جدیدترین مطالب

دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به وضعیت آزادی در سال‌های پس از انقلاب بیان کرد: آزادی مسئله بوده و هست، اما نخبگان کمتر در مورد آن نظریه‌پردازی کرده‌اند؛ باید توجه کرد که همین شرایط حساس کنونی در دوره جنگ، انتخابات را تعطیل نکرد و امام اجازه ندادند نوع نظام سیاسی به رأی گذاشته نشود و فرمودند رأی‌گیری حتماً باید انجام شود، زیرا نظر مردم برای ایشان مهم بود.

به گزارش ایکنا، نشست معرفی و بررسی کتاب «امام خمینی و مسئله آزادی»، نوشته شریف لکزایی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، امروز ۱۷ خردادماه با حضور نویسنده کتاب و همچنین مرتضی یوسفی‌راد، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به عنوان ناقد برگزار شد. در ادامه متن سخنان شریف لک زایی را می‌خوانید؛

  

خاستگاه مسئله آزادی در اندیشه امام راحل، محیط بیرونی است، نه مبانی معرفتی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به خاستگاه نظریه آزادی نزد امام، بیان کرد: اگر بگوییم امام آزادی را از محیط بیرون گرفته که ظاهراً همین طور است، انتظار می‌رود که متناسب با بار معنایی که آزادی در عصر جدید و دوره معاصر ایران معنا یافته، این معنا دریافته شود و انتظار این است که امام راحل این معنا را به مبانی عرضه کرده باشند و متناسب با آن، معنایی از آن در کلام خود ارائه دهند. 

به گزارش ایکنا؛ نشست معرفی و بررسی کتاب «امام خمینی و مسئله آزادی» نوشته شریف لک زایی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، امروز ۱۷ خردادماه با حضور نویسنده کتاب و همچنین مرتضی یوسفی‌راد، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، به عنوان ناقد برگزار شد. در ادامه متن سخنان یوسفی‌راد را که مشتمل بر نقدهای وی بر این کتاب است، می‌خوانید؛

در ابتدا به نقاط قوت اثر می‌پردازم. کتاب از جامعیت برخوردار است و روش واحدی دارد و این قوت متن است که از حیث روش، نویسنده روش فلسفی مبتنی بر رویکرد حکمت متعالیه را حاکم کرده و کتاب مسئله‌محور است. هرچند نقدی دارم اما مسئله‌محوری حُسن این کتاب محسوب می‌شود. سازمان‌دهی مشخصی در کتاب وجود دارد و روشن است که از کجا آغاز و به کجا ختم می‌شود و در انتها درصدد برآمده که مباحث به سوی یک نظریه برود و این امر استفاده مطلوب از متن را نشان می‌دهد و با توجه به موضوعات متنوع متن، نویسنده درصدد برآمده تا به نظریه‌ای برسد و این امکان را فراهم کرده است تا فتح بابی در این باره صورت گیرد.

حال به نقد اثر می‌پردازم. با توجه به عنوان کتاب، آیا برای امام آزادی مسئله بود که مراد، آزادی به معنای سیاسی - اجتماعی است؛ یعنی محل بحث بودن ناشی از سؤال بعدی است و آن اینکه اگر مسئله بوده، امام این آزادی را از مبانی فکری و فلسفی خود گرفته یا از محیط بیرون؟ در مبانی ایشان، اعم از عرفانی و فلسفی، آزادی مسئله نیست و امام از حیث مبانی در ادامه سنت فلسفی ما و در رهیافت حکمت متعالیه یا اشراقی یا مشائی است.

اگر مبانی امام را این طور در نظر بگیریم، در این صورت، آزادی در این سنت مسئله نبوده که دلایل آن نیز روشن است. اگر بگوییم از محیط بیرون آزادی را گرفته که ظاهراً هم باید همین طور باشد که امام نظیر دیگر متفکرین اسلامی این دوره مانند شهید مطهری و علامه جعفری که از آزادی بحث دارند، بحث کرده باشد، در این صورت طبیعتاً انتظار می‌رود که متناسب با بار معنایی آزادی در عصر جدید و دوره معاصر ایران معنا یافته، این معنا دریافت و به مبانی عرضه شود و امام متناسب با آن معنایی را ارائه دهند.

نکته دیگر این است که اگر برای امام راحل، آزادی مسئله بوده و این مسئله از محیط بیرون گرفته شده، نه از مبانی عرفانی، فلسفی و فقهی، بنابراین انتظار می‌رفت که متن به آزادی از منظر بیرونی توجه کند، نه از مبانی که با عنوان اختیار، آزادی و کرامت مطرح شده است. نویسنده به مبانی پرداخته و بایستی مبانی فلسفی نیز مطرح می‌شد، اما به انسان‌شناسی توجه و کتاب از مبانی آغاز شده است. اگر خاستگاه مسئله نزد امام، محیط بیرونی بوده، باید نویسنده نیز به معرفی محیط بیرون می‌پرداخت و در نتیجه‌گیری نشان داده می‌شد که امام آزادی را متأثر از فضای سیاسی - اجتماعی ایران به عنوان یک مسئله قرار داده و عرضه کرده است، اما ساختار متن این را تداعی نمی‌کند که امام راحل مسئله آزادی را از محیط بیرون گرفته باشد.

همچنین ظاهراً امام در مبانی خود چیزی به نام آزادی ندارد و آزادی در معنای سیاسی - اجتماعی نزد امام مسئله نبوده است. البته ممکن است این معنا را نویسنده نفی کنند، اما به نظر بنده چنین نیست که مبانی امام مولد مسئله آزادی در معنای سیاسی - اجتماعی آن باشد. نکته دیگر به روش و تعیین آزادی در اندیشه سیاسی امام مربوط است؛ یعنی همان سؤال قبلی است، اما این عنوان را دارد که مطرح کردن «آزادی» آیا به ملاحظه تحولات سیاسی و اجتماعی است یا به معنای معرفتی؟ آیا آزادی در پایگاه پارادایم مدرن فردی به نمایندگی از لاک مطرح می‌شود؟ یا در پارادایم مدرن اجتماعی به نمایندگی هابرماس و هگل مطرح می‌شود یا در پارادایمی غیر از این دو است؟

این دو پارادایم تأثیرگذار بوده‌اند، اما آیا امام فراتر از اینها بحث خود را دارد که این نیز بسیار مهم است و نیاز داریم مطلب را بدانیم. در این صورت باید دید امام در پارادایم کلاسیک بحث خود را مطرح می‌کند یا مدرن یا پسامدرن؟ همچنین امام در کدام پارادایم تعریف می‌شود و چه‌بسا در هیچ کدام نگنجد. پرسش دیگر اینکه آیا نزد امام منشأ آزادی حق است یا فضیلت‌گرایی یا هر امر دیگری؟ همچنین آیا آزادی نزد امام یک روش است یا ارزش؟ در برخی مواضع ارزش است اما اگر روش گرفته شود اقتضائات خاص خود را دارد.

پرسش این است که آیا خاستگاه آزادی در اندیشه امام توجه و مقابله با عدالت است؟ چه اینکه در دوره معاصر ایران این مسئله این طور مطرح شده و یکی از سؤالات بنده این است که آیا متفکرانی که با بحث آزادی مواجه هستند،‌ در تقابل با عدالت آن را مطرح می‌کنند یا خیر؟ چه اینکه این پرسش‌ها مواردی است که آزادی را در تقابل با عدالت قرار می‌دهند و باید یکی را انتخاب کنید. حال خاستگاه امام تقابل آزادی با عدالت است؟ هرچند رأی امام ممکن است در تقابل نباشد، اما آیا خاستگاه امام تقابل اینهاست؟ سؤال دیگر اینکه آیا اصالت فرد و جمع در نوع توجه امام به آزادی اثر داشته و این اثر چه میزان بوده است؟ بسیاری از مواضع امام نیز در تقابل و پاسخگویی به این بحث است و موثر بوده و امام بسیاری از مباحث خود را در این باره بیان کرده است.

سؤال دیگر اینکه چرا پس از انقلاب در جمهوری اسلامی، آزادی تبدیل به مسئله نشده است. البته شاید گفته شود که مسئله است. باید دید که چقدر با گروه‌های درون‌حکومتی و برون‌حکومتی در مورد آزادی بحث کرده‌ایم و خیلی در این زمینه دست ما پُر نیست و به این دلیل آزادی مسئله نشده است.

در نظریه آزادی امام و در نظریه‌ای که این کتاب آورده، باید تکلیف نسبت آزادی و عدالت را روشن کرد. بحث درباره این است که تعیین نسبت شود و گفته‌شده که به دنبال تعیین مناسبات این دو هستیم و می‌خواهیم تأثیر این دو و نسبت آنها را تعیین کنیم، اما در مقدمه تقدم آزادی و عدالت را نفی می‌کنند و می‌خواهیم نسبت‌سنجی کنیم و در نسبت‌سنجی نیز از این دو ناگزیریم و کسانی که قائل به تقدم یکی بر دیگری هستند نیز نفی نمی‌کنند و قائل به رابطه تأثیر و تأثری هستند، اما بحث رتبی نیز مطرح است که آیا آزادی بر عدالت مقدم است یا برعکس و در مورد تأثیر و تأثر آن این مسئله روشن است و کسی منکر آن نیست.

*****

دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به وضعیت آزادی در سال‌های پس از انقلاب بیان کرد: آزادی مسئله بوده و هست، اما نخبگان کمتر در مورد آن نظریه‌پردازی کرده‌اند؛ باید توجه کرد که همین شرایط حساس کنونی در دوره جنگ، انتخابات را تعطیل نکرد و امام اجازه ندادند نوع نظام سیاسی به رأی گذاشته نشود و فرمودند رأی‌گیری حتماً باید انجام شود، زیرا نظر مردم برای ایشان مهم بود. 

به گزارش ایکنا، نشست معرفی و بررسی کتاب «امام خمینی و مسئله آزادی»، نوشته شریف لک زایی، دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، امروز ۱۷ خردادماه با حضور نویسنده کتاب و همچنین مرتضی یوسفی‌راد، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به عنوان ناقد برگزار شد. در ادامه متن سخنان شریف لکزایی را می‌خوانید؛

ابهام در آزادی و برداشت‌هایی که از آزادی در ایران وجود دارد، همواره مشکل‌ساز بوده است و سوالاتی که در این زمینه مطرح می‌شود نیز همین را اثبات می‌کند که این ابهام‌ها وجود دارد و وجود خواهد داشت. اینکه حدود آزادی فرد و قدرت دولت چیست و ابعاد آن کدام است و چه معیاری دارد نیز محل بحث است و در این زمینه نیز با مشکلاتی روبه‌رو هستیم و حتی این تعارض و تقابل آزادی با دیگر ارزش‌ها از جمله عدالت نیز یکی دیگر از مشکلاتی است که وجود دارد؛ یعنی با رجوع به فرمایشات بزرگان انقلاب از جمله امام و دیگران ممکن است این تعارض را برداشت نکنیم و تأثیر و تأثر باشد، اما اینکه به کدام سمت سوق یابیم، نیازمند بحث و گفت‌وگو است و آن نیز مبتنی بر مبانی است که اتخاذ می‌کنیم.

همه این موارد ما را مجاب می‌کند ما به بحث آزادی بپردازیم و در مورد آن صحبت کنیم و اگر مسئله نیست، آن را به عنوان یک مسئله طرح کنیم. آزادی چنان که دیوید میلر در کتاب فلسفه سیاسی خود مطرح می‌کند، جنبه بیرونی و درونی دارد. شکی نیست که دولت باید بسترهای آزادی را فراهم کند، اما ایشان می‌گوید به این نیز بستگی دارد که آیا آن فرد می‌تواند دست به یک انتخاب اصیل بزند یا خیر که این نیز به مسائل بسیاری مربوط است. این درونی و بیرونی که میلر به آن اشاره می‌کند، در مثبت و منفی نیز مطرح می‌شود و شاید این آزادی درونی و بیرونی یک ترجمان دیگری از آزادی مثبت و منفی نیز تلقی شود.

آنچه که در این کتاب مدنظر بنده بوده، در مورد درآمدی بر نظریه امام بر آزادی است که می‌توانم بگویم که این نظریه به عنوان نظریه آزادی مسئولانه است و اگر بخواهیم نظریه آزادی امام را اسم‌گذاری کنیم، می‌توانیم بگوییم این نظریه عنوانش نظریه آزادی مسئولانه می‌شود و چیزی که در این اثر آمده نیز بر این اساس است و به نوعی همین را آشکار می‌کند. برای نمونه در بحث الگو و نظریه مناسب آزادی مطبوعات، سه نظریه مطرح و اشاره شده است که نظر امام شاید در برخی از موارد آزادی‌گرایانه باشد و وجه غالب فرمایشات امام رنگ‌وبوی این را دارد که نظریه ایشان را آزادی‌گرایانه تلقی کنیم و مورادی نیز هست که می‌توان آن را اقتدارگرایانه تلقی کرد.

اما  اگر بخواهیم مجموع مباحث امام را در نظر بگیریم، باید بگوییم در آن، مسئولیت اجتماعی می‌تواند بیشتر مورد توجه باشد و می‌توان آن را آزادی مسئولانه تقریر کرد. همچنین در مشارکت سیاسی، دیدگاه امام در نظریه واکارگزاری قابل تبیین است. آیا اینکه اینجا دیدگاه متخذ از مبانی هابز را ملاک قرار می‌دهیم یا لاک نیز یک بحث است؛ چون دو نظریه است؛ در نظریه هابز بیشتر انسان‌ها حقوقشان را به دولت اعطا می‌کنند تا دولت به آنها امنیت اعطا کند و این خلاصه این دیدگاه است و در نظریه لاک دولت کارگزار مردم است که به عنوان نظریه کارگزاری از آن یاد می‌کنیم و مردم دولت را به نوعی کارگزار خود می‌دانند.

اینها دو تلقی است که در فضای کلاسیک لیبرال مطرح است و دیدگاه امام در هیچ کدام از اینها نمی‌گنجد، اما در برخی موارد می‌شود گفت دیدگاه امام کارگزاری هم تلقی شود، اما آن چیزی که از برایند این می‌توانیم اتخاذ کنیم، دیدگاهی است که به نام واکارگزاری از آن یاد می‌کنم که هم مردم بخشی از اختیارات خود را به دولت می‌دهند و هم در برخی از موارد، دولت کارگزار مردم است و باید آسایش آن‌ها را تأمین کند.

در بحث آزادی و امنیت نیز سه دیدگاه می‌تواند مطرح باشد که اگر بخواهیم دیدگاه‌های امام را اشاره کنیم، به این صورت است که یک نوع تعامل بین امنیت و آزادی برقرار می‌کند و در قانون اساسی به تعبیر دیگری اشاره شده است که بحث آزادی و استقلال را مورد توجه دارد که به بهانه آزادی نمی‌توان استقلال را محدود کرد و برعکس و اینجا نیز همین است و به بهانه امنیت و نظم نمی‌شود آزادی را محدود کرد و برعکس. نظریه آزادی مسئولانه اینجا خودش را خوب نشان می‌دهد، بنابراین اگر من بخواهم در این بخش جمع‌بندی کنم، باید بگویم آنچه مدنظر بنده در این اثر بوده، چنین نگاهی است و باید به این نگاه ملتزم شویم.

اما باید به سراغ نقدها و اشکالات برویم؛ اینکه آزادی مسئله امام بوده است یا خیر و آیا این مسئله بودنش مبتنی بر مبانی ایشان است یا مبتنی بر شرایط بیرونی است؟ باید بگویم؛ اولاً این بحث دغدغه امام بوده است و از دهه ۳۰ که کشف‌الاسرار نگارش شده، ایشان به این مسئله می‌پردازد، اما به نظر بنده کشف الاسرار امام اهمیت بیشتری دارد و کتاب ولایت فقیه امام نیز تفصیل گفتار چهارم این کتاب است. بنابراین از همان زمان می‌بینیم این دغدغه وجود دارد و بعد هم در طی سالیانی، این بحث‌ها مطرح می‌شود.

در دوره تبعید و قبل از آن، ایشان در مورد مطبوعات بحث‌هایی دارند و می‌گویند آزادی به نحو گسترده‌ای برای همه باید وجود داشته باشد، اما گفته‌اند آزادی به گونه‌ای رواج دارد که برای کسانی است که به دین و علما اتهام می‌زنند، اما اگر کسی بخواهد پاسخ بدهد و به نقد نظام سیاسی بپردازد، در این صورت باب ممنوعی وجود دارد.

اما می‌توان گفت شرایط اجتماعی و سیاسی موجود به خصوص پیش از انقلاب اسلامی نیز موجب شده که این دغدغه در فرمایشات امام پُررنگ‌تر شود و موضع امام در این بخش به نحوی دارد پیش می‌رود که بحث آزادی را پُررنگ می‌کند، اما اینها مبتنی بر مبانی انسان‌شناسی، هستی‌شناسی و معرفت‌شناسی امام است که در بحث اختیار قابل ردیابی است.

فکر می‌کنم که بحث در حوزه فلسفه سیاسی و در حوزه عام اندیشه سیاسی است و از مبانی شروع شده و در مبانی اتخاذ موضع شده است. وقتی که نگاه جامعه‌شناختی داشته باشیم، در این صورت از این منظر باید شروع کنیم، اما نگاه من جامعه‌شناختی نبوده و تقدم را به مبانی دادم و این می‌تواند مورد نقد باشد، اما برخی از مسائل تأثیرگذار بوده است و نفی نمی‌کنم که شرایط این دیدگاه را برای امام پُررنگ کرده است. خود شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که مسئله آزادی وجود داشته است. یا فرمایشات امام در مورد نقش مردم و جمهوری اسلامی را داریم که نشان می‌دهد اسلامیت و جمهوریت تقابلی ندارند و این متخذ از این مبانی است و اینجا باید مستدل شود و البته شرایط اجتماعی نیز تأثیر خود را در پُررنگ شدن این دیدگاه داشته است.

نکته دیگر این است که آزادی فردی در کدام پاراداریم باید باشد. امام را در هیچ کدام از دو پارادایم هابز یا لاک قرار نمی‌گیرد. مبانی اینها متفاوت است و اصطلاحی که جعل کرده‌ام، واکارگزاری است؛ یعنی نه واگذاری مطلق اختیارات از سوی مردم رخ می‌دهد و نه کارگزاری مطلق است، بلکه وضعیتی بینابینی است. اما این امر بین امرین چیست؟ در واقع وجه سوم اختیار است که در کنار آزادی یا تفویض قرار ندارد، بلکه اختیار وجه سوم است. بنابراین آزادی را نیز یک نوع توانایی فرض می‌کنم که انسان از امکانی برخوردار است که بر اساس آن می‌تواند انتخاب‌گری داشته باشد. در نتیجه، به نظرم می‌رسد که همین نگاه واکارگزاری حاکم است و هیچ کدام از این دو پاراداریم هابز یا لاک را نمی‌پذیریم.

مبانی و مباحث حکمت متعالیه نیز مطرح است؛ یعنی تأکید حکمت متعالیه بر آزادی انسان و وجه تفاوت انسان با دیگر موجودات در بحث آزادی است که با مسئولیت گره خورده است. اما اگر بخواهیم تعبیر روزآمدی داشته باشیم، می‌توانم از اصطلاح واکارگزاری استفاده کنم و از این حیث اشاره کردم که آزادی می‌تواند حق و تکلیف باشد. وقتی با زبان فلسفی وارد بحث می‌شوید، آزادی را نمی‌توانید صرفاً به عنوان یک حق تلقی کنید، بلکه طبق فرمایش امام، تکلیف هم تلقی می‌شود و این هردو را کنار هم می‌گذارد؛ یعنی وجه فلسفی حق‌بودن منافی وجه تکلیفی‌بودن فقهی آن نیست و یکدیگر را کامل می‌کنند و باید از اختیار خود استفاده کرد.

همچنین اگر آزادی نباشد، به عدالت نیز نمی‌توان رسید و این نکته مهمی است که در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی نیز آمده است و نمی‌توان به بهانه اینکه مصلحت وجود دارد، آزادی را ذبح کرد. به نظر بنده این خاستگاه نیز تقابلی نیست، بلکه می‌تواند تعاملی و تکاملی باشد، اما اولویت با توجه به شعار انقلاب، آزادی است و مسیر عدالت نیز از مسیر آزادی می‌گذرد.

اما یکی دیگر از مسائل این است که چرا در سال‌های پس از انقلاب، آزادی تبدیل به مسئله نشده است؟ این مفروض را می‌پسندم که آزادی مسئله نشده است، اما با این نگاه که آزادی مسئله بوده و مسئله هم هست، اما نخبگان کمتر در مورد آن نظریه‌پردازی کرده‌اند و اگر بنا باشد به نظریه آزادی بپردازیم، باید نظریه دولت را تقریر کنیم، اما اینکه چرا پرداخته نشده، دلایل زیادی دارد که عبارت از دلایل داخلی و بیرونی است. از جمله دلایل بیرونی جنگ تحمیلی و تعارضات با جهان خارج است و این تعارضات موجب شده تا کمتر به آن بپردازیم، اما همین شرایط حساس کنونی در دوره جنگ، انتخابات را تعطیل نکرد و امام اجازه ندادند نوع نظام سیاسی به رأی گذاشته نشود و گفتند حتماً رای‌گیری شود و این نظر مردم برایشان مهم بوده است.

مطالب مرتبط

گزارش خبرگزاري شبستان از نشست نقد و بررسي كتاب امام خميني و مسأله آزادي

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید