احمد بستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، در نشست علمی حکمت متعالیه در سیاست ایران معاصر تأکید کرد که ملاصدرا فلسفه سیاسی ندارد و از اندیشه او هم به دست نمیآید و نسبتی هم با انقلاب اسلامی ندارد؛ اما شریف لک زایی برخلاف وی معتقد است که نظریات صدرا از جمله حرکت جوهری خاستگاه انقلابی دارد و عمده رهبران انقلاب اسلامی هم در فضای حکمت متعالیه تنفس کردهاند.
به گزارش ایکنا، نشست علمی حکمت متعالیه در سیاست ایران معاصر ۲۱ تیرماه با حضور احمد بستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، حجتالاسلام یوسفیراد و شریف لکزایی، اعضای هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
بستانی در این نشست به عنوان ارائهدهنده، گفت: در مورد اندیشههای ملاصدرا سه سؤال کلیدی وجود دارد که پاسخ هر سه هم منفی است؛ اول اینکه آیا ملاصدرا اندیشه سیاسی دارد یا خیر؟ سؤال دوم اینکه آیا از اندیشه وی میتوان الگو و اندیشه سیاسی استخراج کرد یا خیر و سؤال سوم اینکه آیا اندیشه ملاصدرا مبنای انقلاب اسلامی بوده است یا خیر؟. از دید بنده، ملاصدرا فاقد ابتکار خاصی در عرصه سیاست است و نمیتوان گفت او چیزی مطرح کرده است که دیگران آن را بیان نکردهاند. مباحث صدرا در موارد زیادی به خصوص در نسبت سیاست و شریعت تکرار مباحث گذشتگان است. پس اندیشه صدرا نکات پراکنده درباره سیاست دارد و فاقد ابتکار و نوآوری است.
وی با اذعان به مقام فلسفی این حکیم بزرگ، گفت: در پاسخ به سؤال دوم، معتقدم که از اندیشه وی امکان استخراج فلسفه سیاسی وجود ندارد، زیرا ماهیت اندیشه وی غیرسیاسی است؛ معتقدم ماهیت اندیشه صدرایی به گونهای است که مفاهیم کلیدی فلسفه سیاسی مانند مصلحت و منافع جمعی و خیر جمعی را مورد اشاره قرار داده و نگاه بسیار منفی به دنیا دارد؛ این نگاه منفی را برخی نوعی نقد سیاسی میدانند، در حالی که به نظر بنده چنین نیست. او اندیشه کیهانی دارد و همه چیز را در پیوند با عوالم برتر میبیند؛ ملاصدرا اساسا نسبت به هر نوع دنیادوستی مخالفت سرسختانه دارد؛ در حالی که اندیشه سیاسی مستلزم شکلی از اصالت دنیاست؛ مثلاً ماکیاولی میگوید اگر به هر کشوری حمله شود، باید از آن دفاع کند، پس نیازمند نظریه امنیت و جنگ هستیم، ولی در اندیشه صدرا گریز از این ساحت را به خوبی میبینیم.
صدرا فیلسوف مدینه نیست
بستانی تصریح کرد: صدرا اساسا فیلسوف مدینه نیست و اشارات سیاسی وی در واحدی به نام مدینه نمیگنجد؛ بخش مهمی از مباحث صدرا درباره تکامل نفس و حرکت است که ویژگی نخبهگرایانه دارد و مربوط به سالک است، در صورتی که سیاست، تدبیر انسان معمولی با دانش و هوش و ظرفیت ایمانی معمولی است؛ لذا برخی فلاسفه مفهوم شهر و اجتماع و سیاست را کنار گذاشته و روی حکومت انسان کامل تمرکز میکنند که سهروردی در زمره این افراد است؛ او میگوید اگر یک حکیم متأله در رأس قرار بگیرد، همه چیز نورانی میشود. ملاصدرا به نوعی به اندیشه اشراقی سهروردی تعلق خاطر دارد و نظریه انسان کامل ابن عربی را به آن ضمیمه کرده است.
بستانی در پاسخ به پرسش سوم تصریح کرد: این بحث برای اولین بار در دو دهه قبل مطرح شد و آقای افروغ در حد اشاره بحث حرکت جوهری ملاصدرا و نسبت آن را با ملاصدرا بیان کرد و بعد از آن توجه خوبی به این بحث در سالهای بعد صورت گرفت؛ استدلال بنده این است که انقلاب پدیده مدرن است و مبانی فلسفی مشخصی دارد، به همین دلیل ما در سنت اسلامی و مسیحی و غربی، فاعلیت ظهور انقلاب نداریم.
وی افزود: مدرن بودن انقلاب نکته بسیار مهمی است و سه مبنا دارد که اولین آن فاعلیت بشری است و انسان از اسیر تقدیر بودن بیرون آمده و با تلاش و جنبش خود تاریخ را شکل میدهد. دومین ویژگی انقلاب سیاسی، سیر دایرهای تاریخی و جابجایی قدرت و سوم نظام اجتماعی جدید است. پس اگر بخواهیم اندیشه سیاسی را به فردی نسبت دهیم، باید ببینیم به صورت اجمالی و حتی نهفته این سه ویژگی وجود دارد یا خیر؟
عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی تصریح کرد: در خصوص انقلاب اسلامی نظریات فرهنگی، سیاسی و ... داریم؛ سؤال این است که ببینیم نقش حکمت صدرا دقیقا با چه مفهوم و نظریه قابل توضیح است؛ آیا رابطه علت و معلولی وجود دارد؟ یعنی اگر حکمت صدرا نبود انقلاب رخ نمیداد؟ یا ذهنیت رهبران انقلاب برگرفته از ملاصدرا سبب انقلاب شد و یا تفسیر انقلاب در بستر صدرایی رخ داد. برخی میگویند اقتضاء اندیشه ملاصدرا فلان تحول در سیاست است، در حالی که اگر چنین چیزی را بپذیریم، میتوانیم از اندیشه هر فیلسوف و جامعهشناسی چون شریعتی و ... هم قرائنی بیاوریم؛ اینکه استناد کنیم به صحبت ملاصدرا که «انسان موجودی الهی است» آیا واقعا قبل از صدرا کسی نگفته بود و نمیدانست انسان موجودی الهی است؟ صدرا فیلسوف شیعه و معتقد بود، اما سؤال این است که آیا ما با آموزههای شیعی نمیتوانیم الهی بودن انسان را تبیین کنیم.
انقلاب معلول تفکر صدرایی نیست
وی با بیان اینکه تقلیل دادن انقلاب به رهبران آن یکی از ضعفها در تحلیلها است، اضافه کرد: انقلاب اسلامی به هیچ وجه قابل تقلیل به اندیشه امام نیست. البته ایشان نقش کلیدی داشتند، اما عناصر دخیل در آن متعدد و پیچیده بوده است؛ مثلا شریعتی در شکلگیری ادبیات و مفهومشناسی انقلاب نقش زیادی داشته است، ولی در آثار شریعتی رویکردی از ملاصدرا دیده نمیشود و نگاه انفعالی نسبت به دیدگاههای وی داشته است؛ همچنین اندیشه امام خمینی هم قابل تقلیل به اندیشه ملاصدرا نیست؛ بنابراین نمیتوان قیاس و نتیجهگیری کرد که چون امام متأثر از اندیشه صدرا بوده است، پس انقلاب هم معلول تفکر صدرایی است.
بستانی تصریح کرد: اولین کسی که بحث فهم سیاسی از فلاسفه اسلامی را مطرح کرد، احسان طبری، ایدئولوگ حزب توده بود؛ وقتی فلسفه سهروردی را میخواست توضیح دهد، میگفت جدالی بین ظلمت و نور در دنیا وجود دارد و انقلاب، جدال با نیروهای ظلمت بود و در مورد ملاصدرا و فلاسفه دیگر هم این بحث را دارد؛ به نظر من، این مصداق ایدئولوژیک کردن سنت است، در مورد ملاصدرا هم وقتی او را به انقلاب پیوند دهیم، فقط از طریق ایدئولوژیک کردن سنت ممکن است، زیرا مستلزم نادیده گرفتن عناصر رقیب و مستلزم سیاسی کردن و سیاسی دیدن مفاهیمی است که ذاتاً سیاسی نیستند.
حکمت متعالیه مقتضی انقلاب اسلامی است
در ادامه مرتضی یوسفیراد نیز در سخنانی گفت: در نظام صدرایی حرکت جوهری و جسمانیت الحدوث و روحانیت البقاء عمده اصولی است که اقتضاء دارد انسان و تک تک افراد مسیر تکاملی را طی کنند، صدرا دنبال استکمال نوع انسان و تک تک افراد است. فرض همه فلاسفه ما اعم از مشاء و اشراق این است که انسان ناقص است و از اندیشه صدرا استفاده میشود که انسان طی حرکت جوهری، از مرحله حیوانی به عقل و شهود میرسد.
وی افزود: اندیشه صدرا مقتضی آن است که همه انسانها لحظه به لحظه باید تحول داشته باشند و به خصوص در عبور از زندگی حیوانی که مرحله تعارض و طمعورزی و خودخواهی افراد است تا به مرحله عقلانیت برسد و فراتر از آن مرحله شهودی است؛ این انسان مختاراً باید این مراحل را طی کند و مجبور نیست.
یوسفیراد تصریح کرد: صدرا معتقد است انسان به کمال نهایی خود نمیرسد، مگر در تعاون و از طریق مدنیت؛ ممکن است گفته شود که او مدنیت را از فارابی گرفته است، ولی ایرادی ندارد، زیرا قبول داشته است که بیان کرده است. براساس اصول صدرایی، نه تنها انسانهای متوسط، بلکه همان کسانی که در مراحل پایین هستند، تحول مییابند و این تحول هم در عرصه مدنیت رخ میدهد.
عضو هیئت علمی پژهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بیان کرد: آموزههای صدرایی مقتضی است جامعه در حال تحول باشد و افراد هم در حال تحول از حیوانیت به مدنیت باشند و او معتقد است نظام معاد جزء با نظام معاش سامان نمییابد؛ او از واژه نظام برای معاش بهره برده است و اگر آن را کنار بحث ریاست جامعه قرار دهیم، اندیشه سیاسی از او به دست میآید.
وی اضافه کرد: او معتقد است که جامعه جز با ریاست انسان کامل سامان نمییابد و البته در مرحله پایینتر به ولایت فقیه اعتقاد دارد؛ از این منظر، اندیشه صدرا مقتضی حرکتهای انقلابی است و رهبران انقلاب و در رأس آن امام خمینی این ظرفیت را داشت که این تحول را ایجاد کنند و مردم هم در همه طیفها از تحول به وجود آمده استقبال کردند.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: حکمت متعالیه مقتضی انقلاب با ماهیت اسلامی است و امام با تفسیری که از اسلامیت داشت، آن را تحقق بخشید.
تأثیرپذیری انقلاب از حکمت متعالیه
همچنین شریف لک زایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سخنانی گفت: بحث ملاصدرا در باب انسان خیلی قابل توجه است؛ انسان از شأن بسیار بالایی برخوردار است و حتی میتوان گفت که حکمت متعالیه فلسفه شدن است. نظریه حرکت جوهری ملاصدرا و اسفار اربعه ناظر به این است که انسان در تحول دائمی با اختیار خود است؛ آیتالله جوادی گفته که امام قهرمان اسفار اربعه است.
لک زایی بیان کرد: پرداختن ملاصدرا با امر واقع و اجتماعی از دیگر ویژگیهای اندیشه صدرا است؛ او معتقد است که حکمت باید معاش و معاد انسان را تأمین کند؛ از این رو آبادسازی دنیا و روش آن بدون ساخت بنای جدید از منظر ملاصدرا ممکن نیست. اجمالا اندیشه ملاصدرا و نظریه حرکت جوهری او میتواند خاستگاه انقلاب باشد و ایشان در شواهد الربوبیه به علل زوال حکومتها و نظامها پرداخته است.
وی افزود: بنده معتقدم انقلاب اسلامی صرفاً متکی به حکمت متعالیه نیست که تنها با آن بخواهیم تبیین و تفسیر کنیم؛ بنده معتقدم ما از زوایای مختلف میتوانیم به انقلاب نگاه کنیم، انقلاب ابعاد فقهی، تاریخی و فلسفی و ... دارد؛ شهید مطهری در تبیین ماهیت انقلاب فرموده است ما نباید در تحلیل انقلاب تک عاملی نگاه کنیم و مثلاً بگوییم فقط سیاسی بوده است. انقلاب اسلامی شمولیت دارد و عوامل مختلف اقتصادی، مذهبی و ... دارد، اما بخش فلسفی آن به حکمت متعالیه برگشت دارد و بزرگانی مانند امام و علامه طباطبایی و شهید مطهری و مفتح و ... در فضای حکمت متعالیه تنفس میکردند.
لک زایی با تأکید بر اینکه انقلاب صرفاً محصول حکمت متعالیه نیست، اظهار کرد: پیچیدگی انقلاب اسلامی نشان میدهد عناصر متعددی دخیل بوده و به تعبیر مطهری باید نگاه جامع و کامل داشته باشیم.
مطالب مرتبط