جدیدترین مطالب

najaflakzaee2.jpgدکتر نجف لک زایی همچنین یادآور شد: البته این سخن بدان معنا نیست که حکمت متعالیه، آخرین حرف را زده و راه را بر هر گونه کوشش فلسفی دیگر در اندیشۀ اسلامی و شیعی، بسته است. بنابراین اگر راه دیگر و مکتب فلسفی بهتر از حکمت متعالیه ظهور کرد، ما بدون تعصب، آن را خواهیم پذیرفت. ولی فعلاً حکمت متعالیه تنها راه فلسفی ما برای تحلیل پدیده های مهمی چون انقلاب اسلامی است.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

محورهای اساسی رابطۀ انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه

سخنرانی دکتر نجف لک زایی در نشست حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی

دیپنا: نشست علمی "انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه" به همت پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با حضور جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه و صاحب نظران علوم سیاسی، برگزار شد.

در این نشست، حجت الاسلام دکتر نجف لک زایی، رئیس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی، به محورهای اساسی نسبت و رابطۀ حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی پرداخت و اظهار داشت: «انقلاب اسلامی مثل انسان، دارای سه لایۀ وجودی است. همان گونه که حکمت متعالیه برای انسان، سه لایه "عقل"، "قلب"، و "حواس ظاهری" در نظر می گیرد، انقلاب نیز از سه لایه "فلسفۀ سیاسی"، "اخلاق سیاسی" و "فقه سیاسی" برخوردار است. "عقل" در انسان جایگاه عقاید، مسائل فلسفی و کلامی، "قلب" جایگاه حب و بغض ها، فضایل و رذایل، و "ظاهر" محل دانش های مختلف از جمله فقه و دانش های دیگر در علوم انسانی است.» وی افزود: «حضرت امام (ره) این سه لایۀ وجودی انسان را با الهام ازحدیث 24 در کتاب مهم "چهل حدیث" بیان می کند.»

حجت الاسلام لک زایی بیان داشت: «با توجه به مطالب فوق، می توان گفت که انقلاب اسلامی نیز دارای سه لایۀ زیر است:

1-      عقل، که مربوط به فلسفۀ انقلاب اسلامی است؛

2-      قلب، که در بردارندۀ اخلاق و فضایل انقلاب اسلامی است؛

3-      ظاهر، که فقه انقلاب اسلامی، در آن جای می گیرد.»

وی اظهار داشت: «تمام مباحث این نشست، در مورد لایۀ اول انقلاب اسلامی، یعنی فلسفه سیاسی آن خواهد بود و یکی از اساسی ترین موضوعات در این زمینه، یعنی نسبت انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه را مورد بحث قرار خواهد داد. در این که می گوییم انقلاب ما، اسلامی است، به همین معنا است که در هیچ یک از این سه لایه، دچار انحراف و خطا نگردد.»

تصریح حضرت امام (ره) بر تأثیر حکمت متعالیه بر اندیشه انقلابی خود

رئیس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی همچنین به محورهای اساسی نسبت انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه پرداخت و گفت: «حکمت متعالیه، پشتوانۀ فلسفی انقلاب اسلامی است، همان گونه که کلام شیعی، عرفان شیعی، اخلاق شیعی، تفسیر شیعی، و فقه شیعه، پشتوانه های محکم این انقلاب و جمهوری اسلامی هستند.» وی همچنین در پاسخ به این پرسش که یگانه رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار آن، آیا به این موضوع، تصریح کرده است یا خیر؟ اظهار داشت: «حضرت امام (ره) در پاسخ به سؤالی از سوی حسنین هیکل، قبل از انقلاب اسلامی، که از ایشان پرسیده بود: غیر از قرآن، سیرۀ پیامبر و امامان معصوم، چه کسان و چه آثاری بر شما تأثیر گذاشته است؟ گفته است: "در فلسفه از ملاصدرا، در فقه از جواهر، و در اخبار از کافی تأثیر پذیرفته ام." این که ایشان در "فقه" و "اخبار" از کتاب ها نا می برد ولی در فلسفه، شخص ملاصدرا را بیان می کند، دارای نکتۀ ظریفی است و نشان می دهد که ایشان تا چه اندازه تحت تأثیر بنیانگذار حکمت متعالیه بوده است.»

وی همچنین یادآور شد: «تحت تأثیر ملاصدار و حکمت متعالیه بودن حضرت امام، به این معنا نبود که ایشان، نقدی بر حکمت متعالیه و مشی فلسفی ملاصدرا نداشته باشد، بلکه ایشان نقدهای بسیار جان داری نیز به ملاصدرا در بخش های مختلف، وارد می کند.»

دکتر لک زایی همچنین به نامۀ امام به گورباچف اشاره کرد و اظهار داشت: «وقتی حضرت امام، راه برون رفت از بحران های دنیای مادی را به گورباچف گوشزد می کند، به حکمت متعالیه صدرایی اشاره می کند و آن را تنها راه برون رفت از دشواری های فلسفی می داند. این مسأله نیز نشان می دهد که ایشان تا چه اندازه، به حکمت متعالیه، دلبسته بوده است.»

حکمت متعالیه به مثابه سپر دفاعی در برابر اندیشه های فلسفی مادی

وی همچنین به یکی دیگر از محورهای اساسی رابطۀ انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه اشاره کرد و اظهار داشت: «در جدال های فکری ایران معاصر، باید دید که کدام یک از مکاتب فلسفی، از عهدۀ این جدال ها، موفق بیرون آمده است؟ بدون شک، حکمت متعالیه یکی از مکاتب فکری ای بود که در اوج اقتدار اندیشه های غربی، از این میدان مبارزه، پیروز بیرون آمد. نگارش اثر مهم "اصول فلسفه و روش رئالیسم"، مهم ترین سند این مدعا است. مرحوم علامه و شهید مطهری دراین اثر گران سنگ، به خوبی بن مایه های اندیشه های مارکسیستی و لیبرالیستی را سست می کنند و تنها پشتوانۀ فکری و فلسفی آن ها در این جدال، حکمت متعالیه بوده است.»

حجت الاسلام لک زایی همچنین یادآور شد: «البته این سخن بدان معنا نیست که حکمت متعالیه، آخرین حرف را زده و راه را بر هر گونه کوشش فلسفی دیگر در اندیشۀ اسلامی و شیعی، بسته است. بنابراین اگر راه دیگر و مکتب فلسفی بهتر از حکمت متعالیه ظهور کرد، ما بدون تعصب، آن را خواهیم پذیرفت. ولی فعلاً حکمت متعالیه تنها راه فلسفی ما برای تحلیل پدیده های مهمی چون انقلاب اسلامی است.»

حکمت متعالیه و سفر چهارم از اسفار اربعه

وی همچنین به یکی دیگر از محورهای اساسی حکمت متعالیه، اشاره کرد و افزود: «حکمت متعالیه، اسفار اربعه را به عنوان یک نقشۀ راه برای انسان کامل، در نظر می گیرد و در این راستا وظایف سیاسی انسان موحد، فقیه و عارف را از طریق سفر چهارم که همان سفر "من الحق الی الخلق و من الخلق الی الحق" است، اثبات می کند. چنان که حضرت آیت الله جوادی آملی، این مسأله را در کتاب مهم "بنیان مرصوص" به خوبی بیان می کند و از حضرت امام در این کتاب، به عنوان قهرمان اسفار اربعه، یاد می کند.»

حکمت متعالیه و استفاده از تجربه های بشری

یکی دیگر از مباحث قابل بحث در حکمت متعالیه از نگاه حجت الاسلام لک زایی، ظرفیت هایی است که این مکتب برای استفاده از تجربه های بشری هر عصر، فراهم می کند. وی در این باره نیز گفت: «حکمت متعالیه با تکیه بر اصالت وجود و تشکیک، ظرفیت ها و امکانات زیادی برای بهره گیری از تجربیات بشری فراهم می کند؛ زیرا این دو مبنای فلسفی (اصالت وجود و تشکیک در وجود) زمینه را برای بهره گیری از مشترکات انسانی، فراهم می کنند؛ در حالی که اصالت ماهیتی ها، عمدتاً تفاوت ها و تباین ها را برجسته می کنند.»

وی افزود: «حضرت امام به خوبی می دانست که تنها بر بنیاد چنین نگرش فلسفی ای است که می توان با جهان جدید و پدیده های آن، به درستی مواجهه و تعامل داشت؛ زیرا دیگر حوزه های دانشی از چنین ظرفیت ها و امکاناتی برخوردار نیستند. به عنوان مثال، نمی توان بر پایۀ فقه، کلام، عرفان و ... با دنیای جدید، مواجهۀ درستی داشت. چنان که می دانیم مشروطه خواهان بر پایۀ فقه و کلام می خواستند مثلاً پارلمان را از آموزۀ "شورا" استفاده کنند و بدیل اسلامی برای آن بسازند، ولی حضرت امام هرگز چنین نگاهی نداشت. بلکه بر مبنای یک دیدگاه کلان فلسفی به موضوعات و پدیده ها می نگریست. به همین خاطر، ایشان علوم را به دو دستۀ کلی، تقسیم بندی و طبقه بندی می کند و معتقد است که علوم یا مضرند و یا نافع. آنچه مضر است، باید از آن دوری کرد و آنچه نافع است، باید آن را اخذ کرد. از این رو می بینیم که وقتی ایشان به مقوله های جنجالی همچون موسیقی و سینما می رسد، به راحتی معیار برای هر کدام از آن ها، بیان می کند، نه این که به احکام کلی حرمت، تمسک کند؛ امری که دیگر فقها می کردند.»

حکمت متعالیه و مبدأ اعتبار صفات و اعمال سیاسی

حجت الاسلام لک زایی همچنین به مسألۀ ادراکات اعتباری و مبدأ اعتبار صفات و اعمال سیاسی از نگاه حکمت متعالیه، اشاره کرد و گفت: «یکی از موضوعات مهم در فلسفۀ اسلامی، به طور کلی، ادراکات اعتباری است که مرحوم علامه طباطبایی، آن را در سطح معرفت شناختی، مورد بحث قرار می دهد؛ ولی حضرت آیت الله جوادی آملی آن را در سطح هستی شناسی می کشاند.» وی افزود: «مبدأ اعتبار هم در فلسفۀ اسلامی ماقبل صدرایی و هم در فلسفه های جدید غربی، انسان است و هر آنچه که اعتبار می گردد، به وسیلۀ انسان و ذهنیت انسانی صورت می گیرد؛ در حالی که در حکمت متعالیه، مبدأ اعتبار، باید فردی بالذات باشد. طبیعی است که هیچ انسانی نمی تواند بالذات مبدأ اعتبار قرار گیرد و تنها کسی که می تواند بالذات، مبدأ اعتبار باشد، خداوند حکیم است. بدین مبدأ، همۀ اعتبارات صفات و افعال ذاتی، خداوند است که صفات و افعال سیاسی انسان نیز از آن مبدأ، سرچشمه می گیرد. بنابراین، هر امری که می خواهد اعتبار داشته باشد، باید متصل به ذات خداوند باشد.»

حکمت متعالیه و مسألۀ رهبری

رئیس پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی همچنین به جایگاه رهبری در دستگاه فکری حکمت متعالیه اشاره کرد و بیان داشت: «جایگاه رهبری و ریاست عامه در حکمت متعالیه، به گونه ای مطرح شده که به مثابه قلب جامعه قرار می گیرد. ملاصدرا این مسأله را در رسالۀ "کسر اصنام الجاهلیة" و رسالۀ "سه اصل" و ... به خوبی بیان می کند. بر اساس این دیدگاه ملاصدرا، رهبری جامعه، قلب حکمت متعالیه و حرکت جوهری و تشکیک، ابزار و فلسفه، تعلیم و تربیت دانسته شده است. شاید به همین دلیل است که حضرت امام نیز رهبری جامعه را مسؤول هر گونه تعلیم و تربیتی می داند. این مسأله در بحث حضرت امام با آیت الله حکیم، به خوبی روشن می شود که وقتی آیت الله حکیم از حضور مردم در صحنه های اجتماعی، ابراز ناامیدی می کند، حضرت امام با ناراحتی جلسه را ترک می کند و می فرماید: اگر ماها در صحنه باشیم، مردم هیچ گاه صحنه را ترک نخواهند کرد.»

همچنین این که ایشان در بحث از رابطۀ حوزه و دانشگاه، مقصر اصلی را یهود، استعمار و حوزه های علمیه می داند، بیانگر نقش رهبری جامعه از دیدگاه امام خمینی است.

حکمت متعالیه و توجه ویژه به مستقبل

 حجت الاسلام لک زایی همچنین توجه به آینده و مستقبل را از مهم ترین مباحث سیاسی حکمت متعالیه دانست و اظهار داشت: «حکمت متعالیه، یک تفکر راهبردی است؛ زیرا جریان، راه می اندازد. توجه به آینده و مستقبل در حکمت متعالیه، در آثاری مانند "شواهد الربوبیة" به خوبی نمود یافته است. وقتی ملاصدرا انسان عاقل را در این اثر، تعریف می کند، می گوید: انسان عاقل کسی است که آینده را می بیند و از تهدیدهایی که ممکن است او را در آینده فرا گیرد، آگاهی داشته باشد. همین نگاه به آینده در تفکر حضرت امام نیز به خوبی وجود دارد، آن جا که می فرماید: "حوزه های علمیه، باید نبض تفکر آینده را در دست داشته باشند." یا حضرت امام وقتی می گوید: "اگر وضع به همین منوال پیش برود، اسلام را در خطر می بینم" نشأت گرفته از بینش آینده نگرانۀ ایشان است که ریشه در حکمت صدرایی دارد.»

حکمت متعالیه و آموزش بزرگان

وی همچنین دربارۀ آموزش حکمت متعالیه از سوی بزرگان انقلاب نیز اظهار داشت: «یکی از موضوعات مهم که رابطه و نسبت حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی را بیان می کند، آموزش فلسفی بزرگان انقلاب اسلامی، به شمول شخص حضرت امام است. کسانی چون شخص حضرت امام، علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح و ...، همگی حکمت متعالیه و فلسفۀ صدرایی، آموخته بودند.»

حکمت متعالیه به مثابه رقیب فلسفۀ مارکسیستی

یکی از موضوعات قابل بحث دیگر به گفتۀ حجت الاسلام لک زایی در نسبت انقلاب اسلامی و حکمت متعالیه، توانایی این مکتب در رقابت با دیگر مکاتب فلسفی از جمله فلسفۀ مارکسیستی است. وی گفت: «تنها فلسفه های در دسترس که می توانند به عنوان پشتوانۀ فلسفی انقلاب اسلامی، طرح شوند، عبارتند از حکمت متعالیه و فلسفۀ مارکسیستی. با توجه به ماهیت انقلاب ایران که اسلامی است، فلسفۀ مارکسیستی نمی تواند و نمی توانست پشتوانۀ آن باشد؛ بنابراین، حکمت متعالیه بهترین پشتوانۀ فکری و فلسفی انقلاب اسلامی است.»

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید