جدیدترین مطالب

با استوار ساختن انديشه‌هاي سياسي بر پايه انديشه هستي‌شناسانه، اساس محکمي براي انديشه و نظام فکري و سياسي خود تأمين کرده‌ايم و در صورت عدم ايجاد اين پيوند پايه‌هاي سياسي نامتوازن خواهد شد.

بحث حرکت جوهری عمدتاً به حوزه طبیعیات ارجاع داده می شود در حالی که می توان دو نوع حرکت جوهری طبیعی و غیر ارادی و حرکت جوهری ارادی را از همدیگر بازشناخت.
 در حرکت طبیعی غیر ارادی، حرکت قهری که بر کل طبیعت حاکم بوده و تکوینی است رخ می دهد. و در حرکت جوهری ارادی می توان از حرکتی کیفی یاد کرد که بر نوع خاصی از شدن دلالت دارد. در همین زمینه ضروری است به ارکان حرکت، که عبارت است از مبدأ، مقصد، محرک، متحرک، مسیر و مسافت، توجه شود.

آيت‌الله جوادی آملی در اختتاميه دومين همايش بين‌المللی «ابن ميثم بحرانی»: «ابن ميثم»، زمينه ساز حكمت متعاليه بوده است.

ابن ميثم می‌دانست كه منطق ارسطويی توان حمل باری كه او مدنظر دارد، ندارد. او در شرح مبسوط خود عرفان نظری رقيقی را با خود دارد و رشد عرفان نظری مقدمه كمال حكمت متعاليه است.

 

وقتي فلسفه را مي توان اسلامي دانست كه اولاً معني فلسفه روشن شود و ثانيا اينكه ماهيت و محتواي مكتب اسلام روش شود.

حرف خوبي شيخ اشراق دارد و ان اين است كه ما هرگز وقف‏نامه‏اي نديده‏ايم كه علم را وقف سرزمين خاص و مردم مخصوص كرده باشد. چون وقف نامه‏اي در كار نيست، بنابراين ممكن است هر كسي در آن تصرف كند و در هر عصري مسئله و قاعده‏ي جديدي اضافه بشود.

محجور بودن فلسفه نقش زيادي در عدم توسعه‏ي آن دارد.

تاملات برخی از فیلسوفان شرق با دستاوردهای فلسفه مدرن قابل قیاس است

در نخستین جلسه از دوره کوتاه مدت هگل شناسی دکتر سید جواد طباطبایی که در محل پکا برگزار شد وی محصول فکری بعضی از فیلسوفان شرق بویژه صدرالمتالهین را با اصالتی که به معقول بالعرض می دهد با دستاوردهای فلسفه دوران مدرن قابل قیاس دانست.

پرسش اصلي اين مقاله مربوط به روگرداندن فلاسفه دوره اسلامي از تأمل و تحقيق در مسائل فلسفه مدني و سياسي يا كم اعتنايي به اين مسائل است. ادعا اين است كه فلاسفه اسلامي قبل از فارابي در سياست مدن تحقيق جدي كردند. اما بعديها اگر از سياست سخن گفتند گفتارشان گاهي نقل ملحض آراء فارابي بود، مانند آراء خواجه در اخلاق ناصري يا سياست را در ذيل بحث نبوت آوردند، مانند آراء ابن سينا و بيشتر فلاسفه تا ملاصدرا و شاگردان او. اما مطلب چنين نيست. ما وقتي در آثار ملاصدرا نظر مي كنيم تا حدي ابهام رفع مي شود. يعني با نظر در آراء و احوال ملاصدرا ديگر نمي توانيم بگوييم كه در فلسفه اسلامي بعد از فارابي سياست جايي نداشته است. ملاصدرا در زمره فيلسوفاني است كه در عين گوشه‌گيري و اعراض از پيوستن به ارباب قدرت، جداً به سياست مي انديشيده و در آثار خود، هم به مباني و اصول سياست و هم به رسوم و آيين كشورداري نظر داشته است.