جدیدترین مطالب

فلسفه‌ی غربی و فلسفه سیاسی غرب، با طی مباحث و جدال‌های مختلف فکری، نهایتا توانسته‌اند به یک نظام سیاسی مشخص برسند و این نظام برآمده از بسیاری از مباحثات فلسفی درباره‌ی آزادی، دموکراسی، برابری انسان‌ها و... در فلسفه غرب بوده است. در برابر این مسئله، این پرسش از فلسفه‌ی اسلامی و به خصوص حکمت متعالیه صدرایی مطرح بوده است که امتداد آن در عمل به طور عام و به صورت خاص در سطح عمل و نظام سیاسی ملموس نبوده است. اگر امتداد فلسفه‌ی غربی به یک سری نظامات سیاسی و الگوی حکومت منجر شده است، الگوی عملی حکمت متعالیه چیست؟ گاهی با استناد به این‌که در فلسفه‌ی فارابی یک بیان مشخص برای حاکم و نظام سیاسی و در حکمت عملی ابن سینا هم مطالبی درباره‌ی حکومت وجود دارد اما در حکمت متعالیه طرح سیاسی وجود ندارد، گفته می‌شود که اساسا حکمت متعالیه فاقد چنین قابلیتی است. پرسش این است که آیا حکمت متعالیه طرح مشخص سیاسی دارد و چه تبیینی از نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ارائه می‌دهد و چه نسبتی با آن برقرار می‌کند؟
مقالۀ حاضر به بررسی ظرفیت‌‌های عملی حکمت متعالیه در مقایسه با انقلاب اسلامی ایران می‎پردازد. پرسش این است که پشتوانۀ فلسفی و خردورزانۀ انقلاب اسلامی ایران چیست؟ آیا می‎توان گفت انقلابی چنین بزرگ، فاقد پشتوانۀ فلسفی و خردورزانه است؟ نگارنده با بررسی دیدگاه موافقان و منتقدان، بر ظرفیت حرکت‎آفرین حکمت متعالیه در انقلاب اسلامی تأکید کرده و بر این نظر است که این حکمت هم در پیدایش انقلاب اسلامی تأثیراتی داشته است و هم در استمرار و تداوم آن نقش مؤثری ایفا کرده و خواهد کرد.

صدرالمتالهین هم‎چنان به آموزش و آموختن می‎اندیشد و ضمن قوام‎بخشی به دستگاه حکمت متعالیه، از طرح الزامات دستیابی به دانش هم غفلت نمی‎کند. بازخوانی آثار صدرالمتالهین و حکمای حکمت متعالیه، هم‎چنان‎که بهره‎‎های زیادی نصیب خواننده می‎کند، مخاطبان را به‎سوی حکمت سیاسی متعالیه رهنمون می‎کند و این چیزی است که مورد غفلت و نامهربانی برخی از صاحب‎نظران قرار گرفته است.

معتقدیم هر دو اندیشمند مورد بحث، تاثیرات زیادی هم در جامعه و در زمانه خودشان و هم به‎ویژه در وضعیت فعلی ایجاد کردند. ما امروزه به آرا و اندیشه‎‎های این بزرگان رجوع می‎کنیم و درباره عمل اجتماعی آنان می‎اندیشیم و از ظرفیتی که آن‎ها برای ما ایجاد کردند، با لحاظ کردن همه لایه‎‎های وجودی انسان، برای ساختن جامعه مطلوبمان استفاده می‎کنیم
اگر ملاصدرا ابعاد تئوریک حکمت متعالیه را بسط داد این امام خمینی بود که در طی فرایند پرورش حکمت متعالیه این حکمت را بر اوج نشاند و دست به نظام‎سازی زد. جریان فکری و فلسفی مورد بحث چنین مسیری را مورد توجه و ارزیابی قرار می‎دهد و از این جریان به‎عنوان قوی‎ترین جریان سیاسی و اجتماعی در دوره معاصر یاد می‎کند و بر آن است ابعاد و زوایای نااندیشیده آن را تبیین نماید. یادداشت حاضر در واقع به‎مثابه ورود به مبحث جریان‎شناسی فکری، فلسفی، حکمی و عرفانی تحت عنوان حکمت متعالیه است که با چنین منظری نیازمند بسط، تأمل و بررسی بیشتری است.
انسان برخلاف سایر موجودات که تنها از هدایت عامه و تکوینی برخوردار است، علاوه بر آن، مشمول هدایت تشریعی نیز می شود که به شکل هدایت قولی و از طریق پیامبران و رسولان و کتب آسمانی و شرایع الهی است. هدایت قولی به جامعه می­ رسد و در معرض عقول جماعت قرار می­ گیرد. تحولی که دین ایجاد می­ کند و سعادت نهایی را برای انسان رقم می زند در افعال اختیاری و اوصاف و ملکات و احوالی است که انسان در دنیا کسب می کند.