جدیدترین مطالب


بحث درباره موعود آخرالزمان مسأله اى است كه از دير باز مورد توجه انديشمندان و متفكران دينى بوده است و هر كس بسته به ذوق و استعداد خود به گوشه يا گوشه هايى از زواياى مختلف آن توجه كرده است. در اين نوشتار به بررسى ديدگاه عالم ربانى و حكيم الهى محمد بن ابراهيم، صدرالدين شيرازى (معروف به صدرالمتألهين و ملاصدرا) مى پردازيم.
*زمين هيچگاه از حجت الهى خالى نيست
ملاصدرا معتقد است، بر پيامبر واجب است كه براى بعد از خود جانشينانى قرار دهد و بايد به گونه اى درباره آنها تصريح كند كه جايى براى شك باقى نماند، زيرا وجود مادى آنها براى هميشه باقى نيست به ناچار بايد آشكارا به وجود امامى تصريح كند كه امت بدان اقتدا نمايد. همچنين بايد دانست كه زمين هيچ گاه از حجت الهى خالى نيست و با رفتن هر كدام، نوبت ديگرى مى رسد. ايشان براى اين مدعا به اين آيه استشهاد مى كنند:
ما نوح و ابراهيم را فرستاديم و در فرزندان آنها نبوت و كتاب را قرار داديم، پس از آن بعضى از آنها هدايت يافتند و بسياى از آنها فاسق شدند. سپس به دنبال آنها رسولان ديگر خود را فرستاديم، پس از آن عيسى بن مريم را مبعوث كرديم و به او انجيل عطا كرديم. (حديد، آيه ۲۶ و ۲۷)
بيان ملاصدرا در ذيل اين آيه چنين است:
اين آيه دليل بر اين است كه زمان از كسى كه قيام كند و حجت خدا بر خلقش باشد، خالى نيست، اين سنت الهى از زمان نوح و آدم و آل ابراهيم تا زمان پيامبر(ص) ما جارى بوده و سنت الهى تبديل نمى شود. با تمام شدن نبوت آن ولايتى كه باطن نبوت است، تا روز قيامت باقى است. پس به ناچار بعد از سپرى شدن زمان رسالت، لازم است ولى و سرپرستى باشد كه با كشف شهودى و بدون يادگيرى از خلق، خدا را عبادت كند و نزد او منبع تمام دانش هاى دانشمندان و مجتهدان موجود است، و در امر دين و دنياى مردم رياست دارد و از جانب خدا، مردم را به فطرت شان دعوت مى كند چه مردم اطاعت كنند چه نكنند و چه دعوت او را اجابت كنند يا او را انكار نمايند و فرقى نمى كند آن ولى ظاهر باشد و ديگران او را ببينند، ويا همچون بسيارى از ائمه طاهرين از ديده ها پوشيده و پنهان باشد.
شاهد اين مطلب فرمايش على، عليه السلام، به كميل است كه پس از بيان فضيلت علم و ارزش علما مى فرمايد:
بار خدايا! آرى، زمين از قيام كننده براى خدا به وسيله حجت و دليل، خالى نمى ماند، يا آشكار و مشهور است، يا پنهان و مجهول، تا اين كه حجت ها و دليل هاى خدا از بين نرود. اينها چند نفرند؟ و كجا هستند؟
سوگند به خدا كه اينها از نظر شمارش اندك هستند و از نظر منزلت و بزرگى، بسيار بزرگوار و بلند مرتبه اند. به وسيله اينها حجت و دليل هاى روشن خدا حفظ مى شود تا آن را به همانند آنها بسپارند، و آن را در قلب هاى همانند آنها كشت نمايند.
علم و دانش با بصيرت حقيقى به اينها روى آورده، و روح يقين را به كار بسته اند. آنچه را كه اشخاص خوشگذران سخت مى گيرند، اينها آسان مى گيرند. و به آنچه كه افراد نادان از آن وحشت دارند، انس گرفته اند. به وسيله بدن هايى كه ارواح آن به جاى بسيار بلندى آويخته، در دنيا زندگى مى كنند. اينها جانشينان خدا در زمينش هستند كه به سوى دين او دعوت مى كنند. آه! آه! چه بسيار مشتاق ديدار آنها هستيم. (نهج البلاغه، كلمات قصار ۱۴۷)
صدرالمتألهين پس از بيان على، عليه السلام، نتايجى به شرح زير مى گيرند:
اول: عالِم حقيقى ولايت و رياست در دين دارد.
دوم: سلسله عرفان به خدا و ولايت مطلقه هيچ گاه قطع نمى شود.
سوم: آبادى جهان و انسان ها و ساير حيوانات و همه موجودات به خاطر وجود آن عالم ربانى است.
چهارم: آن حجت الهى واجب نيست ظاهر باشد و چه بسا پنهان باشد.
پنجم: اولياى خاص الهى، با الهام از خداوند، علوم و معارف را كسب مى كنند.
ششم: با اين اوصاف شرافت حكمت الهى و منزلت صاحبان روشن مى شود كه چگونه على، عليه السلام، مشتاق لقاى آنهاست.
* شرايط امامت و تعيين مصداق
امامِ منصوب از جانب خدا بايد از گناهان پاك باشد، و بايد داراى اوصاف كمالى هاى همچون علم، قدرت، شجاعت، كرم، زهد، مروت، و فصاحت در حد اعجاز باشد كه اجتماع همه آنها در يك نفر كمياب باشد و با آن شايسته خلافت در زمين و سپس آسمان شود.
همچنين امام بايد از نقص ها و عيب هاى نفسانى كه با خلافت جمع نمى شود، همچون كفر، جهل، سفاهت، تندخويى، كبر و نفاق و از امراض بدنى پاك باشد.
صدرالمتألهين پس از بيان اين اوصاف مى گويد:
پس از رسول خدا، صلّى اللّه عليه وآله، هيچ كس جز على بن أبى طالب - برادر و پسر عموى پيامبر - داراى چنين فضايل و كمالاتى نبود.
و براى اثبات اين مدعا، ۳دليل ذكر مى كند:
دليل اول، كلام خدا كه مى فرمايد:
لا ينال عهدى الظالمين. (بقره، ۱۲۴)
عهد من به ظالمان نمى رسد.
دليل دوم، آيه شريفه:
إنّما وليكم اللّه و رسوله ولذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون. (مائده، ۵۵)
تنها ولى شما خدا و رسول او، و كسانى هستند كه نماز را بر پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى پردازند.
دليل سوم، تصريح به ولايت على، عليه السلام، در حجةالوداع، و احاديث ديگرى كه از پيامبر رسيده است.
سپس مى گويد:
بعد از على، عليه السلام، اولاد معصومش كه اين صفات در آنها جمع است، شايستگى ولايت دارند تا برسد به صاحب اين زمان، حضرت مهدى، عجّل اللّه تعالى فرجه، كه به قسط و عدل قيام مى كند، زيرا بوسيله او زمين از عدل و قسط پر مى شود، پس از آن كه از ظلم و جور پر شده است.
پس وجود آن حضرت ثمره عالم و كمال آن است و با از بين رفتن او همه چيز زايل مى شود. زيرا ثابت شده كه وجود انسان كامل علت غايى اين عالم است. و اين مباحث از راه تتبع در آثار و اخبار به دست مى آيد، نه از طريق مباحث كلامى و استدلال.
همچنين در شرح اصول كافى، پس از ذكر رواياتى كه دلالت دارد كه ائمه دوازده نفرند، در جمع بندى مى گويد:
تمام اين روايات سندشان از طريق اهل سنت ذكر شده و در كتب صحاح آنها، همه آنها ثابت است.
و در ذيل روايت ديگرى درباره حضرت مهدى، عجل الله تعالى فرجه، از شارح «مشكوة» نقل مى كند كه:
اين احاديث و امثال آن، دليل روشنى است بر اين كه خلافت مختص به قريش است و براى غير آنها جايز نيست، و پيامبر اكرم، صلّى اللّه عليه وآله، نيز فرموده اين حكم تا آخر روزگار است، و كسى كه در عقلش آفتى نباشد، و جلو چشمان بصيرتش حجابى نباشد، مى داند كه اين روايات متواتر و صحيح دلالت دارد كه جانشينان پيامبر دوازده نفرند كه همه از قريش هستند، و دين الهى و اسلام را تا قيامت برپا مى دارند، و جز ائمه شيعه اماميه كسى چنين صفاتى ندارد.
* فضيلت اهل بيت، عليهماالسلام
اعتقاد ملاصدرا اين است كه انسانها از لحاظ درجه روحى و در شدت و ضعف با هم متفاوتند. بالاترين مرتبه كمال روحى روح انبياست، و در ميان پيامبران نيز شريفترين روح، روح خاتم آنهاست، سپس روح اولياى الهى و اهل پيامبر كه سلسله آنها تا زمان حضرت مهدى ادامه دارد.
اولياى الهى و علماى بعد از پيامبر تا قيام مهدى، و حتى كسانى كه قبل از پيامبر بوده اند از راه باطنى، از روح پيامبر، صلّى اللّه عليه وآله، بهره مى جويند.
همچنين در دست اين بزرگواران كتاب جفر و جامعه به وديعه گذاشته شده و تا ظهور حضرت مهدى، عجّل اللّه تعالى فرجه، از هر امامى به امام ديگر مى رسد، و هر چه حلال و حرام خداست و هر چه انسان بدان محتاج است، در آن وجود دارد.
ايمان به حضرت مهدى، عليه السلام، ايمان به غيبت است. بر اساس بسيارى از روايات آخرين سلسله امامت به حضرت مهدى، عجّل اللّه تعالى فرجه، مى رسد بر همين اساس ايشان تصريح مى كند كه علماى اماميه اتفاق نظر دارند كه امام زمان ما، همان مهدى است كه ظهورش در آخرالزمان وعده داده شده است. و بنا بر بعضى روايات كه از اصحاب ما رسيده است، مراد به «الذين يؤمنون بالغيب» زمان غيبت و زمان قيام آن حضرت است كه قرآن و روايات از آن خبر داده است.
با توجه به مطالبى كه بيان شد، اعتقاد مرحوم صدرالمتألهين به مهدى موعود، عليه السلام و ظهور آن حضرت و همچنين مسأله رجعت، بر پايه آيات الهى و روايات معصومين، بنا نهاده شده و با عقل سليم نيز هماهنگ است. همچنان كه در بعضى مباحث، براى اثبات مدعاى خود از برهان عقلى استفاده كرده است.
عبدالرسول هاديان شيرازى
روزنامه ایران، دو شنبه، 5 شهریور 1386

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید