه از نامشان پيدا است، يك دوره فشرده و جامع حكمت و فلسفه است كه در زمان حيات علامه جزو كتاب‌هاي درسي حوزه‌هاي علميه قرار گرفت. علامه در اين دو كتاب به خوبي دانش خويش را در باب حكمت متعاليه، حكمت اشراق و همچنين مباحث اشارات و شفا ابن‌سينا به رخ مخاطب مي‌كشاند. كتاب بدايه‌الحكمه براي يادگيري مراحل ابتدايي فلسفه و كتاب نهايه‌الحكمه براي يادگيري مراحل نهايي فلسفه تنظيم شده است. لازم به ذكر است در اين دو كتاب از مسائلي كه در متون ديگر فلسفه نظري مطرح شده، تنها به مسائل كليدي پرداخته شده و از طرح مباحث غيرلازم از قبيل مسائل مربوط به طبيعيات قديم خودداري شده است. يكي از ويژگي‌هاي مباحث فلسفي در اين دو كتاب اين است كه از خلط ميان علوم اعتباري با علوم حقيقي و همچنين بهره‌گيري از روش تجربه و حس در فلسفه نظري كاملا اجتناب شده است.

اصول فلسفه و روش رئاليسم
اين كتاب كه همراه حاشيه‌ها و پاورقي‌هاي مرتضي مطهري به يك اثر ضدماركسيستي معروف است، در پنج جلد به زبان فارسي نگاشته و منتشر شده است. علامه طباطبايي هدف از تاليف اين كتاب را مقايسه‌اي ميان فلسفه قديم اسلامي و فلسفه جديد غربي عنوان كرده است. اين كتاب ماندگار از 15 مقاله تشكيل شده است. اصول فلسفه و روش رئاليسم درواقع جوابيه‌اي به نظريه شناخت ماركسيستي است كه سعي دارد ايرادهاي آن نظريه را بيان كند. همانطور كه پيش‌تر گفتيم سيدجواد طباطبايي در مقام نقد اين كتاب قرار دارد. او معتقد است كه «اشتباه جمع ميان فلسفه و سفسطه و بي‌توجهي به تمايز بنيادين ميان سفسطه و ايده‌آليسم، اشتباهي بود كه براي هميشه، راه ورود فلسفه جديد را روي نويسنده اصول فلسفه و روش رئاليسم بست، بنابراين آن كتاب را به رديه‌اي بر ماركسيسمي از نوع ايراني آن تبديل كرد كه از نظر فلسفه جديد حتي به لحاظ تحرير محل نزاع نيز فاقد اهميت است.»11

رساله‌الولايه
اين كتاب را علامه طباطبايي به زبان عربي تاليف كرده و «صادق حسن‌زاده» آن را به فارسي برگردانده است. حسن‌زاده در برگردان فارسي كتاب، نام آن را به «طريق عرفان» تغيير داده است. عبدالله جوادي‌آملي در مورد اهميت اين كتاب گفته است: «بهترين اثر علامه طباطبايي، همان اثري است كه به‌عنوان «رساله‌الولايه» مرقوم فرموده‌اند. در بعضي از مباحث آن رساله، اين مطالب را يادآور شده‌اند كه «اين سخن در كتاب‌هاي ديگران نيست.» ايشان تعبيري به اين بلندي و عزت و عظمت را در هيچ جاي ديگر بيان نكرده‌اند. ايشان بيش از هرچيز به مساله «ولايت» اهميت مي‌دادند. معناي ولايت، آن است كه انسان به جايي برسد كه عالم و آدم را تحت تدبير خداي سبحان ببيند و لاغير.» البته بايد گفت كه بحث «ولايت» نزد جوادي‌آملي از يك بحث فقهي به يك بحث كلامي ارتقا داده مي‌شود.

الانسان
اين كتاب از سه رساله مجزا تشكيل شده است. «الانسان قبل‌الدنيا»، « الانسان في‌الدنيا» و « الانسان بعدالدنيا» نام عناوين اين رساله‌هاي سه‌گانه است. شايان ذكر است كه رساله سوم كه شامل مسائل مربوط به حيات پس از مرگ است، از دو رساله ديگر مفصل‌تر است. در اين كتاب علامه طباطبايي سعي خود را مصروف به تفسير قرآن به قرآن كرده است. اين شيوه تفسيري گاه معاني بديعي براي آيات قرآني مي‌يابد؛ معاني‌اي كه از حدود ظاهر آيه نيز تجاوز نمي‌كند.

سنن‌النبي
علامه اين كتاب را براي استفاده خود و ديگران نوشته است. وي در اين كتاب، آداب، سنن، رفتار و رسومات پيامبر اسلام(ص) كه مجموعه‌اي از اعمال واجب و مستحب است را بيان مي‌كند. تاليف اين كتاب توسط علامه طباطبايي خبر از شأن فقهي ايشان نيز مي‌دهد.

شيعه در اسلام
اين كتاب درصدد بيان هويت مذهب تشيع است. علامه در اين كتاب به‌صورت خلاصه و با بيان بسيار شيوا به مباحثي نظير كيفيت پيدايش تشيع، طرز تفكر مذهبي شيعه و معارف اسلامي از نظرگاه تشيع پرداخته است. تاليف اين كتاب درواقع دعوت اجابت و درخواستي است كه شخصي به نام «پروفسور مورگان» از علامه طباطبايي مي‌كند تا تشيع را در اروپا به مسيحيان بشناساند.

فلسفه اقتصاد اسلامي
علامه طباطبايي در اين كتاب، مسائل اقتصادي را از منظر قرآن و حديث و روايات نقل مي‌كند. وي تلاش مي‌كند براي هر موضوع اقتصادي، آيه و روايتي را بياورد. موضوعات مهم اين كتاب را مي‌توان اينگونه دسته‌بندي كرد؛ «اهميت اظهارنظر علمي در اقتصاد»، «اهميت اقتصاد»، «اثر ايدئولوژي بر اقتصاد»، «اختلاف طبقاتي و محو آن در اسلام»، «دليل اقتصادي بر بعثت انبيا»، «ارزش اضافي ربا»، «ارزش كار و استثمار»، «تجارت»، «مصرف» و «اهميت كار».

اشعار علامه طباطبايي
علامه شاعر هم بود و بخشي از آموزه‌هاي عرفاني و حاصل كشف و شهود و تجارب عرفاني خود را در قلب اشعار نغز بيان كرده است. البته از سروده‌ها و اشعار علامه به جز چند شعر كه در اختيار شاگردان و دوستان وي بوده است، چيزي باقي نمانده است. فرزند علامه در اين مورد مي‌گويد: «پدر غزليات و اشعار جالبي داشت كه يك روز تمام آنها را جمع كرد و آتش زد، هيچ‌كس نفهميد چرا (شايد براي پرهيز از شهرت‌طلبي بوده است) فقط اشعار خودش نبود، بحث‌هاي پرشور، تجزيه و تحليل اشعار حافظ هم بود، كه همه را يك جا آتش زد. از ايشان فعلا 10، 12 شعر باقي مانده كه آنها را هم چون نوشته و به دست دوستان داده بود، سالم مانده‌اند.»12 شايد لازم به ذكر نگارنده نباشد كه معروف‌ترين شعر علامه طباطبايي هماني است كه با اين بيت و با صداي شهرام ناظري مي‌شناسيم:
همي گويم و گفته‌ام بارها
بود كيش من مهر دلدارها

پي نوشت‌ها:
1 - علي‌اكبر رشاد، گفتمان فلسفي نوصدرايي، قبسات، سال سوم و چهارم، شماره مسلسل11/10، ص 60
2 - بيوك عليزاده، علامه طباطبايي فيلسوفي نوصدرايي، فصلنامه پژوهشي دانشگاه امام صادق(ع)، شماره 29، بهار 1385، ص 23
3 - عبدالكريم سروش، علامه طباطبايي در جامه يك متكلم و نسبت ايشان با كلام جديد، پژوهشنامه علامه، ص90
4 - ر. ك: سيدجواد طباطبايي، ابن‌خلدون و علوم‌اجتماعي، چاپ دوم، تهران، انتشارات طرح نو، 1379، ص 216
5 - داريوش شايگان، زير آسمان‌هاي جهان، ترجمه نازي عظيما چاپ چهارم، تهران، نشر فرزان روز، 1386، ص 69
6 - داريوش شايگان، آفاق تفكر معنوي در اسلام ايراني، ترجمه باقر پرهام، چاپ پنجم، تهران، نشر فرزان روز، 1387، ص 261 
7 - كريم مجتهدي، سنت معنوي فلسفه اسلامي، خردنامه همشهري، شماره 76، 25 آبان 1384، ص 24
8 - نصرالله پورجوادي، موجي كه نشست، خردنامه همشهري، شماره 76، 25 آبان 1384، ص 28
9 - سيدمحمدرضا غياثي‌كرماني، اقيانوس حكمت، قم، بوستان كتاب، 1381، صص92 - 91
10 - بهاءالدين خرمشاهي، قرآن شناخت، چاپ دوم، تهران، انتشارات طرح نو، 1375، صص 293 و 162
11 - سيدجواد طباطبايي، ابن‌خلدون و علوم‌اجتماعي، چاپ دوم، تهران، انتشارات طرح نو، 1379، ص 217
12 - يعقوب قاسم‌لوخويي، اشعار علامه طباطبايي در مجموعه مرزبان وحي و خرد؛ يادنامه مرحوم علامه سيدمحمدحسين طباطبايي، قم، بوستان كتاب، 1381، ص 27.
نویسنده: حامد زارع
روزنامه فرهیختگان، 29 فروردین 1389

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید