جدیدترین مطالب

یار دلیر
 
ياد دارد شهر ما ياري دلير
رفت و از پي رفت او غم شد اسير
چند سالي ساختي در آن ديار
مرقدي كردي بنا ارجعي به يار
رفت او در بيست و پنج صبحگاه
يادمان آرد همي آن بيست و پنج شامگاه
اي خدا خواهم بگويم كه چرا؟
زآن يكي رفته پدر و از اين اخا
شعله داغ جدايي برادر شد فزون
چون كه آمد آن محرم ماه خون
وين عروج تو رسيد به چهلمين
تسليت گفتيم بر زينب حزين
روزها چن بگذرد آيد به شام
جور اين نامردمي ها شد به بام
گرچه زينب زنده بود در اربعين
شد پذيراي وجود زائرين
نيك بنمود اربعين جسم تو
شد پذيراگر بجاي چشم تو
مادري دلسوز مهمان داشتي
آري شام غريبان داشتي
خيل جمعيت زهر سو نوحه گر
پس چه شد سردار در يوم عشر؟
خلق سرگردان شده مدهوش تو
مهر دافوسي زدند بر هوش تو
ظهر عاشورا شده بر پا نماز
داشتند درآن زمان هر يك نياز
خود نبودي حاضر در آن عزا
ما كه بر امر خداونديم رضا
شد مسمي رفتگان آن زمين
نام بنهادي ملقب بر امين
بوده الهام خدا بر او رسول
اين كرامت را نموده حق قبول
ماه علم تو نشد بر ما رصد
خواستم اين قطره بر دريا رسد
خواستم اين قطره بر دريا رسد
 
سروده شهناز پیغان
 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید