همایش بازخوانی و بررسی آرا و اندیشههای شهید دکتر بهشتی
نگرش نهادگرایانه در اندیشه بهشتی
دکتر شریف لکزایی، استادیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی که کتاب «آزادی سیاسی در اندیشه آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی» را نیز در کارنامه خود دارد، دیگر سخنران این همایش بود و کوشید بر بحث نگرش نهادگرایانه شهید بهشتی
تمرکز کند.
او معتقد است که نظریه نهادی با اندیشههای شهید بهشتی تطابق کامل دارد و در توضیح نظریه نهادگرایی گفت: «نهادها ساختارهایی هستند که در قلمرو اجتماعی حیات مییابند و تعاملات انسانها بر پایه آنها شکل گرفته و تداوم مییابد.» لکزایی معتقد است که شهید بهشتی ساختارهایی را برای تثبیت حیات اجتماعی شکل میدهد و بههمین خاطر است که بر کار سازمانی و گروهی تأکید دارد. وی همچنین افزود به باور شهید بهشتی ارزشها را باید در حیات اجتماعی نهادی کرد و در کودکی است که نهادی کردن رخ میدهد.
عدالت در اندیشه شهید بهشتی
حجتالاسلام سیدعباس نبوی، استاد حوزه و دانشگاه از سخنرانان این همایش بود. او معتقد است که نظام و بنیان اجتماعی که شهید بهشتی ترسیم میکند بر این هفت رکن استوار است؛ عقلانیت، عبودیت، کرامت انسانی، عدالت، آزادی، ولایت فقیه و دولت (البته دولت در معنای عام یعنی کل ساختار نظام نه صرفاً قوه مجریه). و در این میان، نبوی صرفاً
بر تبیین عدالت در منظومه فکری شهید بهشتی متمرکز شد.
بهزعم او، غرب در قرن بیستم به این نتیجه رسید که اساساً عدالت، یک فضیلت است و لذا یک بنیان واقعی اجتماعی نیست؛ به تعبیری، بیشتر همدردی و همگامی است و نمیتوان قواعد عدالت را در بحثهای پولی و مالی پیادهسازی کرد. اما به باور او، در ایران از عدالت تعریفی کلاسیک ارائه میشود که برگرفته از کلام امیرالمؤمنین(ع) است که طی آن، بنیاد عدل را بر تساوی آحاد جامعه در بهرهمندیها، حقوق و تکالیف قرار میدهند مگر ادلهای بیاید و جداگانه تفاوتهایی را اثبات کند و تأکید کرد شهید بهشتی در تدوین قانون اساسی کاملاً بر این تعریف پایبند بود. نبوی معتقد است که نگاه عدالت محوری که شهید بهشتی پایهریزی کرد از دوره سازندگی به بعد مورد غفلت قرار گرفت و ریشه بسیاری از مسائل و چالشهایی که ما امروز با آن دست و پنجه نرم میکنیم، به خاطر فاصله گرفتن از بنیان و خط فکری شهید بهشتی است.
فرشاد مومنی: ریشه گرفتاری های ما بی اعتنایی به قانون اساسی است
بزرگترین میراث اندیشهای شهید بهشتی «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» است. اگر ما پایبندی عملی بهصورت سیستمی به قانون اساسی میداشتیم تقریباً با هیچ یک از بحرانهایی که امروز اقتصاد ایران تجربه میکند، روبهرو نمیشدیم. در بین اسلامشناسان قرن بیستم، شهید بهشتی تنها کسی است که قادر به برپایی یک نظم روزآمد اسلامی بود.
1. یکی از مسائل حیاتی امروز ما پاسخ به این پرسش است که برای برونرفت از چالشها و دشواریها چه باید کرد؟ برحسب اینکه تعریف عملیاتی هر کدام از ما از مفاهیم چه باشد، طبیعتاً پاسخها متفاوت خواهد بود. اما اگر منظور از «ما» جامعه دانشگاهی باشد میتوان گفت برای جامعه دانشگاهی هیچ مسئولیتی خطیرتر و سرنوشتسازتر از مشارکت فکری برای ارتقای ظرفیتهای دانایی نظام تصمیمگیری کشور نیست تا طی آن، نظام تصمیمگیری کشور بتواند برای برونرفت از این مسائل راهکاری بیابند.
2. جامعه دانشگاهی ما باید برای برونرفت از وضعیت نامطلوب موجود، به دو گروه دانایی نائل شود؛ نخست، بنیانهای اندیشهای شکلدهنده وضع موجود و دوم بنیانهای اندیشهای شکلدهنده وضع مطلوب.
بهنظر میرسد که ما در هر دو زمینه با مشکلات معرفتی بسیار جدی روبهرو هستیم. وقتی کارگزاران و سیاستگذاران کشور، اصل وجود گرفتاریها و بحرانها را به رسمیت میشناسند اما هر تمهیدی که میاندیشند نه تنها آنان را به هدف نمیرساند بلکه از آن دور میکند، حکایت از این دارد که تا امروز نظام تصمیمگیری ایران قادر نبوده که یک درک اساسی از بنیانهای اصلی اندیشهای شکلدهنده «وضع موجود» ارائه کند. شواهد تاریخی به ما میگوید که کمدانایی ما از «شناخت وضع مطلوب» حتی از «شناخت چرایی وضع موجود» هم کمتر است.
3. ادعای من این است که بازگشت به اندیشههای شهید بهشتی میتواند کمککننده اساسی هم برای فهم ریشه گرفتاریهای کنونی و هم ساز و کارهای برونرفت از آنها باشد. واقعیت این است که بزرگترین میراث اندیشهای شهید بهشتی «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» است. در این فضا، باید این پرسش را در برابر نظام تصمیمگیری کشور و خودمان قرار دهیم که چقدر گرفتاریهایی که امروز، ایران تجربه میکند، محصول تن در ندادن به اجرای قانون اساسی بوده است؟ بهنظر میرسد بخش اعظم گرفتاریها و مشکلات ما ریشه در بیاعتنایی به قانون اساسی دارد. به نظر میرسد تا به امروز ارادهای برای اجرای عملیاتی کردن بخشهای بزرگی از قانون اساسی وجود نداشته است. بخشهایی از قانون اساسی ما ولو با حسن نیت، مصلحتسنجیهای نادرست، دور زده شده و بخشهایی هم به شکلی کاریکاتوری و ناقص اجرا شده است.
4. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گرچه محصول یک کار مشترک جمعی است اما همگان به این نکته اذعان دارند که روح قانوناساسی منعکسکننده اندیشههای شهید بهشتی است. قانون اساسی ما در اصول اقتصادی خود تصریح میکند که ضریب اهمیت بخشهای اقتصادی به ترتیب اولویت بخش دولتی، تعاونی و در درجه بعدی بخش خصوصی است. بسیاری این جهتگیری را بهعنوان بزرگترین نقطه ضعف قانون اساسی برمیشمارند و بسیاری حتی پا را از این هم فراتر گذاشته و عنوان میکنند که شهید بهشتی در واکنش به جریانهای سوسیالیستی و برای ساکت کردن آنها این اسلوب اندیشهای را انتخاب کرده است. من به سهم خود، این افراد را به خواندن کتاب «بانکداری، ربا و مسائل مالی در اسلام» دعوت میکنم. بخش اصلی این کتاب به مجموعه بحثهای تفصیلی شهید بهشتی در سالهای حدود 1349 و 1350 برمیگردد؛ یعنی زمانی که اصلاً کسی احتمال نمیداد که هفت -هشت سال بعد در ایران یک انقلاب اسلامی صورت بپذیرد و در آن انقلاب اسلامی، فضایی هم برای شهید بهشتی جهت تدوین قانون اساسی ایجاد شود. واقعیت این است که حدود هشتاد درصد مبانی اقتصادی که در قانون اساسی آمده در این کتاب مطرح شده است.
5. واقعیت این است که اگر ما پایبندی عملی بهصورت سیستمی به قانون اساسی میداشتیم تقریباً با هیچ یک از بحرانهایی که امروز، اقتصاد ایران تجربه میکند، روبهرو نمیشدیم. در بین اسلامشناسان قرن بیستم شهید بهشتی تنها کسی است که قادر به برپایی یک نظم روزآمد اسلامی بود و از نظر نظم فکری و پایبندی به اصول روششناختی چه در ساحت دین و چه در ساحت علوم جدید منحصر به فرد است. از همین رو، شاید بزرگترین هدیهای که امروز میتوان به حکومت و به مردم ایران داد این باشد که برای فهم ریشههای شکلگیری بحرانها و فهم ساز و کارهای برونرفت از آنها هیچ ابزاری به اندازه مراجعه مجدد به بنیانهای اندیشهای شهید بهشتی نمیتواند راهگشا باشد و فکر میکنم که این یک میراث اندیشهای منحصر به فردی است که میتواند برای ایران نجاتدهنده و اعتلابخش باشد. امیدوارم که خداوند به همه ما توفیق دهد که قدردان میراث اندیشهای ایشان باشیم و به کارگزاران ما هم توفیق دهد که با پایبندی عملی به آن میراث اندیشهای یک درک عزتمند از اسلام به نمایش گذارد.
مهسا رمضانی، خبرنگار
روزنامه ایران، 15 اسفند 1397