جدیدترین مطالب

اشاره
اندیشکده عدالت در راستای گفتمان نخبگانی درباره نظریه عدالت و تبیین رابطه فرهنگ و عدالت و معیارهای آن در عرصه فرهنگ با تنی چند از صاحب‌نظران و فرهیختگان حوزوی و دانشگاهی به گفتگو و مصاحبه علمی پرداخته که در این شماره گوشه‌ای از مصاحبه با آقای دکتر شریف لک‌زایی پرداخته می‌شود؛ ایشان، دانشیار، گروه فلسفه سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی است. «آزادی و دانش»، «فلسفه سیاسی صدرالمتالهین»، «آزادی سیاسی از منظر آیت‌الله مطهری و آیت‌الله بهشتی»، «سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه»، «بررسی تطبیقی نظریه‌های ولایت‌فقیه» و «توزیع و مهار قدرت در نظریه ولایت‌فقیه» عناوین شماری از تألیفات منتشر شده دکتر شریف لک‌زایی است.

❝ عدالت از منظر فیلسوفان سیاسی و از زاویه دید فلسفه سیاسی چه تعریفی دارد؟

در حوزه فلسفه سیاسی بحث عدالت از دیرگاه مورد توجه بوده و به نظر اصالتاً موضوع و مفهوم عدالت یک مسئله و مفهوم فربه در حوزه فلسفه سیاسی به حساب می‌آید. از این رو فیلسوفی مانند افلاطون به تفصیل وارد بحث در این حوزه شد و در ادامه هم فیلسوفان مسلمان به بحث در این مفهوم پرداخته‌اند. در اندیشه سیاسی اسلامی این تلقی رایج وجود دارد که عدالت یک رکن اصلی و اساسی اندیشه اسلامی و آموزه‌های اسلام است و کلیه این آموزه‌ها را می‌توان با استفاده از آموزه عدالت سنجید. به عبارتی همه آموزه‌های دینی باید از زیر تیغ عدالت گذر کند.

در تفکر اسلامی دو تعریف مهم برگرفته از کلام ائمه معصومین علیهم‌السلام درباره عدالت موجود و مورد توجه بوده است: در نخستین تعریف از عدالت به «اعطا کل ذی‌حق حقه» تعبیر شده و تعریف دیگر «وضع الشی فی موضعه» است که به معنای قرار دادن هر چیز سرجای مشخص خود است. به نظر می‌رسد بتوان گفت یک تعبیر از «وضع الشی فی موضعه»، نظم باشد و به تعبیر دیگر می‌تواند به معنای «حق هر کس را دادن» باشد؛ چرا که اگر شما هر چیزی را در جای خود بگذارید، به‌گونه‌ای حق ذی‌حق را اعطا کرده‌اید. به عبارتی حقوقی را که افراد دارند، باید در جای خود تحقق و عینیت پیدا کند.

 

❝ می‌توان از برقراری اعتدال هم به عدالت تعبیر کرد؟

بله، یک تعریف از عدالت، بازگرداندن آن به اعتدال است. اعتدال یعنی رعایت حد وسط که از وجوه مختلف نفس آدمی شروع می‌شود و در خود نفس آدمی هم وجود دارد. به این معنا که شما بین قوای نفسانی‌تان اعتدال برقرار می‌کنید تا هیچ قوه‌ای به طور نابرابر فربه نشود و نتواند جای دیگر قوا را تنگ نماید. اعتدال بین قوا می‌تواند نوعی حرکت اجتماعی هم باشد. در اجتماع هم باید میان قوای اجتماعی اعتدال وجود داشته باشد در غیر این صورت جامعه با ثباتی نخواهیم داشت. بنابراین عدالت به معنای اعتدال هم همین است، اما معنای مدنظر من در این گفت‌وگو از عدالت همان «اعطای کل ذی‌حق حقه» است.

 

❝ در تعریف شما حرفی از تساوی حقوق نبود، جایگاه تساوی در عدالت چگونه قابل تحلیل است؟

در بحث از عدالت منظورمان تساوی و برابری نیست، بلکه می‌تواند به ین معنا باشد که همه در برابر قانون برابر و مساوی هستند و در نتیجه از این طریق به منظور تحقق عدالت تلاش شود. می‌توان گفت که عدالت به معنای این است که همه افراد از حق آموزش، حق داشتن مسکن، حق تغذیه مناسب، حق تأمین بهداشت صحیح و … به طور برابر برخوردار باشند و حق هر فردی در این زمینه‌ها اعطا شود. در قرآن و احادیث ائمه نیز به کرات از «حق» صحبت شده است: از حق متقابل حاکمان و مردم بر گردن همدیگر. شما حقی نسبت به دیگران داری و آن دیگری هم نسبت به من حقی دارد. من تکالیفی بر عهده دارم و دیگری هم همین‌طور. این موارد را اگر در حوزه «حق» تفسیر کنیم فقط و فقط پای عدالت به میان می‌آید. حال اینکه این حق‌ها دارای تساوی هستند یا خیر، بحث مفصل و فربه دیگری است که فکر نکنم در این مجال اندک بگنجد.

❝ معیارهای بسط عدالت در جامعه فعلی، چیست‌اند؟ آیا بسط عدالت از وظایف حکومت‌ها است؟

در تفکر قرآنی ما آیه ۲۵ سوره مبارکه «الحدید» را داریم: «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ» از این آیه مستفاد می‌شود که پیامبران ارسال شده‌اند تا انسان‌ها را تحریک کرده یا دعوت کنند به تحقق عدالت و قسط در جامعه. یعنی خود مردم باید اقامه عدل و قسط کنند. اما به هر حال، دولت به عنوان یک رکن بسیار مهم از ساختار یک جامعه در سیاست‌گذاری و نظارت و همچنین در اعطای حقوق می‌تواند تأثیرگذار باشد. حتی اگر پدر و مادری هم به فرزند خود رسیدگی نمی‌کنند، دولت می‌تواند مداخله کند. اما از دیدگاه فلسفه متعالی باید امور جامعه به گونه‌ای پیش برود که مردم خود پیشگام تحقق عدالت باشند، بنابراین نخستین رکن برای تحقق عدالت حضور مردم است.

 

❝ بنابراین اگر برای مثال، استان سیستان و بلوچستان در محرومیت است و زیرساخت‌های لازم در این استان وجود ندارد، به دلیل زیرپا گذاشتن قانون است؟

بله، در مواردی حتی قانون وجود دارد، اما رعایت و اجرا نمی‌شود. گاهی اوقات هم شاهد وضعیت اسفناکی هستیم، چرا که می‌بینیم قانون اجرایی شده، اما به صورت فرمالیستی انجام شده و آن طور که باید اثراتش در زندگی روشن شود اتفاق نیفتاده و روند درستی را برای اجرایی شدن طی نکرده، بنابراین منابع و نیروها و امکانات به هدر می‌رود.

❝ تحلیل کلی شما از وضعیت عدالت در ایران چیست؟ درباره نظام تقنینی در ایران چه نظری دارید، این نظام چه تأثیری می‌تواند در زمینه بسط عدالت داشته باشد؟

ببینید نکته‌ای که می‌تواند قانون را دچار مشکل کند و البته در جامعه امروز ما هم دیده می‌شود گسستی است که بین «نظر» و «عمل» وجود دارد. ما آن‌گونه که فکر می‌کنیم عمل نکرده و آن‌گونه که قانون وضع می‌کنیم به اجرایی کردن آن نمی‌پردازیم. ما الگوها و نمونه‌های موفقی از همسان بودن نظر و عمل داریم که یکی از بهترین آنها امام موسی صدر است. بین اندیشه و عمل ایشان، فاصله‌ای وجود نداشت. انسان باید همان‌گونه که فکر می‌کند و می‌اندیشد عمل کرده و هیچ ملاحظه‌ای هم نباید فاصله‌ای ایجاد نماید. برای مثال در ایران به امام صدر پیشنهاد می‌شود که با شاه ملاقات کرده تا به واسطه آن برخی از زندانیان سیاسی که از مخالفان رژیم پهلوی هستند با تقلیل مجازات روبه رو شوند، این پیشنهاد مورد موافقت او قرار می‌گیرد. یا اینکه برای کاهش درد و رنج مردم محروم لبنان با همه- هم طرف‌های لبنانی و هم دولت آن کشور و نیز مقامات کشورهای دیگر- ملاقات و رایزنی می‌کند.

به نظرم شکاف و گسست بین نظر و عمل در ایران بسیار مهم است. ما قوانین خوبی داریم که به دلیل عدم اجرا در همان مرحله نظر مانده و چون آن قوانین اجرا نشدند اعطای حق ذی‌حق نیز رخ نداده است.

در بحث تقنین نیز اگر وضعیت مجالس در ایران را بررسی کنید به این نتیجه بد می‌رسید که از مجلس اول هر چه به جلو آمده‌ایم، از نظر فکر و اندیشه مجلس ما ضعیف‌تر شده است. این وضعیت هم از دوران مشروطه تا پهلوی و هم در دوران جمهوری اسلامی دیده می‌شد. مجلس اول در دوره جمهوری اسلامی به مراتب قوی‌تر از سایر مجلس‌ها بود. این ضعف فکر و اندیشه در مجلس به شدت برای جامعه مشکل ایجاد می‌کند. نماینده‌ای که از نظر فکر و اندیشه کوچک است، ناگهان در مقامی قرار می‌گیرد که وظیفه‌اش اعطای حق ذی‌حق است، اما نمی‌تواند آن را انجام دهد و برای آن آموزش ندیده است و یا اینکه از عهده وظیفه خویش برنمی‌آید. مرحوم آیت‌الله عمید زنجانی در درس فقه سیاسی که با ایشان گذراندیم می‌فرمود برای تهیه یک قانون ممکن است زحمات زیادی کشیده شده باشد و قوانین واقعاً خوبی هم تدوین شود اما از آن مراکز قانون‌گذاری تا اجرا در موارد ریز و خرد مراحل زیادی باید طی شود که چه بسا مجریان مناسبی در این مراحل وجود نداشته باشند. لذا باید روی مجریان و اعمال کنندگان قانون هم توجه شود و آنان در این زمینه آموزش ببینند.

❝ آیا در کشور برای بسط عدالت نظریه فرهنگی- سیاسی جامعی وجود دارد؟

به نظر می‌رسد فاقد این نظریه هستیم. همان‌طور که گفتم در درجه نخست ما قوانینی داریم که به آن به صورت کامل عمل نمی‌شود. نکته دوم در این است که ما باید حتماً در حوزه بسط و توزیع عدالت یک تئوری و نظریه‌ داشته باشیم. باید بدانیم نظریه عدالتی که می‌خواهیم آن را تحقق ببخشیم به لحاظ فلسفی، علمی و نظری چه ابعادی دارد؟ اگر ما صرفاً دیدگاه درباره عدالت داشته باشیم، فایده چندانی در بر نخواهد داشت.

در اینجا ما می‌توانیم از یک نظریه تشکیکی در باب عدالت صحبت کنیم. نظریه‌ای که می‌تواند صفر تا صد این جامعه یعنی قومیت‌های مختلف، فرهنگ‌ها، زبان‌ها و لهجه‌های مختلف رایج در این سرزمین را لحاظ کند. تاکنون چنین نظریه‌ای که بتواند همه جوانب موجود را در نظر داشته باشد مطرح نشده است اما می‌توان به سمت طرح آن حرکت کرد. این نظریه یک دیدگاه اعتدالی است و البته یک تعریف از عدالت هم اعتدال و حد وسط است. این نگاه اعتدالی اگر حاکم شود، دعوای فلسفه سیاسی یا مفاهیم سیاسی در دوره معاصر را نیز به نوعی حل می‌کند. این نظریه صرفاً جانب آزادی را نمی‌گیرد و صرفاً هم جانب عدالت را نمی‌گیرد گرچه اگر عدالت تحقق یابد درواقع آزادی هم تحقق یافته است. با نگاه تشکیکی می‌توان جانب هر دو مفهوم را گرفت تا بتوان هر دو را کنار هم دید. در کشور ما از یک قرن گذشته، یا به عبارتی از دوران مشروطه به بعد مدام یا دوره‌های هرج و مرج یا نظم و امنیت را شاهد بوده‌ایم. این آسیب‌زاست. ما هم نظم می‌خواهیم و امنیت را ضروری می‌دانیم و هم خواستار آزادی هستیم و برای تحقق عدالت مبارزه می‌کنیم. بنابراین این مفاهیم باید حتماً کنار هم باشند. شما وقتی عدالت را تحقق می‌بخشید، آزادی هم در کنارش به دست می‌آید.

می‌توان بخش‌های مختلف این نظریه را با توجه به فلسفه‌های بومی، به ویژه فلسفه متعالیه مورد بحث قرار داد و به سمت یک نظریه جامع حرکت کرد و نخستین بحث هم این است که ما داشته‌ها و دانسته‌های خود را به مرحله عمل دربیاوریم.

بنابراین می‌توان از یک نظریه بومی عدالت سخن گفت و به نظریه تشکیکی عدالت فکر کرد. این نظریه که واجد نگاهی اعتدالی است هم آزادی و هم عدالت را در کنار هم می‌بیند. افزون بر این نگاه تشکیکی به عدالت همه اقوام و مذاهب و ادیان و نژادهای مختلف را در بحث عدالت مانند هم نگاه می‌کند. نگاه تشکیکی سیاه و سفید نمی‌بیند و صفر و یک هم نمی‌نگرد، بلکه صفر تا صد را در نظر می‌گیرد. اضافه بر این‌که نیم‌نگاهی به نیمه‌خالی لیوان دارد اما نیمه‌پر لیوان را ملاحظه می‌کند و بر اساس آن برنامه‌ریزی می‌کند. درواقع باید گفت نظریه تشکیکی اقتضائات همه جامعه را می‌نگرد. خاستگاه نظریه تشکیکی عدالت البته فلسفه متعالیه است و این فلسفه از این نظریه پشتیبانی می‌کند و پشتوانه آن است. همچنین نکته دیگر این است که نظریه تشکیکی نظریه‌ای منعطف تلقی می‌شود نه متصلب و سخت. درواقع می‌توان گفت که در طی زمان خودش را تکمیل و ترمیم می‌کند و تکامل می‌یابد. به نوعی نظریه تشکیکی عدالت دارای حرکت جوهری ارادی هم هست که به طور ارادی در حال تکمیل و تکامل است. در نظریه تشکیکی عدالت، تحقق عدالت از زیرین‌ترین لایه‌های جامعه شروع می‌شود و در سرتاسر جامعه جریان می‌یابد. این نگاه بر اساس قاعده جسمانی الحدوث قابل برداشت است. از این رو تحمیل شدنی نیست و باید مسیر طبیعی خودش را طی نماید. تجربه این مسیر را در تاریخ اسلام در دوره پنج ساله حکومت امام علی علیه السلام می‌توان دریافت. آن حضرت حتی عدالت را هم تحمیل نکرد. نه تنها عدالت تحمیل شدنی نیست بلکه هیچ ارزش دیگری هم به گفته استاد مطهری تحمیل شدنی نیست. از این رو یکی از ارکان نظریه تشکیکی عدالت عدم تحمیل آن بر مردم و پذیرش آگاهانه آن از سوی مردم است. از این رو وجه ارادی این نظریه بسیار قدرتمند و قوی است. البته بخش‌های مختلف و نگاه جامع را با توجه به حکمت متعالیه می‌توان مورد بحث قرار داد و به ارائه یک نظریه جامع دست یافت. اما همان‌طور که قبلاً اشاره شد باید دانسته‌هایمان را به عمل درآوریم.

❝ در پیشینه ایران نمونه‌های موفقی از نهضت‌های عدالت‌خواهی داریم؟

نهضت عدالت‌خواهی در دوران مشروطه نمونه موفقی است که از جامعه و مردم شروع شد و تا اندازه‌ای هم به نتیجه رسید. این نهضت در فضای اجتماعی تأثیرگذار شد و البته خواست تأسیس عدالت‌خانه در آن بسیار مهم است و باید مورد بحث قرار گیرد. نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز از دیگر نهضت‌های موفق عدالت‌خواهی ایرانیان است. شعار قالب این نهضت هم در واقع همان اعطای حق ذی‌حق بود. نمایندگان مردم ایران این سؤال را مطرح می‌کردند که چرا حق ما یعنی نفت را کسان دیگری غصب کرده‌ و از آن بهره می‌برند ولی مردم خود ما محروم هستند؟ از این رو بر آن شدند که باید این حق دست خود ما باشد. به عبارتی روح نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران همان «وضع الشی فی موضعه» و تقاضای «اعطای کل ذی‌حق حقه» بود. در نهایت انقلاب اسلامی نیز یکی از نهضت‌های مهم عدالت‌خواهی است. در انقلاب دو شعار و مفهوم کلان وجود داشت: «استقلال» و «آزادی». آزادی و استقلال هر دو حق هستند. این شعارها معنای نفی استبداد و استعمار به صورت همزمان را می‌دهد. «جمهوری اسلامی» هم حقی است که باید در جای خود استقرار پیدا کند. البته این استقرار هم دست مردم و هم دست سیاست‌گذاران و دولتمردان است که تا چقدر آن را محقق کنند. وجه ایجابی جمهوری اسلامی نگاهی است که در فضای عملیاتی برای استحقاق حقوق ایجاد شده است. نگاه تشکیکی باعث می‌شود تا حدودی جدل‌های جناحی کم شده و یا در موضع خود قرار گیرد. به هر حال سلیقه‌های مختلف و اختلاف‌نظر وجود دارد و نمی‌توان آن را از بین برد، اما در مرحله اجرا و عمل ما باید به قانون اساسی ملتزم باشیم که می‌تواند این احقاق حق را به طور نظری و به طور مساوی تضمین و تأیید نماید. قانون اساسی جمهوری اسلامی معیاری است که اکثریت و همه جناح‌ها آن را پذیرفته‌اند، لذا باید قوانین متناسب تدوین شده تا قانون اساسی را به مرحله اجرا درآورد.

❝ نظریه تشکیکی عدالت چگونه در نظام جمهوری اسلامی معنا پیدا می‌کند؟

در بحث عدالت باید نخست دقت کرد که در چه گفتمانی داریم بحث را انجام می‌دهیم. برای مثال اینکه به عدالت نگاهی از پایین به بالا داریم یا از بالا به پایین. یعنی باید بررسی کرد که حکومت باید عدالت را اجرا کند یا مردم، نهادهای میانی و واسط یا جامعه مدنی به تقاضای عدالت و تلاش برای تحقق آن بپردازند. در نظریه تشکیکی عدالت که روی آن تأکید دارم، نقش مردم تعیین کننده است. در یک جامعه دور از عدالت، اگر از کسی بپرسی که چرا رشوه می‌گیری، در پاسخ می‌گوید که همه رشوه می‌گیرند. در صورتی که خود او یکی از همه است. بنابراین باید تحولی صورت گرفته و یک فضای کامل و جامع میانی در جامعه برای تحقق عدالت شکل بگیرد و تحقق عدالت در عمل مورد توجه همگان قرار گیرد.

در گفتمان‌های غیرمردم‌سالار، حاکمان در گسترش عدالت باید نقش ایفا کنند. در جامعه امروز عربستان محمد بن سلمان دارد اقداماتی برای عدالت می‌کند که به نوعی به نظر ترویج عدالت از بالاست. حال اینکه چقدر اقدامات او در آن جامعه پذیرش ایجاد کرده مورد بحث ما نیست.

از دیدگاه «نظریه تشکیکی عدالت» که بر مبنای آموزه‌های اسلامی است، تحول اصلی باید در مردم اتفاق بیفتد و البته این تحول نخست تحولی ذهنی، معرفتی و فرهنگی است. اگر این اتفاق رخ ندهد، طبیعتاً ما نباید شاهد تحقق عدالت باشیم. پس یک تحول ذهنی، معرفتی و فرهنگی باید برای مردم جامعه پیش بیاید، تا در آن جامعه گفت‌وگو صورت ‌گیرد. در ادامه نیز آزادی و امنیت به وجود می‌آید. همه این اضلاع در کنار هم عدالت را به وجود می‌آورند. اگر آزادی نباشد، عدالت هم نیست. اگر مشارکت نباشد، عدالت هم وجود ندارد. این عدالت است که اقتضا می‌کند من در سرنوشت خودم مشارکت داشته باشم و این یک حق است. بنابراین این مفاهیم باید با همدیگر هم‌سخنی و هم‌زیستی داشته باشند تا در عرصه اجتماعی و در عمل شاهد تحقق عدالت باشیم. از نظر فلسفی من دوست دارم اشاره کنم که قاعده «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا» هم می‌تواند با تبیین و تشریح، مورد بحث قرار گیرد. عدالت، جسمانی الحدوث است و از صف اجتماع و میدان مردمی بیرون آمده و به عرصه بروز و ظهور می‌رسد. عدالت از لایه‌های پایین اجتماع شروع شده و گسترش پیدا می‌کند و رهبران، سیاستمداران و دولتمردان جنبه‌های سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری و تقنین را باید به خوبی تحقق ببخشند؛ اما اگر مردم نخواهند، عدالت تحقق پیدا نخواهد کرد.

از سویی، تشکیکی بودن همچنین به معنای رفع دوگانه‌ها هم است. دوگانه‌ی مردم یا دولت؛ دوگانه‌ی عدالت یا برابری؛ دوگانه‌ی عدالت یا آزادی؛ دوگانه‌ی فرد یا جامعه و … برداشته می‌شود و هر یک در درجاتی می‌تواند وجود داشته باشد. بنابراین مسیر برای ورود تفکرات مؤثر آماده می‌شود و از همه خواسته می‌شود در تحقق عدالت مشارکت جویند.

برای تکمیل بحث مناسب می‌بینم که به بحثی از آیت‌الله جوادی نیز اشاره کنم و آن اینکه تحقق عدالت و رعایت قانون ما را به مدینه فاضله می‌رساند و حال آنکه این کف تمدن است و مراحل بالاتری هم هست که بعد از عمل به قانون جامعه می‌تواند به آن درجات برسد. برای مثال مبحث محبت از درجه‌ی بالاتری نسبت به عدالت برخوردار است. اما در درجه اول همه موظف به تحقق عدالت و عمل به قوانین هستند نه اینکه بخشش و محبت کنند. شاید بتوان گفت این نوع نگاه نیز معنای دیگری از تشکیکی بودن است. بنابراین برای تحقق و تضمین عدالت در جامعه باید به مبحث محبت نیز توجه داشته باشیم و آن را در گستره مباحث خویش مورد توجه قرار دهیم.

مصاحبه کننده: حسین آسیابانی
 ماهناه خبری - گفتمانی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، مهرماه 1397، شماره 64.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید