پس از حادثه ترور روحاني شهيد «مهدي توكلي» در شب 21 ماه مبارک رمضان در روستاي افتخارآباد خاش، «حجت الاسلام محمديراشد» به دليل احساس وظيفه و پاسخ به نداي دروني فوراً به آن روستا ميرود تا كار تبليغ دين در آنجا تعطيل نشده و محراب شهيد، بي نمازگزار نماند. متأسفانه ایشان به دليل عدم همكاري مسئولان فرهنگي و حوزوي، پس از پايان ماه مبارك رمضان به قم بازگشت. در آستانه چهلمين روز شهادت آن شهيد بزرگوار مصاحبه كوتاهي با ايشان ترتيب دادهايم كه توجه شما را به آن جلب ميكنيم:
________________
ابنا: شما با شهيد توكلي از قبل آشنايي داشتيد؟
● بله. من ايشان را از قبل ميشناختم و مدتي هم در خاش بودهام. ايشان آدم بامسئوليتي بود و با وجود اينكه در يك حادثه كوهنوردي زخمي شده بود و مدت چهار ماه مرخصي داشت؛ لكن احساس مسئوليت ميكرد و با عصا به كار خود در آن روستا ادامه ميداد. نكته دلخراشي كه وجود دارد اين است كه ايشان در حالي شهيد شد كه فرزند خردسالش بالاي سرش ايستاده بود. يك فرزند شش ماهه هم دارد و من نميدانم كه به وضعيت خانواده اين شهيد چگونه رسيدگي ميشود.
ابنا: از آنجا كه شما پس از شهادت شهيد توكلي به افتخارآباد رفتيد، عكس العمل مردم روستا درباره به شهادت رساندن ايشان چگونه بود؟
● مردم ميگفتند كه ايشان خيلي خوش اخلاق بود و به آنها در كارهايشان كمك ميكرد. اصولاً آدمي بود كه مزاحمتي براي كسي نداشت و در سخنرانيهايش به مذاهب ديگر هم توهين نميكرد.
ابنا: كمي در رابطه با وضعيت روستاي افتخارآباد توضيح دهيد.
● شهرستان خاش، دو روستاي شيعه نشين به نامهاي عباسآباد و افتخارآباد دارد. اكثريت قريب به اتفاق مردم روستاي افتخارآباد شيعه هستند.
در زمينه مسائل فرهنگي بايد كار بيشتري در آن مناطق صورت بگيرد كه متأسفانه صورت نميگيرد. از نهادهايي مثل سازمان تبليغات هم كه درخواست كمك ميكنيم ميگويند بودجه نداريم.
همانطور كه ميدانيد وهابيت در آن مناطق تبليغات سنگيني ميكند و اگر اقدام عاجل نكنيم ممكن است خيلي دير شود.
ابنا: چه شد كه به آن روستا رفتيد؟ با وجود آن شرايط امنيتي آيا از شما خواسته شد كه به افتخارآباد برويد؟
● من قبلاً هم در خاش بودهام. آنروزها هم زابل بودم كه از حادثه باخبر شدم و يك احساس دروني به من گفت كه بايد به آنجا بروم. با اينكه يك روحاني را در شب بيستويكم رمضان ترور كرده بودند، من نميترسيدم و به آنجا رفتم و مراسم شب بيستوسوم را در روستا برگزار كرديم. نه تنها كسي من را آنجا نفرستاد، بلكه موقعي كه ميخواستم به آنجا بروم يكي از مسئولين فرهنگي زابل به من گفت كه فلاني، آنجا امنيت ندارد و تو هم به آنجا نرو. اما من چون نسبت به وضعيت آنجا آشنايي داشتم و نميخواستم كه آن مسجد خالي بماند، بهتر ديدم كه به آنجا بروم.
ابنا: چرا مستقر نشديد و برگشتيد؟
● وضعيت آنجا خيلي نامناسب است. هيچ حمايتي هم صورت نميگيرد. در اين مدت، غير از من، كسي آنجا نرفته است. وضعيت به گونهاي است كه به قول مسئول سازمان تبليغات خاش، در كل اين شهرستان فقط دو روحاني مستقر وجود دارد.
ابنا: استقبال مردم از شما چگونه بود؟
● تا حدودي خوب بود؛ فقط آنچه قابل ذكر است اين است كه با اينكه من بعنوان طرح هجرت رفتم، ولي هيچگونه پشتيباني فرهنگي و مالي از من نشد و من حتي كرايه برگشت من را هم ندادند. سازمان تبليغات خاش چهار هزار تومان جهت كرايه به من داد كه من حتي هزار تومان از جيبم گذاشتم و كرايه ماشين تا زاهدان را دادم! در زاهدان هم هيچ كرايهاي به من ندادند!!
ابنا: و مطلب پاياني؟
● در مجموع آنچه قابل ذكر است اين است كه به دليل دوري و همچنين عدم پشتيباني مسئولان منطقه از روحانيون اعزامي به آن مناطق، از قديم الايام روحانيون كمي به آنجا ميرفتند. عدم امنيت از ديگر مسائل تأثيرگذار در اين زمينه است.
در زمينه فرهنگي بايد از روحانيون اعزامي به درستي پشتيباني شود. در شهرستان سرباز، چهار حوزه علميه اهل سنت وجود دارد كه طلاب آن مدارس به خوبي مورد حمايت علما و مردم منطقه قرار دارند و مورد رسيدگي قرار مي گيرند ولي ما هيچگونه امكاناتي نداشتيم.
حقالزحمهاي هم كه ميدهند اصلاً قابل مقايسه با ديگر جاها نيست و خيلي كم است. در صورتي كه كار در آنجا خيلي لازم است.
منبع: خبرگزاری ابنا