جدیدترین مطالب

نظريه پرداز زوال اساساً نگاهش به جامعه ما نيست. نظریه زوال نگاهش به يونان است. دارد نسبت انديشه سياسى در ايران را با انديشه سياسى يونان بررسى مى‏كند. فرض مى‏گيرد فارابى مى‏خواسته افلاطون را در ايران بسط بدهد و موفقيتى كسب نكرده است، فارابى شروع كرد امّا اين فيلسوفان بعدى بودند كه بايد راهش را ادامه مى‏دادند و انديشه فلسفى سياسى عقلى منهاى شريعت و منهاى وحى بايد در ايران ادامه پيدا مى‏كرد. خوب اين جور رونقى افتخار نيست كه زوالش بخواهد باعث تأسف بشود.

چندی قبل (یکم خرداد 1385) روزنامه خراسان گفت و گویی را درباره پروژه پژوهشی «وجوه سیاسی حکمت متعالیه» با اینجانب منتشر کرد. این پروژه یکی از پژوهش هایی است که در پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی با مدیریت اینجانب در حال انجام است و جمعی از دوستان پژوهشگر و اساتید ارجمند در این پروژه با من همکاری می کنند. هم اکنون غالب مقالات این مجموعه توسط دوستان پژوهشگرم نگارش شده و مراحل ارزیابی و آماده سازی را می­گذراند. امید می رود که این تحقیق هر چه زودتر سامان یابد و در اختیار جامعه علمی قرار گیرد. گفت گوی حاضر نخستین گفت و گو درباره این پروژه و طبیعتاْ اطلاع رسانی درباره آن است. ان شاء الله از این پس به تدریج درباره این پژوهش به ویژه موضوعات مقالات و نویسندگان آن اطلاع رسانی صورت گیرد. خوشبختانه مجموعه نشست­ها و گفت و گوها و اقتراح­هایی در موضوع وجوه سیاسی حکمت متعالیه در سال جاری به تصویب رسیده که از روزهای آینده به اجرا گذاشته خواهد شد. هدف عمده این نشست­ها و گفت و شنودها و اقتراح­ها فضاسازی برای برگزاری همایشی با عنوان وجوه سیاسی حکمت متعالیه است که در آینده­ای نزدیک در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار خواهد شد.

دكتر نجف لك‏زايى 1

فلسفه سياسى مبتنى بر حكمت متعاليه از نوع فلسفه‏هاى سياسى اخلاق‏گرا، غايت مدار و در نتيجه فضيلت محور است. ترسيم مكتب هدايت در عرصه سياست در تقابل با مكتب قدرت، نگاه ابزارى به دنيا و معيشت آدميان در جهت تقرّب به خدا، خدامحورى در تقابل با تفكر انسان خود سامان و خود بسنده، تأكيد بر مختار بودن انسان و در نتيجه برقرارى تناسب ميان نوع نظام سياسى و محتواى باطنى مردم، اصل رهبرى الهى در مراتب سه‏گانه انبيا، اوصيا و اوليا و اصرار بر تحقق فضايل اخلاقى در سطوح رهبرى، نظام سياسى، قوانين، نهادها، ساختارها، مردم و عملكردها از اهم شاخص‏هاى سياست فضيلت‏گرا و متعاليه است كه در مقاله حاضر به آنها پرداخته شده است.