آیتالله مطهری و مسئله آزاداندیشی
چنان که در ابتدای مقاله نیز آمد، آیتالله مطهری از جمله حکمای حکمت متعالیه، برای نخستینبار در دوره معاصر درباره آزاداندیشی در حوزه علمی شیعی مطالبی ارائه کرده است. ایشان در بحثی مبسوط، به آسیبشناسی مسئله اشاره کرده، مشکل اساسی سازمان روحانیت را فقدان حریت و آزادمنشی روحانیت شیعی شمرده است؛ مشکلی که تا اندازة زیادی توانسته است جامعه علمی روحانیت شیعی را در وضعیت رکود و سکون قرار دهد:
چرا در میان ما [روحانیت شیعی] سکوت و سکون و تماوت و مردهوشی بر حریت و تحرک و زندهصفتی ترجیح دارد و هر کس که بخواهد مقام و موقع خود را حفظ کند، ناچار زبان در کام میکشد و پای در دامن میپیچد؟ (مطهری، 1369، ص280).
پاسخ او، فقدان حریت در میان عالمان شیعی، به سبب مسائل معیشتی و اقتصادی است. او با مقایسة سازمان روحانیت سنّی در مصر با سازمان روحانیت شیعی در ایران، به نتایجی دست یافت؛ از جمله اینکه روحانیت سنّی در مصر، بر خلاف روحانیت شیعی در ایران، از نظر مالی به مردم وابسته نیست، بلکه توسط دولت و قدرت سیاسی پشتیبانی میشود؛
در نتیجه، روحانیت سنّی مصر حریت عقیده دارد، ناچار نیست به دلیل عوامزدگی به کتمان حقایق بپردازد، بلکه در مواجهه با مسائل شرعی و اجتماعی بدون هراس به تبیین آزادانة مسائل شرعی مبادرت میورزد. در مقابل، روحانیت شیعی در ایران به دلیل همان وابستگی معیشتی به مردم، از جرئت و جسارت لازم برای تبیین مسائل و موضوعات علمی دینی برخوردار نیست. (همان، ص296-297).
شهید مطهری در بحثی جامعهشناسانه، به تبیین این مشکله میپردازد که به دلیل فقدان آزادی و آزاداندیشی از رشد و رونق دانش در جوامع شیعی بهشدّت کاسته شده است و نوآوری و خلاقیت، کمتر مشاهده میشود. حاصل مقایسه شهید مطهری بین سازمان روحانیت شیعه و سنّی، لزوم و تقدّم و اولویت آزادی است:
اگر اتکای روحانی به مردم باشد، قدرت بهدست میآورد، اما حریت را از دست میدهد و اگر متکی به دولتها باشد، قدرت را از کف میدهد، اما حریتش محفوظ است؛ زیرا معمولاً توده مردم معتقد و باایمانند، اما جاهل و منحط و بیخبر و در نتیجه، با اصلاحات مخالفند؛ اما دولتها معمولاً روشنفکرند، ولی ظالم و متجاوز. روحانیت متکی به مردم، قادر است با مظالم و تجاوزات دولتها مبارزه کند، اما در نبرد عقاید و افکار جاهلانه مردم، ضعیف و ناتوان است؛ ولی روحانیت متکی به دولتها در نبرد با عادات و افکار جاهلانه نیرومند است و در نبرد با تجاوزات و مظالم دولتها ضعیف (مطهری، 1369، ص298).
فقرة مذکور، خلاصه بحث آیتالله مطهری دربارة مقایسه دو نوع سازمان دینی است. البته مطهری بهرغم اینکه در پی مقایسة دو نوع عملکرد و وضعیت دو سازمان آموزشی است، اما اتکای اصحاب دانش و معرفت به دولت را با حریت و آزاداندیشی یکسان پنداشته است. ملازمهای میان وابستگی و اتکای به دولت و آزاداندیشی نیست. بهنظر میرسد شهید مطهری بر این نظر است که صرفاً اتکای به مردم باعث عوامزدگی است.
باید توجه داشت در فضای اقتدارگرایانة حکومتهای سنّی و هر حکومت اقتدارگرای دیگر، قدرت سیاسی تنها به دانش و اندیشهای امکان بروز و ظهور میدهد که با سلایق اصحاب قدرت در تعارض نباشد؛ در واقع به نظر میرسد استاد مطهری بدون توجه به عواقب اتکای عالمان به قدرت و نظام سیاسی و برای دستیابی به تحلیلی درست از جایگاه سازمان روحانیت، تنها در پی آشکارسازی بخشی از واقعیت بوده است.1
آنچه میتوان در این بحث گفت، اینکه: استاد مطهری به دنبال نهاد و سازمانی است که در آن روحانی از یک سو به مردم متکی بوده، قدرتش برخاسته از آنان باشد تا بتواند در مقابل تجاوز و تعدّی حکومتها به حریم خصوصی شهروندان، مقاومت کرده، حقوق آنان را از حکومتها مطالبه کند و از سویی، دارای حریت رأی باشد تا بتواند بدون هراس به تبیین مباحث دینی و اجتماعی و تولید دانش بپردازد. میتوان گفت بزرگترین دغدغة شهید مطهری، فقدان تولید دانش دینی متناسب با نیازهای روز بوده است، که خود ایشان در پی تدارک راه حل این وضعیت بوده است.
استاد مطهری به دنبال آن است که حوزههای علمی و سازمان روحانیت شیعی، همزمان از قدرت و حریت بهرهمند باشند. اصرار وی بر لزوم آزادیدادن به مردم در راستای ارتقای رشد فکری، به لحاظ فراهمسازی زمینة پذیرش تکثر افکار، و کاستی از مقاومت آنان در برابر اصلاحات دینی و اجتماعی، و تمهیدی بر تولید دانش دینی مناسب و مطلوب است.
استاد مطهری در ادامة مباحث خود، به زیانها و پیامدهای حکومت عوام در جامعه و سازمان روحانیت اشاره کرده، میگوید: «حکومت عوام است که آزادمردان و اصلاحطلبان روحانیت ما را دلخون کرده و میکند» (همان، ص300). در جای دیگر، چنین اظهار میکند که با اصلاح وضعیت معیشت و اوضاع مالی، «مراجع عالیقدر تقلید آزاد خواهند گشت» (همان، ص306).
طبیعی است روحانیت در فضایی آزاد ـ عاری از فشار عوامزدگی ـ بهگونهای مطلوبتر میتواند راه حلهای مناسب برای ارتقای سطح معنوی و دینی مردم ارائه کند.افزون بر مباحث پیشین، باید بر این نکته نیز تأکید کرد که از یک سو، ملازمهای میان روشنفکری و متجاوزبودن دولتها و از سوی دیگر، اعتقاد و ایمان و جهل و بیخبری مردم نیست. چه بسا دولتهایی که بهرهای از روشنفکری نبردهاند و ظالم هم نیستند و از سوی دیگر، چه بسا جوامعی که از ایمان و اعتقاد، بهرة وافری بردهاند، اما با جهل و بیخبری هم بیگانهاند.
تأکید استاد مطهری بر ضرورت فضای آزاداندیشی، فارغ از اسارت قدرت سیاسی و عوام، در حقیقت زمینهسازی برای امکانبخشی به عالمان برای روشن نگاهداشتن چراغ دانشورزی و تولید دانش و پدیدآوردن آثاری مطابق نیازهای جامعه و جوانان و نیز سیرابکردن تشنگی مشتاقان دانش بود.
شاید بتوان گفت خوانش استاد مطهری در تولید دانش دینی متناسب با نیازهای جامعه، بهدرستی بر مبنای آزادی و آزاداندیشی استوار شده است. او تلاش کرد جامعة علمی دینی و حوزههای علمی شیعی و بزرگان دین و دانش را به خوانش معنویت و دانش دینی در فضایی آزاد و به دور از ارتباط مستقیم با مسائل معیشتی دعوت کند؛ خوانشی که آزاداندیشی و تکثر را بر طالع خویش داشت.
شهید مطهری بهدرستی تشخیص داد که فقدان آزاداندیشی در میان عالمان شیعی، تولید و رونق دانش، بهویژه دربارة آموزههای دینی را به سمت رکود و توقف سوق خواهد داد؛ از اینرو برای بهبود شرایط آزاداندیشی، در تلاش بود نهاد کهن حوزة علمی شیعی بتواند کاستیهایش را از بین ببرد تا مسیر تعالی جامعه طی شود. این مسیر جز با سازمانیشدن آزاداندیشی و حمایتهای حوزههای علمی از آزاداندیشی و آزاداندیشان، میسور نیست؛ در واقع تلاشهای شخصی و فردی اگرچه خوب است و توصیه میشود، اما به تنهایی کافی نیست و حوزههای علمی باید به صورت نهادی و سازمانی، بتوانند چنین وضعیتی را مورد حمایت و پشتیبانی قرار دهند.
البته آیتالله مطهری خوشاقبالتر از صدرالمتألهین بود که از قم به تهران آمد و بحثهای او در زمان حیاتش در میان نخبگان دانشگاهی جایگاه و رونقی یافت؛ اگرچه او مانند صدرالمتألهین نتوانست دستگاه جدیدی در فلسفه اسلامی نظام و قوام بخشد؛ کاری که صدرالمتألهین از واپسین روزهای هجرت به کهک به آن جامة عمل پوشید و جامعه ایران را در حدود چهارصد سال پس از وفات خود، تحت تأثیر قرار داد. این تأثیر عمده، در اثر تلاشهای آزاداندیشانه و مجدّانه حکمای حکمت متعالیه و در صدر آنها امام خمینی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت و زمینههای مساعد آزاداندیشی را در این مرز و بوم به بار نشاند.
بیتردید یکی از اولویتهای استاد مطهری ـ اگر در قید حیات میبود ـ دفاع آشکار از آزاداندیشی در نهاد کهن حوزه علمی شیعی بود؛ زیرا رونق دینورزی و تفکر اصیل دینی را در پرتو آزاداندیشی میدید. نکوهش پیوستة تقلید و فروافتادن در دام جهل و بیمعرفتی که در آثار صدرالمتألهین مورد توجه قرار گرفته نیز تأییدی است بر این تلقی که رونق اندیشه و دانش، نیازمند فضای آزاد است و در فقدان آن، عالمان روشناندیش خانهنشین میشوند و جهل رونق میگیرد.
بر اساس آنچه استاد مطهری آورده است، چون انسان با عقل و فکر کار میکند و فکر برای انسان عمل آزادانهای است، کمکم بر فکر انسان افزوده میشود و فکر تکامل میپذیرد. (مطهری، 1387، ص37). با وجود آزاداندیشی، چنین امکانی فراهم و بر عمق دانش افزوده میشود و جامعه بهتدریج تکامل مییابد. به باور استاد مطهری، اصالت قضاوت انسان، یعنی توانایی انسان بر حقیقتاندیشی و آزاداندیشی مستقل از شرایط، که انسان بتواند بر ضد شرایط عینی و ذهنی خودش قضاوت کند و معیارهایی در خودش داشته باشد که به حکم آن معیارها، خطاهای خودش را کشف کند و بیابد. با چنین نگاهی، انسانیت انسان حفظ میشود و انسان از انسانیت خود ساقط نمیشود (همان، ص104).
استاد مطهری تأکیدهای افزونتری نسبت به مسئله معیشت و آزاداندیشی نیز مطرح میکند و بر این نظر است که در مسئله هنر یا علم، برای هنرمند یا عالم و یا فیلسوف، فراغتی لازم است؛ به این معنا که باید شرایط زندگی او به گونهای باشد که به او مجال و فرصت اندیشیدن بدهد. اینکه در گذشته مدارسی با حجرهها و موقوفههایی برای کسانی که قصد تحصیل داشتند، اختصاص مییافت، یا اینکه امروز به محصل کمکهزینة تحصیلی میدهند و برای او خوابگاه در نظر میگیرند، برای این است که دانشطلب باید خیالش از این جهات آسوده باشد و برای تحصیل علم، فراغت داشته و دغدغة معیشت نداشته باشد.
یک هنرمند باید زندگیش تأمین باشد تا بتواند فکرش در کار هنری متمرکز باشد؛ در غیر این صورت انسانی که از صبح تا غروب کار سنگین بدنی میکند، شب نمیتواند چند ساعت کار علمی یا هنری بکند؛ از اینرو به تصریح استاد مطهری، جوامعی که مردمانش پیوسته درگیر معیشت هستند، در میان آنها هنر و علم رشد نمیکند، چون فراغتی برای آن ندارند. (همان، ص108-109).
بنابراین از دید آیتالله مطهری، اگرچه مسئله معیشت و فراغت در آزاداندیشی بسیار تأثیرگذار است، اما نباید فراموش کرد که مسئله آزاداندیشی مسئلهای جهانی و مشکلة تمدن امروز است و باید دربارة ابعاد آن اندیشید و انسان را به سمتی سوق داد که به واقع درست و تأثیرگذار و آزاد بیندیشد و عمل کند؛ چراکه انسانیت انسان بر آزاداندیشی استوار شده است.
نتیجه
آنچه تا کنون بر آن تأکید شد، بیشتر آزاداندیشی شخصی و تنها توسط شماری از عالمان، همانند صدرالمتألهین، امام خمینی، علامه طباطبایی و استاد مطهری بود که با توجه به موانع و مشکلات موجود در راه آزاداندیشی، به راه خود رفته، چشمههای دانش و اندیشهورزی را در جامعه بسط و گسترش دادهاند. اگر نهال آزاداندیشی بخواهد ریشه بدواند، باید به طور مؤثر توسط سازمان روحانیت و حوزههای علمی شیعی پیگیری شود. این سازمان میتواند با برنامهریزی مؤثر و مفید، از صاحبان ایدههای جدید حمایت کند و زمینههای تضارب آرا و تبادل اندیشه را پدید آورد تا آزاداندیشان بتوانند مسیر آزاداندیشی و نظریهپردازی را طی کنند.
روحیة آزاداندیشی و آزادمنشی در بیشتر علمای مسلمان شیعی و بهویژه فلاسفه وجود داشته است، اما با وجود حکومتهای مختلف، دخالتهایی در حوزههای شیعی از سوی آنان به عمل میآمد که ایشان نمیتوانستند به طور کامل به این مسئله توجه نشان دهند و در پیشبرد دانش بکوشند.2 در واقع آزاداندیشی نهادینهشده در فکر و رفتار عالمان شیعی، به دلایل مختلف نمیتوانست در سازمان آموزش حوزههای علمی شیعی نهادینه شود و به بار بنشیند.
دخالتهای سازمانیافته حکومتها و تحت فشار گذاردن عالمان شیعی، یکی از راههایی است که همواره باعث تضعیف این مسئله شده است؛ در واقع عالمان شیعی در چنین فضایی، تنها در اندیشة حفظِ حیات مراکز آموزش شیعی بودند و از هر گونه عمل و اقدامی که بقای این گونه مراکز را خدشهدار نماید، پرهیز میکردند.3با این همه، همچنان که اشاره شد، به نظر میرسد اگر نهال آزاداندیشی بخواهد ریشه بدواند، باید به طور مؤثر توسط حوزههای علمیه شیعی پیگیری شود.
این مسئله با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی و طرح مسئله آزاداندیشی در جمهوری اسلامی ایران و تأکید بر ایجاد کرسیهای نظریهپردازی و آزاداندیشی، میتواند نویدبخش نهادینهشدن این مسئله در حوزههای علمی شیعی باشد. این سازمان میتواند با برنامهریزی مؤثر و مفید و با حمایت از دانشآموختگان خود، از صاحبان ایدههای جدید حمایت کرده، زمینههای تضارب آرا و تبادل اندیشه را پدید آورد.
در واقع افزون بر آنچه آیتالله مطهری مطرح میکند که مشکله اصلی سازمان روحانیت شیعی در فقدان آزاداندیشی و عوامنگری، مسائل مالی و معیشتی بوده است، مانع اصلی دیگر، نهادینهنشدن این مسئله در حوزة علمی شیعی است. متأسفانه به دلیل وجود موانع برشمرده، مسئله آزاداندیشی به رغم تأکیدات فراوان آموزههای دینی، با عنوان یک روش در حوزههای علمی شیعی آموزش داده نشده است و این خود مانعی مهم در راه آزاداندیشی است.
حوزه علمیه برای بسط و رونق مباحث علمی و آزاداندیشی و آن گاه ارتقای آن به جوامع علمی دیگر، ناچار است در کنار فرهنگسازی، از دو عنصر قانون و نهاد بهره ببرد. وضع قوانین مناسب برای حمایت از آزاداندیشی و ایجاد نهاد برای حمایت عملی از این موضوع، میتواند کمک مؤثری باشد؛ ضمن اینکه میتوان با ترمیم اشکال قانونی و نهادی، این وضعیت را ارتقا بخشید و از حالت شخصی و فردی به حالت سازمانی و نهادی بدل ساخت.
آنچه میتوان گفت اینکه: حوزههای علمی شیعی، به رغم همة موانع و مشکلات، از دیرباز، کانون اندیشههای آزاد بوده است و چه بسیار افکار جدید و نو از دل این حوزهها بیرون آمده است. در دورههای مورد بحث، صدرالمتألهین با طرحریزی خاص خود، توانست مبدأ تحولی جدید باشد که توانست بعد از خود تأثیرات ژرفی پدید آورد. امام خمینی با همین آموزهها در بعد عملی توانست نظام سیاسی تأسیس نماید و علامه طباطبایی و استاد مطهری با بهرهگیری از دستگاه فلسفی حکمت متعالیه، توانستند پاسخگوی پرسشهای زمانة خود باشند؛
از اینرو در فرجام این نوشتار چند نکته را باید مورد توجه قرار داد:
1. آموزههای دینی شیعی، تقلید در باورهای اعتقادی را نمیپذیرد و انسان باید اصول اعتقادی خود را با آزادی و استدلال اخذ کند و تقلید و پیروی از والدین و گذشتگان پذیرفتنی نیست. این نکته بر این نظر تأکید دارد که انسان با آزادی و اختیار، عقاید و باورهای اعتقادی را بپذیرد و الا از او پذیرفته نیست.
2. در طول تاریخ، عالمان شیعی و به طور کلی شیعیان، دچار محدودیتهای گستردهای بودهاند. این مسئله به دلیل اینکه غالب حکومتها غیرشیعی بودهاند، بیشتر نشاندهندة محدودیت شیعیان و عالمان شیعی بوده است. شیعیان در دوره حضور امام معصوم و دوره غیبت، نگاهی خاص به حکومت داشتهاند و از اینرو بسیاری از حکومتهای موجود را به رسیمت نمیشناختند.
3. این مسئله موجبات محدودیت هر چه بیشتر آنان را فراهم میآورد و آنان به رغم آموزههای دینی که آزاداندیشی را توصیه و ترویج میکند، نمیتوانستند با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی، آزادانه به کارهای علمی خویش بپردازند؛ در نتیجه حوزههای علمی شیعی، بیش از هر چیز نگران حیات و بقای خود بودند و از اینرو مشی محافظهکارانه در بیشتر دورانها توصیه میشد.
4. از دوره صفویه و با تأسیس حکومت شیعی، وضعیت مساعدی برای رشد و پیشرفت دانش در حوزههای علمی شیعی به وجود آمد. به یاد داریم که در همین دوره، مکتب بزرگ فلسفی با عنوان حکمت متعالیه توسط صدرالمتألهین نظام و قوام مییابد و یا میرداماد دست به تأسیس حکمت یمانی میزند. همچنین در دانشهای حدیث، اخلاق، فقه و مسائلی از این دست نیز پیشرفتهای خوبی به دست میآید که این وضعیت با فروپاشی حکومت صفویه و بیثباتی سیاسی، متوقف و دچار رکود میشود.
5. با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، دوباره مرزهای دانش و اندیشه درنوردیده میشود و بحثهای جدی و جدیدی با توجه به تأسیس رشتههای تخصصی در حوزههای علمی شیعی درمیگیرد که نویدبخش ثبت برگ زرّین دیگری در دانشهای اسلامی و احیا و بازسازی آن است؛ چنان که امروزه با پیریزی دانشها و رشتههای تخصصی مختلف، میتوان شاهد چشمانداز روشنی بود.
6. آنچه بیش از اندازه میتواند به این مسئله کمک کند، مسئلة اجتهاد است که به نوعی با آزاداندیشی گره خورده است. اجتهاد در حوزههای علمی شیعی، به مثابه نقطه تکاپو و جنب و جوشی است که همه را وامیدارد برای بهرهگیری بیشتر از سرمایه و ظرفیت حوزهها و روحانیت شیعی، دست به کار شوند و ضمن پاسخ به پرسشهای انسان معاصر، به زندگی انسان در شرایط فعلی سامان دهند و درهای زیست اجتماعی و فرهنگی و معنوی را به رویش باز نمایند.
7. این وضعیت ممکن نمیشود، مگر شخصیاندیشی به جمعیاندیشی و سازمانیاندیشی تبدیل شود و از نگاه نهادی به این مسئله توجه شده، این مسئله به شکلی منسجم و متمرکز، هدایت و حمایت شود تا نهال کهن آزاداندیشی در حوزههای علمی و سازمان روحانیت شیعی جان تازهای بگیرد و دانش و اندیشه رونق افزونی بیابد؛ از اینرو برای برونرفت از وضعیت حاضر، به نظر میرسد حوزه علمیه شیعی و سازمان روحانیت باید با حمایت رسمی از آزاداندیشی و عالمان آزاداندیش، زمینههای بسط و رونق دانشهای اسلامی را پدید آورند.
8. در پایان باید به این نکته توجه داشت که آزاداندیشی در حوزههای علمی شیعی وجود داشته است. این آزاداندیشی بیشتر شخصی بوده است تا سازمانی و نهادی. شایسته و ضروری است آزاداندیشی موجود و تاریخی از یک مسئلة شخصی به سمت سازمانی و نهادی ارتقا یابد.
پی نوشت :ها
1- شاید هم بتوان گفت تحلیل استاد مطهری، به شرایط خاصی اشاره دارد که به سبب خوشایند کسانی که در تأمین معیشت، بر پرداخت سهم امام به آنان تکیه دارند، برخی از فعالیتها را انجام ندهند.
2- به گفته آیتالله جوادی آملی، انقلاب اسلامی ایران، در عین اینکه تعدادی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد، اما بیش از آن «علوم و معارف وحیانی را تا حدودی آزاد و زنده کرده است» (ر.ک به: لکزایی، 1387، ص125).
3- اقدامات آیتالله بروجردی و قبل از آن حاج شیخ عبدالکریم حائری، به عنوان مؤسس حوزه علمیه قم در دوره معاصر در این زمینه ارزیابی میشود.
منابع:
نهج البلاغه.
1. خمینی، روح الله؛ صحیفه امام؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378.
2. خمینی، سید احمد؛ مجموعه آثار یادگار امام؛ ج1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375.
3. دبیرخانه نهضت آزاداندیشی؛ درآمدی بر آزاداندیشی و نظریهپردازی در علوم دینی؛ قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1383.
4. زنجانی، سیدعزالدین؛ «گفتگو»، فصلنامه حضور، ش32، 1368.
5. صدرالمتألهین شیرازی، محمد بن ابراهیم؛ الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة؛ الطبعة الرابعة، بیروت: دار احیاءالتراث العربی، 1410ق/1990م.
6. ؛ سه اصل؛ به تصحیح سیدحسین نصر، تهران: روزنه، 1377.
7. ؛ عرفان و عارفنمایان (ترجمه کسر الاصنام الجاهلیه)؛ ترجمه محسن بیدارفر؛ چ3، تهران: الزهراء، 1371.
8. ضیائی، علیاکبر؛ نهضت فلسفی امام خمینی؛ تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1381.
9. طباطبایی، سیدمحمدحسین (علامه)؛ مجموعه مقالات و پرسشها و پاسخها؛ به کوشش سیدهادی خسروشاهی؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371.
10. ؛ شیعه: مذاکرات و مکاتبات پرفسور هانری کربن با علامه سیدمحمدحسین طباطبایی؛ چ4، تهران: مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، 1382.
11. لک زایی، شریف؛ آزادی و دانش؛ قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1389.
12. ؛ «تکوین حکمت متعالیه از صدرالمتألهین تا امام خمینی»؛ فصلنامه پژوهش و حوزه، ش34-35، تابستان و پاییز 1387.
13. ؛ سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه؛ قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387.
14. لک زایی، نجف؛ اندیشه سیاسی صدرالمتألهین؛ قم: بوستان کتاب، 1381.
15. مرزبان وحی و خرد: یادنامه مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، قم: بوستان کتاب، 1381.
16. مطهری، مرتضی؛ پیرامون جمهوری اسلامی؛ چ7، تهران: صدرا، 1372.
17. ؛ ده گفتار؛ چ6، تهران: صدرا، 1369.
18. ؛ فلسفه تاریخ؛ ج1، چ15، تهران: صدرا، 1387.
19. ــ ؛ یادداشتهای استاد مطهری؛ ج2، چ2، تهران: صدرا، 1379.
20. نبیان، پروین؛ «تحریری نو بر مفهوم جبر و اختیار در نظر شیعه»؛ فصلنامه علمی ـ پژوهشی شیعهشناسی، ش27، پاییز1388.
شریف لک زایی، استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
منبع: فصلنامه علمی ـ پژوهشی شیعه شناسی، شماره 33، بهار 1390.
مطالب مرتبط
آزاداندیشی در حوزههای علمیه شیعی: شخصی یا نهادی؟(1)